• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
سه شنبه 15 بهمن 1398
کد مطلب : 94315
+
-

سکه مستندهای خارجی درباره پهلوی یک رو دارد

سکه مستندهای خارجی درباره پهلوی یک رو دارد

مسعود رضایی _ ‌پژوهشگر و محقق تاریخ

شبکه‌های خارجی طی یک دهه اخیر شروع به ساختن مستندهایی درباره دوران پهلوی اول و دوم کرده‌اند. این اقدام با هدف تطهیر رژیم پهلوی و بزرگ‌نمایی آن برای مردم ایران صورت می‌گیرد. هدف و مخاطبان اصلی سازندگان این برنامه‌ها در مستندها نیز به‌طور عمده نسل‌های دوم و سوم انقلاب هستند، به این دلیل که آنها خودشان دوره پهلوی را تجربه نکرده‌اند و بعد از انقلاب به دنیا آمده‌اند و رشد کرده‌اند.

کسانی که سن‌شان به دوره پهلوی می‌رسد با اشکالات و ایراداتی که به آن رژیم وارد بود کاملا آشنا هستند و وضعیت را می‌دانند، اما برای ارزیابی این مستندها در شبکه‌های فارسی‌زبان خارجی باید به منابع خارجی مراجعه کرد و بررسی کرد که آیا آنچه در این مستندها گفته می‌شود با حقایق و واقعیت‌های تاریخی منطبق است یا خیر؟ به‌عنوان مثال سازندگان برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای، تصویری از رضاشاه ارائه می‌کنند که گویی وی منجی ایران از همه مسائل و مشکلات بوده است. اما وقتی به واقعیت‌های تاریخی مراجعه شود، متوجه می‌شویم که خلاف است. آنها رضاشاه را بنیانگذار ارتش نوین ایران قلمداد می‌کنند، اما واقعیت از خلال منابع تاریخی چنین است که آنچه رضاشاه در حوزه نظامی پایه‌گذاری کرد، در جنگ جهانی دوم مضمحل شد. او 20سال تحت عنوان تجهیز ارتش، مبالغ کلان از دولت برداشت کرد و این در حالی بود که بخش قابل‌توجهی از این مبالغ به‌حساب شخصی رضاشاه در داخل و خارج کشور واریز می‌شد. وقتی در شهریور 1320ایران مورد تهاجم نیروهای بیگانه از شمال و جنوب کشور قرار می‌گیرد، ارتش رضاشاهی حتی یک روز تاب مقاومت ندارد و اصلا اندیشه مقاومت درون این ارتش وجود نداشت.

فرماندهی ارتش ایران را مستشاران خارجی برعهده داشتند. چرا درخصوص آمدن ژنرال هایزر آمریکایی به ایران در سال 1355چیزی گفته نمی‌شود؟ در آن سال قرار بود سازماندهی، فرماندهی و چارت تشکیلات ارتش ایران نوسازی شود و یک چارت سازمانی جدید برای آن نوشته شود. ژنرال‌های ایران و دستیاران شاه، این کار را انجام نمی‌دادند و آن را به ژنرال هایزر آمریکایی واگذار کرده بود تا این کار را انجام دهد. این حقایق تاریخی در کتاب‌های مختلف ازجمله خاطرات ژنرال هایزر ثبت شده است.
آقای بزرگ علوی در خاطرات خودش چنین می‌نویسد که یکی از اقوامش با درجه سرهنگی در شمال غرب کشور خدمت می‌کرد و وقتی که نیروهای شوروی وارد خاک ایران شدند، آن سرهنگ ارتش رضاشاهی از شمال غرب کشور تا جنوب کشور فرار کرد. این در حالی است که در مستندهای تلویزیونی برون‌مرزی، ارتش رضاشاهی یک نیروی مدرن و توانمند معرفی می‌شود که رضاشاه در رأس آن قرار دارد. با چنین فرضی داستان‌پردازی‌ها درباره آن هم شدت می‌گیرد.
بدتر از همه اینکه خود رضاشاه نیز پا به فرار گذاشت. اگر رضاشاه آن فرد دلیر و توانمندی بود که در این مستندها تصویرسازی می‌شود، وقتی یک نیروی بیگانه به کشورش حمله می‌کند، می‌بایست می‌ایستاد. او خودش را در جنوب کشور تسلیم نیروهای انگلیسی می‌کند و آنها نیز رضاشاه را با خفت و خواری از کشور بیرون می‌کنند. این مشت نمونه‌ای از خروار است.
مورد عدیده دیگر وضعیت اقتصادی کشور، تحول و نوسازی اقتصاد کشور در دوره رضاشاه و محمدرضاشاه است. شبکه‌های تلویزیونی برون‌مرزی، مرتب در این خصوص برنامه‌سازی کرده‌اند. چرا در این مستندها واقعیت تاریخی قرارداد نفتی1312(1933میلادی) مطرح نمی‌شود؟ این قرارداد در زمان رضاشاه با انگلیسی‌ها بسته می‌شود تا جایگزین قرارداد نفتی دارسی دوره قاجاریه و مظفرالدین‌شاه شود.
قرارداد نفتی 1312که در زمان اوج قدرت رضاشاه در ایران با انگلیسی‌ها بسته می‌شود، به‌مراتب زیانبارتر از قرارداد دارسی است؛ اگرچه به اسم احقاق حقوق مردم ایران و لغو قرارداد دارسی بسته می‌شود، ولی زیان آن برای مردم ایران به‌مراتب بیشتر است.

