• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
سه شنبه 22 اسفند 1396
کد مطلب : 9585
+
-

دکتر امان‌الله قرایی‌مقدم و روایت‌هایی از لزوم شادی در مراسم شب چهارشنبه آخر سال

تمدن و فرهنگ ایرانی شکست نمی‌خورد

تمدن و فرهنگ ایرانی شکست نمی‌خورد

عیسی محمدی |

روزگار چرخید و چرخید و باز هم به چهارشنبه آخر سال رسیدیم. این شب هم درست مثل مراسمی چون نوروز و شب یلدا می‌ماند اما با این تفاوت که حواشی آن، باعث شده حسابی از آن بترسیم و وقتی‌که از راه می‌رسد، مدام بنشینیم و فکر کنیم که چرا این‌چنین شده است. این، یک سؤال کهنه، ولی مهم است؛ چرا مراسمی چون چهارشنبه‌سوری که اساسا تفاوتی با نوروز و شب یلدا ندارد، به حاشیه رانده شده و متن اصلی را رفتارهای سوء پر کرده‌اند؟ این سؤال البته پاسخ‌های مختلفی دارد. دراین‌باره، پای صحبت‌های دکتر امان‌الله قرایی‌‍‌مقدم- جامعه‌شناس و نویسنده‌ کتاب‌های جامعه‌شناسی- نشسته‌ایم. قرایی‌مقدم، معتقد است که انسان اجتماعی به شادی نیاز دارد و مراسم شب چهارشنبه‌ آخر سال و مراسمی از این‌دست، بهانه‌هایی برای شادبودن هستند.
 

  چهارشنبه آخر سال رسیده و حواشی خاص خودش را هم دارد. به‌نظرتان چنین مناسبت‌هایی چه کارکردی دارند؟

 

مراسم شب چهارشنبه‌ آخر سال و هر جشنی از این قبیل، اثر فوق‌العاده‌ای در بالابردن سرمایه اجتماعی دارند، ضمن اینکه اثرات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هم دارند. اثرات روحی‌و روانی هم روی شهروندان می‌گذارند. اگر اهمیت چنین مناسبت‌ها و آدابی به‌خوبی درک شود، در آن صورت برنامه‌ریزی درستی درباره‌شان صورت خواهند داد و چنین نخواهد بود که با بعضی کوته‌فکری‌ها، درصدد کم‌رنگ‌کردن این مناسبت‌های ملی نزد جوانان باشند. اینها به‌هرحال بخشی از هویت ایرانی ماست و تلاش برای محو آنها ممکن است که منجر به انواع بدبینی‌های سیاسی و بروز آسیب‌های اجتماعی شود.

 

 چرا؟

 

ببینید! سوری یعنی جشن، یعنی شادی. خب این‌یکی از مهم‌ترین سرمایه‌های اجتماعی است که می‌تواند به‌راحتی از بروز آسیب‌های‌اجتماعی جلوگیری کند.

 

 چه نگرش‌هایی؟

 

اینکه آن را به خرافات و بت‌پرستی و... نسبت می‌دادند که البته درست نیست. اینها چون بخش‌هایی از هویت فرهنگی و ملی ما هستند، جامعه به‌هرحال برای نگهداری‌شان مقاومت می‌کند. شما به تاریخ نگاه کنید! چند تهاجم بزرگ خارجی به ایران داشته‌ایم اما کماکان هویت فرهنگی ما حفظ شده. در مورد مباحث مرتبط با هویت فرهنگی، تهدید و ارعاب و انکار و امثالهم پاسخگو نیست و مردم کار خودشان را می‌کنند. من در کتاب جامعه‌شناسی‌ام هم به این نکته اشاره کرده‌ام که آنچه ما را در طول تاریخ از گزند حوادث و اجانب مصون و محفوظ نگه‌داشته و نام ایران را زنده نگه داشته، همین مراسم‌ و آداب‌و رسوم بوده است. تمدن و فرهنگ ایرانی هیچگاه شکست نخورده و توانسته که قوای غالب را درون خودش حل کند؛ همین فرهنگ و تمدنی که چهارشنبه‌سوری و شب یلدا و کوزه‌شکستن‌ها و... نمادهایی از آن هستند. این فرهنگ و تمدن به‌قدری قوی بوده که به قول دکتر محمد محمدی و ابن خلدون و عده‌ای دیگر از مورخان و پژوهشگران، عجیب است که این فرهنگ ایرانی بااینکه همیشه مغلوب بوده و باید از نظر فرهنگی ذیل فرهنگ قوای غالب حل می‌شده، نه‌تنها حل نشده، حتی توانسته قوای غالب را مطیع قدرت فرهنگی خودش کند.
 

