• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
پنج شنبه 17 بهمن 1398
کد مطلب : 94576
+
-

با عباس امینی درباره «کشتارگاه»، معضلات جشنواره و البته یک سیمرغ گم شده

گوشت قربانی سینماست

گوشت قربانی سینماست

از یک ملاقات ظهرگاهی در یک پنجشنبه برفی قبل از جشنواره همین بر می‌آمد. گفت‌وگویی که بیشتر شبیه واگویه‌های آنهایی است که در مسیر پرسنگلاخ سینمای ایران تلاش می‌کنند بدون دوپینگ و حمایت نهادها به پیش بروند. عباس امینی یکی از همین کارگردانان سینماست که هرچند کارنامه فیلمسازی‌اش با بیش از یک فیلم آراسته شده اما در بخش فیلم اولی‌های جشنواره حاضر است که خودش داستان مفصلی دارد. امینی سراغ سوژه‌ای رفته که سال گذشته بسیاری از ایرانیان را با خود درگیر کرده بود؛ گوشت قرمز و حواشی بودن و خط خوردنش از سفره ایرانیان و قاچاقی که بالاخره معلوم نشد چرا و چطور در میان بحران‌های اقتصادی مملکت برای خودش پرونده‌ای قطور باز کرد. مشکلات مهاجرتی و قاچاق ارز را هم به این روایت اضافه کنید تا کشتارگاه در میانه قتل و تلخی به تیتراژ برسد.

همین اول گفت‌وگو بگویید که چرا سوژه‌ای را انتخاب کرده‌اید که در میان سیاسیون و مدیران اقتصادی معارض و روایات بسیاری دارد؟
عباس امینی : من وقتی شرایط تولید این فیلم پیش آمد و پیشنهاد ساخت فیلم به من شد فکر کردم قصه‌ای را انتخاب کنم که هم برای اکران مناسب باشد و تماشاگر را در سالن نگه دارد و هم اینکه فکر کردم خوراکی جدید به تماشاگر سینمای ایران بدهم؛ یعنی اینکه فضای متفاوتی در سینمای ما باشد.
 می‌خواستم به این تماشاگر، قصه پیرامون خودش را بگویم و تجربه زیستش را بسازم و البته از معضلات مختلف به‌خصوص معضلات اقتصادی که گاهی خیلی به آن اگاه نیست، شاهد بیاورم. فیلم ما درباره معضل قاچاق گوشت و دلار است.
مستقیما دغدغه‌های برادران قاچاقچی را هدف گرفتید؟
خب، موضوع برای من فقط آن قاچاق نبود در فیلم  موضوعم آن بلایی بود که آدم‌ها سرهم می‌آورند برای اینکه یک لقمه نان دربیاورند. وقتی چیزی از پایه کثیف است تمام آن سیستم همراهش هم کثیف است. مثلا نباید توقع داشت وقتی پول کثیف وارد چرخه زندگی می‌شود در جای درستی هم خرج شود.
شما خیلی خوش اقبال بودید که هم سرمایه‌گذار داشتید و هم تهیه‌کننده و بعد رفتید سراغ انتخاب موضوع. این مورد ویژه‌ای است.
بله سرمایه‌گذار فیلم ما علی طلوعی بود که پیشنهاد اولیه هم از سمت ایشان به من شد. فیلم قبلی من را هم با همدیگر کار کرده بودیم- من اینجا هستم-. بعد از‌ آن تجربه دلنشین برای هر دو طرف فکر کردیم که کار دیگری با هم تولید کنیم و با این نگاه شروع کردیم که فیلم حتما در جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشد و بتواند اکران عمومی بگیرد.
چند جلسه فیلمبرداری داشتید و شرایط ساخت و بودجه فیلم را هم از قلم نیندازید.