چرا در مستندهای خارجی به زیان‌های ناشی از این قرارداد برای مردم ایران پرداخته نمی‌شود. چرا در مورد فقر و فاقه بی‌حد و حصری که در کشور وجود داشت زیاد گفته نمی‌شود و این مسائل به‌خوبی تشریح نمی‌شود؟ در این مستندها فقط بخش‌های خاصی از کشور مانند شمال تهران یا برخی از شهرهای بزرگ و مراکز استان‌ها مورد اشاره قرار می‌گیرد. چرا گفته نمی‌شود که اسدالله علم در خاطرات خودش می‌گوید در فروردین 1353به جلسه هیأت‌های امنای شرکت‌های تعاونی روستایی رفتم و در آنجا متوجه شدم که تنها یک درصد از روستاهای کشور از آب آشامیدنی سالم برخوردارند. علم یکی از نزدیک‌ترین افراد به شاه بود و این صحبت‌ها مربوط به دوره دهه30و 40شمسی در کشور نیست بلکه متعلق به سال 1353است که رژیم پهلوی در اوج درآمدهای نفتی قرار دارد. ولی با این همه فقط یک درصد روستاهای ما آب آشامیدنی سالم داشتند. انبوهی از مشکلات و نواقص دوره پهلوی در خاطرات مقامات و مسئولان رژیم پهلوی ثبت و ضبط شده است. در این مستندها به‌طور عمده سعی می‌شود بر رفاه سطحی و روبنایی بین سال‌های 52 تا 56 تکیه و تأکید بیش از حد شود. دلیل رفاه آن سال‌ها این بود که ناگهان قیمت نفت شروع به افزایش کرد. حوالی سال‌های 51 و 52 قیمت نفت به‌شدت افزایش می‌یابد و رژیم پهلوی و دولت ایران با اضافه درآمدهای بسیار هنگفتی مواجه می‌شوند. عمده این سرمایه‌ها نیز یا به مصرف امور نظامی می‌رسد که درواقع سود و منفعت آن عمدتا به جیب آمریکا و همچنین برخی کشورهای اروپایی ازجمله انگلیس می‌رفته است یا به مصرف تأمین مسائل و امکانات رفاهی و مصرفی مردم می‌رسیده است که آن هم به‌طور عمده وارداتی بوده است، از انواع میوه‌جات و مواد خوراکی تا صنایع مونتاژ. کارهای زیربنایی چندان مورد توجه واقع نمی‌شود؛ به‌عنوان مثال در حوزه جاده‌سازی و بندرسازی کار چشمگیری انجام نمی‌شود. 3تا 4سالی که مستندهای فارسی‌زبان خارجی بر آن تکیه دارند، دوره‌ای است که در آن یک رفاه به واسطه اضافه درآمدهای نفتی ایجاد می‌شود. جالب است که از اوایل سال 56مجددا مشکلات اقتصادی جدی گریبانگیر رژیم پهلوی می‌شود و این مشکلات به حدی فزاینده است که حتی برخی تحلیلگران غربی این مشکلات اقتصادی را ریشه وقوع انقلاب اسلامی در ایران به شمار می‌آورند. البته نگارنده نظر متفاوت از آنها دارد ولی این مشکلات به حدی بودند که چنین دیدگاهی را از سوی تحلیلگران غربی رقم زدند. مسائل، مشکلات، کمبودها و وابستگی بسیار شدید و جدی رژیم پهلوی به آمریکا که موجب بی‌هویتی ملت ایران می‌شد، در این مستندها مورد بحث و اشاره قرار نمی‌گیرد و سعی می‌شود در این مستندها نوعی رپورتاژ آگهی برای رژیم پهلوی تهیه شود و آن را به نمایش بگذارند. نسل‌های دوم و سوم حتما باید به منابع مختلف تاریخی مراجعه کنند و سعی کنند دانش تاریخی خودشان را در این زمینه بالا ببرند تا بتوانند ارزیابی، تحلیل و قضاوت درستی از رژیم پهلوی داشته باشند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید