• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
شنبه 19 بهمن 1398
کد مطلب : 94668
+
-

تصویر سینمای ایران از جامعه بلوچ از نگاه عبدالوهاب شهلی‌بر؛ جامعه‌شناس بلوچ

سینمای ملی نداریم

سینمای ملی نداریم

عبدالوهاب شهلی‌بر، جامعه‌شناس بلوچ درباره فاصله تصویر کاذب ارائه شده در سینمای ایران از استان سیستان و بلوچستان و واقعیت زیست شده در این استان می‌گوید. شهلی‌بر معتقد است که مردم این استان سینمای هند را جایگزین سینمای ایران کرده‌اند و این تصمیم‌شان نوعی حرکت اعتراضی است.

موضوع ما بررسی تصاویر ارائه شده در سینما با واقعیت استان سیستان و بلوچستان است؟ شما به‌عنوان جامعه‌شناس این بازنمایی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
پیش از بررسی عملکرد سینمای ایران و اینکه این سینما بازنمای چه تصویری از سیستان و بلوچستان بوده، باید به مسئله کلی‌تری بپردازیم و آن نوع بازنمایی است که از پیرامون ایران در سینما شکل گرفته است؛ پیرامون هم به لحاظ جغرافیایی و هم گروه‌های پیرامونی مثل کارگران و... . وقتی از این منظر به سینمای ایران نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که سینمای ایران، سینمایی تهرانی و مرکزگراست. فرودستان اجتماعی نیز جایگاه ویژه‌ای در این سینما ندارند. به‌معنایی سینمای ملی وجود ندارد که متعلق به همه گروه‌های اجتماعی و مناطق جغرافیایی باشد.
 در همین کانتکس کلی، سینمای ایران به جای اینکه به مخاطبان خود کمک کند تا تصویر درستی در اختیارش قرار دهد، کاری جز کلیشه‌سازی گذشته‌های دور ندارد. تم‌های اصلی که وجود دارد، این است که سیستان و بلوچستان محلی برای تعقیب و گریز قاچاقچیان است و این از دهه‌های 50و 60 وجود داشته. پس از آن در فیلم‌های اخیر مکانی برای بنیادگرایان مذهبی شده است. درحالی‌که به این مسئله توجه نمی‌شود که داستان مردم معمولی متفاوت از این گروه‌هاست.
 وقتی هم به بنیادگرایی مذهبی پرداخته می‌شود به این امر نمی‌پردازند که مردم چگونه جذب این گروه‌ها می‌شوند و این گروه‌ها چه معنایی به زندگی مردم می‌دهند. به جای آن به وجوه اکشن ماجرا توجه می‌شود. مثلا ابراهیم حاتمی‌کیا در «بادیگارد» و نرگس آبیار در «شبی که‌ماه کامل شد» با توجه به وجوه سینمایی و اکشن، مردم منطقه را قربانی تصویرسازی کلیشه‌ای می‌کنند. جمع‌بندی من از ماجرا این است که سینمای ایران عملکرد قابل دفاعی نداشته و هیچ فیلمی را در ذهن ندارم که تصویر واقعی، نه مثبت، از این منطقه ارائه کند. کل فیلم‌هایی که در همه این سال‌ها ساخته شده، باعث عکس‌العمل منفی اجتماعی شده‌اند. همه این گروه‌های فیلمسازی یا از خجالت به این استان بازنمی‌گردند یا اگر جلسه نقدی برگزار شده از حضور در آن ابا دارند. البته گاهی تحرکاتی شکل گرفته و مردم نامه‌نگاری کرده‌اند که بدون خواندن فیلمنامه، دیگر اجازه فیلمبرداری به این گروه‌ها داده نشود.
با وجود این مردم هنوز از حضور گروه‌های فیلمبرداری در منطقه استقبال کرده و فیلم‌های سینمای روز ایران را تماشا می‌کنند.
سینماگران ایرانی به فکر گیشه‌اند. آنها به موضوعات اساسی و مهم استان نمی‌پردازند و چنانچه بپردازند، پرداخت‌شان کلیشه‌ای است. بنا به مطالعاتی که پیش از این در این‌باره انجام داده‌ام مخاطبان این استان سینمای هند را به سینمای ایران ترجیح می‌دهند. موضوع پروژه مورد بررسی‌ام نوع ارتباط مخاطبان ایرانی با سینمای عامه‌پسند هند بود. در آمارگیری‌های این پروژه مشخص شد، مخاطبان مناطق مختلف ایران نگاهی کارناوالی به سینمای هند دارند، اما بلوچ‌ها نگاهشان درباره این انتخاب اعتراضی است. آنها معتقدند نه مسائل و نه دغدغه‌هایشان در سینمای ایران نمودی ندارد. گاردی که به سینما