 

پس شما معتقدید که نگاه جامع و کاملی به این دست مراسم‌ و مناسبت‌های ملی وجود نداشته؟

 

بله. اصالت فرهنگی ایران از حیث جامعه‌شناختی، چنان قوی و پایدار است و نهادینه شده که هرکسی بخواهد رسوم و سنن ملی ما را خراب کند، خودش را خراب کرده. بخشی از مشکلاتی که پیرامون جشن‌هایی مثل مراسم شب‌چهارشنبه‌ آخر سال اتفاق می‌افتد، از همین دست است. به همین دلیل است که مثلا می‌بینیم رادیو و تلویزیون در این زمینه منفعل شده و خوب عمل نمی‌کنند.
 

 

شما از منظر هویت فرهنگی و ملی به این قضیه نگاه می‌کنید. حالا اگر بخواهیم صرفا نگاهی اجتماعی به قضیه داشته باشیم، ماجرا چه شکل و شمایلی پیدا می‌کند؟ اساسا ازنظر جامعه‌شناختی، ما به این دست مراسم چه نیازهایی داریم و کارکردشان چیست؟

 

ببینید! هیچ‌چیز جدا از جامعه‌شناسی نیست. بحثی هم که مطرح کردم از نگاه جامعه‌شناسی تاریخی مطرح کردم که حالا برداشت شما، بحث از منظر هویت ملی و فرهنگی بوده که به‌نوعی هم درست است. ما در جامعه‌شناسی مقطعی فکر نمی‌کنیم بلکه یک مجموعه و سیر را با هم می‌بینیم. مناسبتی مثل چهارشنبه‌سوری، یکی از سرمایه‌های اجتماعی ما و چه‌بسا از مهم‌ترین‌های آنهاست. نوروز، شب یلدا، نوروزخوانی، جشن‌های مختلف و... از این‌دست سرمایه‌های اجتماعی تلقی می‌شوند. اینها موجب انسجام و همبستگی و وحدت ملی می‌شوند. نتیجه‌اش می‌شود اینکه مردم بیشتر به کشورشان و حتی نظامشان دلبستگی داشته باشند؛ یعنی حتی کارکرد سیاسی هم پیدا می‌کند. اما وقتی در جامعه به هنجارهای ملی و هویتی و شادی‌محوری چون این بی‌اعتنایی بشود، طبیعی است که مشکلات خاص خودش را هم به همراه داشته باشد. من قبلا هم در مقاله‌هایم اشاره کرده‌ام که مراسمی از این‌دست، حتی بازده اقتصادی را هم بالا می‌برند. وقتی فردی زمینه اجتماعی و روحی و روانی جامعه را آرام و سالم و خوب می‌بیند، طبیعی است که میل به فعالیت اقتصادی بیشتری پیدا می‌کند و میل به همبستگی با حکومت و نظامش را هم پیدا می‌کند. خب اینها باعث رشد اقتصادی- اجتماعی هم می‌شود. چنین رویکردهایی خاصه در زمانه‌ای که ما تحت تهاجم فرهنگی شرق و غرب هستیم، بسیار کارگشاست.