بودجه را بی‌خیال. شرایط ساخت فیلم مثل همه فیلم‌های دنیا بسیار سخت بود اما سخت‌ترین بخش آن که من تجربه کردم مربوط به پیش تولید فیلمم بود و بحث انتخاب بازیگر. روزهای سختی گذشت چون به جایی می‌رسیدیم که فکر می‌کردیم فیلم ساخته نمی‌شود و خب در یکی، دو هفته آخر بود که یکدفعه به یک گروه درجه یک رسیدیم و در واقع فیلم کلید خورد. درطول ساخت فیلم هم لوکیشن‌های سختی داشتیم؛ از کشتارگاه و البته مکافات رفت‌وآمد از تهران به این محل بیرون شهر که بسیار فرساینده بود ولی چون میانگین سن گروه جوان بود، این موضوع مرتفع شد.
 و شما بعد از مرحله تولید مواجه شدید با حواشی فجر؟
متأسفانه ما در وسط آبان‌ماه و در آن روزهای درگیری مشغول فیلمبرداری بودیم و آسیب وقایع به گروه و حال بچه‌ها منتقل می‌شد. از سوی دیگر متعهد هم بودیم که فیلم را به موقع برسانیم.
تکلیف شما با جشنواره فجر چیست. از یک سو می‌خواستید فیلم به موقع به جشنواره برسد و از سوی دیگر مشکلاتی هم پیش رو بود.
والا من فکر می‌کنم جشنواره فیلم فجر در گام اول تکلیفش با خودش روشن نیست، بعد باید تکلیف ما با فجر مشخص شود.
از لحاظ اجرایی و ساختاری؟
همه‌‌چیز جشنواره. جشنواره فجر یک پازل از همه جشنواره‌های دنیاست و هرچیزی که جشنواره‌های دیگر آن‌را کنار گذاشته‌اند ما در فجر داریم.
خب، سال‌هاست متولیان جشنواره می‌گویند ما می‌خواهیم یک جشن ملی برگزار کنیم چون تنها بازمانده مهم بزرگداشت‌های سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است. به همین دلیل فیلم‌ها در شهرهای دیگر هم پخش می‌شود. این وسط فیلمسازها چه باید کنند و مخاطبان چه توقعی دارند؟
جشنواره قطعا یک تفکرات و یک پایه‌ای داشت اما الان دستخوش تغییرات بسیاری شده است و بدل شده به همین چیزی که می‌بینیم. 
یعنی شما جزو کسانی هستید که معتقدند دوره‌های اول جشنواره بسیار بهتر بود؟
قطعا همینطور است. اصلا کافی است نگاهی به فیلم‌ها یا نام فیلمسازها بیندازید.
خب اینکه دیگر تقصیر جشنواره‌ای‌ها نیست؟
نه سیستم مشکل دارد. برخی از فیلمسازها از برخی کانال‌ها حذف و بسیاری بی‌انگیزه شدند و طبیعتا جشنواره‌ای که تقسیم جوایزش اینطور شود، نتیجه همین می‌شود. فجر تنها جشنواره‌ای است که می‌توانی حدس بزنی جوایزش را چه کسانی می‌گیرند و این حدس تقریبا 80درصد درست از آب در می‌آید.

به‌راحتی می‌توان رصد کرد که در 15سال اخیر چرا بهترین فیلم‌های جشنواره به حق‌شان نرسیدند و جایزه نگرفتند.
به‌نظر من بزرگ‌ترین عیب جشنواره فجر همین مخلوط بودن برگزاری‌اش است. مثلا شما در ترکیب داورانش 4مدیر دولتی می‌بینی که آن مدیران باید درباره صدا و فیلمبرداری و تدوین هم نظر بدهند. خب شکل اجرایی جشنواره شبیه جوایز آکادمی‌هاست که متخصصان باید رأی بدهند ولی از سوی دیگر داوران هم حضور دارند و خلاصه ملغمه‌ای است.
ولی با همه این تفاسیر شما در جشنواره شرکت دارید.
خب کارگردان هم مثل دیگر عوامل است. من هم برای این پروژه استخدام شده‌ام و تصمیم‌گیرنده‌های پروژه تهیه‌کننده و سرمایه‌گذارش هستند. اگر به تصمیم شخص خود من بود و من صاحب فیلم بودم قطعا امسال تصمیمی برای شرکت در جشنواره فجر نداشتم.