دارند واقعی است و فیلم نرگس آبیار سنگ‌تمامی بود برای کلیشه‌سازی‌های معمول و حالا کلیشه‌سازی مذهبی. این استان نقطه درخشان تمدن در ایران است؛ از شهر سوخته تا بمپور. نخستین شهرها در شرق ایران شکل گرفتند و بلوچ‌ها از اقوام اصیل ایران‌اند و زبان‌شان از اصیل‌ترین زبان‌هاست. مردمی هستند که به ایران عشق می‌ورزند و حتی در دوره‌هایی که دولت مرکزی ایران ضعیف بود، تا پای جان مرزدار این کشور بودند. البته علت این نارضایتی آنها برمی‌گردد به بی‌صدا بودن‌شان؛ از مدارس گرفته تا انجمن‌های فیلمسازی، در کلانشهرها و تهران متمرکز شده‌اند.
سینما، موسیقی، ادبیات و هرآنچه در بستر هنر شکل می‌گیرد، در جنوب ایران نیز رشد کرده و چه بسا شهرهای جنوبی ایران در معرفی هنرمندان درجه یک به کشور کمک کرده است. آیا سیستان و بلوچستان خود بهره‌ای در معرفی فرهنگ و سبک زندگی‌اش نبرده است؟
در جنوب ایران اوضاع اینگونه نیست، چه در ادبیات و چه در سینما. همین باعث می‌شود تصویر درست‌تری از مردم جنوب ارائه شود. اما وضعیت شرق ایران برعکس است. مکتب فیلمسازی در این استان وجود ندارد. نگاه کسانی که برای فیلمسازی به این منطقه می‌آیند توریستی و اگزوتیک است. تجارت فقر ایجاد شده و جای خدمت به منطقه کلیشه‌سازی رشد می‌کند. درصورتی که بیرون از مدیوم سینما این استان توپوگرافی ویژه‌ای دارد؛ تفتان، هیرمند و دریای عجیب آن.  اگر کمی به تاریخ سینما در این منطقه توجه کنید، نقش‌هایی چون جمشید هاشم‌پور با لباس بلوچی و کله تیغ‌زده یادآوری می‌شود که سردسته مافیاست و این کلیشه‌ها با ورژن جدید بازتولید می‌شود. این باعث می‌شود فیلم‌ها هیچ خروجی جز قربانی شدن آن بخش از سرزمین و تولید نارضایتی اجتماعی نخواهد داشت. این مردم نه‌تنها در فقر رها شده‌اند، بلکه مورد سوءاستفاده منافع عده‌ای با تصاویر مخدوش قرار گرفته‌اند.
مستندهایی که درباره این منطقه ساخته شده چطور؟
عده‌ای از مستندسازان بومی نیز گاهی مورد نقد قرار می‌گیرند. علاقه سیری‌ناپذیر مستندسازان جوان به ارائه تصویر روستایی از این منطقه است که انگار از کل تغییر و تحولات دوران مدرن جامعه ایران و کشورهای جهان سوم، به دور مانده است. نگاهی که از سنت‌های شرق‌شناسی استخراج شده. اگرچه سیستان و بلوچستان تنها نقطه‌ای از کشور است که همچنان 51و نیم درصد آن روستایی است، اما به هر حال تحولاتی رخ داده. قشربندی سنتی جامعه از بین رفته و مشارکت اجتماعی زنان و تحصیلات بالا رفته است.
آیا این تصویر غلط از استان سیستان و بلوچستان صرفا از نگاه اشتباه سینماگران به این استان شکل گرفته است؟
فاصله جغرافیایی عظیمی در طول تاریخ بین این استان و مرکز ایران به‌وجود آمده است. کویر لوت کار خودش را کرده و منجر به نوعی ایزوله‌سازی شرق و جنوب با مرکز کشور شده است. تعاملات در سطح پایینی قرار دارد و متأسفانه در طرح آمایش سرزمین هیچ‌گاه به‌دنبال این نبوده‌ایم که قطار سریع‌السیری از تهران به سمت زابل و... برود و این مناطق را پوشش دهد. مسئله دیگر نگاه امنیتی است که نسبت به اقوام وجود دارد. گاهی اعتراض معمول و مدنی معنای امنیتی پیدا می‌کند و با توجه به تجارب گذشته این مردم، این منجر به نوعی محافظه‌کاری شده و با قرائت نادرست از سوی دستگاه‌های حاکمیتی شکل می‌گیرد. اما مسئله دیگر غیاب مردم این استان در ساختار قدرت و در تهران است. بخش بزرگی از استان‌هایی که صدا دارند، در تهران نشریه و انجمن داشته و همین باعث می‌شود صدایشان شنیده شود و تصویر درستی از منطقه خود بسازند. این هم به نفع حاکمیت است که متوجه می‌شود در لایه‌های پایین‌تر چه خبر است، همین نگاه باعث می‌شود مردم منطقه حرف‌هایشان را زده و شنیده شوند.

این خبر را به اشتراک بگذارید