 

 پس معتقدید که اهمیت‌دادن به چنین مراسمی، حتی می‌تواند موجب کاهش ناهنجاری‌های روحی و روانی و اجتماعی در جامعه بشود؟

 

بله، حتما. این یک بحث جامعه‌شناختی مهم است. به قول جامعه‌شناسان، شما اگر یک دلار خرج شادی و نشاط جامعه کنید، هزار دلار در این زمینه سود خواهید برد. خوشبختانه هم از نظر ملی و هم از نظر دینی و مذهبی زمینه‌هایش را داریم. علامه مطهری می‌گوید که دین اسلام دین شادی است. امام‌محمد غزالی اشاره می‌کند همانطور که بازی برای کودکان لازم است، برای بزرگ‌ترها هم شادی و نشاط لازم است. من جلوتر می‌روم و می‌گویم حتی اگر بخواهیم از اعتراضات اجتماعی یا دست‌کم ‌دوام آنها هم جلوگیری کنیم، باید جامعه را شاد کنیم و یکی از راهکارهایش، تقویت و مدیریت چنین مراسمی است. باید چنین مراسمی تقویت بشود؛ همه باید به این کار کمک کنند. باید در کتاب‌های درسی ما بیاید و درباره‌اش فرهنگسازی و صحبت کنیم. معرفی این مراسم‌‌ها، تاریخچه آنها، لباس و پوشش‌هایی که در این مراسم‌ها‌ هست، قصه‌های مرتبط با آنها و... خیلی می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد.

 

 پس به گفته شما، ما زمینه‌های شادی اصیل را هم در فرهنگ ملی‌مان و هم در دین و مذهبمان به‌طور کامل داریم؟

 

بله. شما به مناسبت‌های ملی ایرانیان نگاه کنید، کلی جشن می‌بینید. جدا از جشن نوروز، جشن‌های چندروزه زیادی را می‌بینید، چراکه ایرانیان باستان با جشن زندگی می‌کردند. شما همین ‌الان را نگاه کنید! بعضی از اقوام ابتدایی در نقاط مختلف جهان، 20روز کار می‌کنند و 2هفته به شادی و نشاط می‌گذرانند. این، طبیعت انسان است؛ نمی‌شود کاریش کرد.
 جدا از بحث‌های کلی و اجتماعی و تاریخی، خود مردم چقدر در به حاشیه رانده‌شدن اینجور مراسم‌ها دخالت دارند؟ همین‌که کارهایی می‌کنند که حواشی تلخی برای آنها ایجاد می‌شود...
مردم ما یاد نگرفته‌اند که شادی کنند، چراکه به آنها یاد داده نشده است. سال گذشته 2میلیارد دلار پول مملکت به ترکیه رفته، برای اینکه مردم بروند و شادی کنند. اینها آموزش داده نشده است. تا مدت‌ها الگوی مردم تلویزیون بوده که آن‌هم منفعل عمل کرده است. درحالی‌که شما می‌بینید مثلا در روستاهای ما و مناطقی چون گیلان و سیستان و بلوچستان و کردستان و...  مردم واقعا اینجور مراسم‌ها‌ را اصیل برگزار می‌کنند. اینکه ما یاد نگرفته‌ایم شادی کنیم و شاد باشیم، تبعات خاص خودش را هم دارد؛ همین‌که محیط را گرفته و مغموم و مسموم می‌کند و به قول خود آقایان، 13میلیون ایرانی، ناراحتی روحی- روانی دارند و به قول دیگر، ایران جزو غمناک‌ترین کشورهای دنیاست. اینها همه تبعات همین شادنبودن ماست. حتی آسیب‌های‌اجتماعی از قبیل طلاق و فرار دختران و... را هم به این امر می‌توان مرتبط دانست. فضا که سالم نباشد، اینجور آسیب‌ها هم پیش می‌آید.

 

 گفت‌وگوی‌ما خیلی به گلایه گذشت. فکر می‌کنید راهکارها چیست؟

 

بزرگ‌ترین راهکار، تقویت و مدیریت این مراسم‌هاست. اگر تقویت بشوند، انسجام اجتماعی و انسجام خانوادگی تقویت می‌شود و انسجام خانوادگی منجر به کاهش طلاق و اعتیاد و بزه و... می‌شود. دلبستگی به‌نظام هم بیشتر خواهد شد؛ رشد اجتماعی و اقتصادی هم خواهیم داشت.
 

 

ببینید! الان بخشی از مردم با کارهایی مثل ترقه انداختن و نارنجک دست‌ساز پرت‌کردن و... مشکلاتی را بابت این مراسم ایجاد کرده‌اند. این در حالی است که به گفته شما، مردم به‌هرحال شادی می‌خواهند و باید مناسبت‌هایی برای شادی‌شان فراهم بیاید.پیشنهاد مصداقی شما برای جلوگیری از این‌دست حواشی، ضمن احترام به اصل موضوع، چیست؟

 

مثلا یکی از این پیشنهادها، جمع‌آوری هیزم یا کنده یا شاخه‌های درختان است. نمی‌خواهد بته جمع کنند، برای نگهداشت بیابان این کار خوب نیست. در زمستان کلی از درختان شهر هرس می‌شوند، همین شاخه‌ها را بسته‌بندی کنند و در جایگاه‌های مشخصی در خیابان‌ها بفروشند؛ هم پول است و هم تقویت مراسم.

 

 بحث‌هایی درباره تضاد محتوایی چنین مراسمی و دین اسلام هم مطرح می‌شود؛ نگاه شما به این قضیه چطور است؟

 

ببینید! این همان نگاه تز و آنتی‌تز و سنتز است. چیزی که از بیرون وارد مجموعه می‌شود، تز است. چیزی که وجود دارد، آنتی‌تز است. درنتیجه سنتز هم اتفاق می‌افتد؛ یعنی بخشی از مواردی که موجود است، کم‌رنگ می‌شود. الآن وقتی برق می‌رود و می‌آید، شما صلوات می‌فرستید؛ این یعنی هنوز تأثیر آنتی‌تز وجود دارد، ولی کم‌رنگ شده. در اینجا اسلام، تز است، آیین ایران باستان آنتی‌تز و چیزی که اتفاق می‌افتد و باقی می‌ماند، سنتز. از منظر جامعه‌شناختی، چیزی که کارکرد نداشته باشد از بین می‌رود. بخش‌هایی از تمدن ایران باستان کارکرد خودش را از دست‌ داده بود و درنتیجه، از بین رفت یا کم‌رنگ شد. اما بخش‌هایی مثل چهارشنبه‌سوری ،شب یلدا ، نوروز و... چون کارکرد اجتماعی داشت، باقی ماند؛ درحالی‌که دین اسلام هم مشکلی با آنها نداشت و در سده‌های ابتدایی نیز حتی آن را پذیرفتند. اگر عناصری که وارد فرهنگ و تمدن شما می‌شوند، نمونه داخلی نداشته باشند، سریع جاگیر می‌شوند، اگر نمونه داخلی داشته باشند، وارد مبارزه می‌شوند و هرکدام قوی‌تر باشند، جاگیر می‌شود. مثل شلوار جین؛ شاید نمونه داخلی هم داشت، ولی چون قوی‌تر بود و راحت‌تر، جاگیر شد؛ مثل تلفن و مبل و گرامافون و.... حالا حکایت مراسم شب چهارشنبه‌ آخر سال و امثالهم هم همین است؛ وجود داشته‌اند. چون آنتی‌تز که همانا دین اسلام باشد، وارد ایران شده و دیده‌اند که تضادی ندارد، کارکرد خودش را حفظ کرده و باقی مانده است. به‌نظرم این تضاد، با این نگاه قابل تفسیر و توضیح است.

این خبر را به اشتراک بگذارید