و شما قبل از حواشی تحریم جشنواره توسط عده‌ای از سینماگران، درگیر ماجرای انتخاب فیلمتان در بخش نگاه نو شدید؟
اصلا به همان دلیل نمی‌خواستم فیلمم را به فجر بدهم. من درگیری‌ام کاملا با جشنواره است و کاری به بحث تحریم و انصراف‌ها ندارم. انصراف بحث دیگری است که اگر حرکت صنفی بود من هم به‌عنوان عضو صنف حتما جشنواره را تحریم می‌کردم اما وقتی صنفی نیست طبیعتا تصمیم فردی نمی‌گیرم. من فکر می‌کنم صنف باید قدرتمند باشد و تصمیمش هم به همین سیاق قدرتمند باشد اما واقعا چنین نیست.
خب بخشی از اعتبار صنف هم به استقلالش است. وقتی فیلم‌ها با وام‌های دولتی ساخته می‌شوند و فیلمسازها گرفتاری‌های اداری دولتی دارند اصلا بحث درباره استقلال بی‌معناست.
بله ما درگیر حرکت صنفی نشدیم. ببینید گاهی اهالی صنف دور هم جمع می‌شوند اما در این مورد اتفاق صنفی به‌اصطلاح در نگرفت و صنف ظاهرا به این جمع‌بندی نرسید. به هر حال نظر همه محترم است و هرکس دوست دارد بیاید و هر کس دوست ندارد نمی‌آید.
کسانی که مایل نبودند در جشنواره شرکت کنند تحت فشار قرار گرفتند؟ شما چنین تجربه‌ای داشتید؟
ببینید تحت فشار قرار گرفتن دوطرفه است. عده‌ای می‌گفتند شرکت نکنید و گروهی هم معتقد بودند شرکت نکردن اشتباه است. من ترجیح دادم در این شرایط سکوت کنم و تصمیمی که خودم گرفتم را انجام دهم.
و در جشنواره بمانید؟
بله. باشم.
ماجرای نگاه نو را هم توضیح بدهید. احتمالا داوران این بخش شما را به‌عنوان یک فیلم اولی انتخاب نکنند، از طرفی قانون جشنواره شما را مجبور می‌کند که در این بخش حاضر باشید چون نخستین فیلم‌تان با مجوز سینمایی و نه ویدئویی را ساخته‌اید.
ببینید این ماجرا یک درایت می‌خواهد که اگر جشنواره آن را به خرج می‌داد و فیلم را در بخشی که باید باشد قرار می‌داد، این همه حاشیه برای خودش و من ایجاد نمی‌کرد.
یعنی بخشنامه خودش را زیر سؤال می‌برد؟
بله. اتفاقا در بخشنامه جشنواره یک بندی دارد که فیلمسازی که فیلم قبلی‌اش در هر جشنواره داخلی یا خارجی به‌عنوان فیلم سینمایی مطرح شده باشد، فیلم اولی محسوب نمی‌شود که با این بند به راحتی می‌توانستند من را از این بخش نگاه نو در بیاورند و به بخش سودای سیمرغ اضافه کنند. ولی چنین نشد و ما هم فکر می‌کردیم که فیلم را به خاطر کیفیتش در بخش سودای سیمرغ داوری می‌کنند و تصمیم من بعد از تصمیم‌گیری دبیرخانه این بود که فیلم را از بخش نگاه نو بیرون بیاورم و جا برای یک فیلم اول باز شود ولی متأسفانه با کم‌درایتی جشنواره مواجه شدیم.
 شما به این بند اعتراضی نکردید؟
چرا ولی کسی جوابی نداد. سکوت مطلق و هیچ. همزمان شدن این اعتراض ما به جشنواره و ماجراهای تحریم‌های فجر هم باعث شد از هر شکل اعتراضی من خوانش دیگری بشود و من درگیر خودم شدم که در این میانه و در وسط این دعواها که حال مردم اینگونه است، من بیایم و بگویم فیلمم را از این بخش ببرید آن بخش؟ یعنی موضوع من این است؟ از یک جایی انگار وارد درگیری شدم که حق آدم خورده شده ولی آدم‌های دیگر حقی را طلب می‌کنند که تو خجالت می‌کشی درباره بخش فیلم در جشنواره حرف بزنی.
درباره شرکت نکردن در جشنواره یک سؤال بپرسم. این دوگانه هنوز هم خیلی وجود دارد اما کلا این حضور نداشتن عده‌ای در جشنواره فارغ از تمام مسائل سیاسی، مگر بازنده‌ای جز خود سینما دارد؟
طبیعتا سینما قربانی می‌شود. سینما در این بحران‌ها گوشت قربانی است.
مگر همه نمی‌دانند که هنوز خیلی‌ها معتقدند که اصلا ما برای چه سینما داریم؟
بله. من به هیچ وجه به اینگونه تحریم اعتقادی ندارم. به تحریم اعتقاد دارم به شرطی که حرکت صنفی باشد و هدفمند در راستای یک اعتراض درست. وقتی در یک صنف آدم‌ها یک صدا نیستند، مطالبات متفاوت است و خلاصه همصدایی وجود ندارد، این موضوع کلا منتفی است. این تحریم‌های پراکنده نتیجه‌ای ندارد، جز باز شدن جا برای تفکرات تند. ضمنا فیلمسازی با تولید و دیده شدن نفس می‌کشد و اگر فیلم دیده نشود هیچ ارزشی ندارد. تنها جایی هم که الان در سینمای داخلی می‌توان فیلم‌ها را نشان داد همین جشنواره فجر است. اگر جشنواره دیگری خلق شده بود می‌شد گفت این جشنواره را نرویم و به آن یکی جشنواره برویم اما وقتی جشنواره دیگری نیست و جایی برای ابراز عقیده نیست باید همین یک جا را غنیمت شمرد.
ولی کلا جشنواره فجر ما گویی جایی است برای شنیدن تا دیدن. همیشه پر از حاشیه است. می‌خواهم بدانم چقدر در جشنواره فیلم فجر، عنصر کشف به چشم می‌خورد.
من در این سال‌ها عمدتا خودم را درگیر حاشیه نکردم و جز دو سه باری که فیلمی داشتم خیلی وارد این ماجرا نشدم. راستش در همان زمان هم درگیر حاشیه نبودم و اصلا پیگیری نمی‌کردم که چه‌کسی چه چیزی گفته است. الان هم اخبار را دنبال می‌کنم چون فیلمم در جشنواره است و اگر سال بعد فیلمی نداشته باشم کلا به این موضوع توجهی نخواهم داشت. من فیلم‌ها را می‌بینم و خودم را درگیر کشف می‌کنم و کیفور می‌شوم. من دوست دارم فیلم ببینم و وقتی از سالن بیرون می‌آیم بگویم چقدر کیف کردم از اینکه این فیلم را دیدم.
مثلا برای چه فیلمی این جمله را وقتی از سالن بیرون آمدید گفته‌اید؟
برای درباره الی. بعدِ این فیلم وقتی از سالن بیرون آمدم آنقدر برای فیلمسازی انگیزه داشتم و حالم خوب بود که هنوز هم این روحیه و افتخار به آن اثر، با من است.
یک سیمرغ هم از جشنواره طلب دارید. خودتان داستان سیمرغی که گرفتید ولی به شما داده نشد را تعریف کنید.
بگذارید نگویم. الان خیلی‌ها می‌گویند در این شرایط عباس امینی برای سیمرغ ناله می‌کند.
برای مخاطبان بگویید.
در بخش مستند جایزه گرفتم اما سیمرغ کم آمد و از من خواستند که سیمرغ را پس بدهم تا در بخش دیگری هم به فرد دیگری اعطا شود و به من گفتند سیمرغ شما را می‌فرستیم دم در خانه اما یادشان رفت. همان سالی که بهرام رادان جایزه گرفت و پرویز پرستویی داور بود.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید