• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
پنج شنبه 3 بهمن 1398
کد مطلب : 93612
+
-

به کجا چنین شتابان...

نگاه
به کجا چنین شتابان...


عیسی محمدی ـ  روزنامه‌نگار

باید به ارشمیدس معروف مربوط باشد. می‌گویند روزی در میدان شهر سرگرم حل مسئله‌ای بوده که توسط یکی از سربازان رومی کشته می‌شود. حالا می‌گویند به سرباز مربوطه گفته که سایه‌ات را کم کن تا ببینم دارم چه کار می‌کنم و آن سرباز احمق هم، که نمی‌دانسته با چه نابغه‌ای دارد صحبت می‌کند، زده و او را کشته. این یکی هم مربوط به لویی پاستور بزرگ است. اینکه وقتی نازی‌ها داشتند وارد فرانسه می‌شدند و بلبشویی بود، او در آزمایشگاه خود سرسختانه و با تمرکز کامل، داشته کارش را می‌کرده. این دست تمرکزها و کارکردن‌ها خیلی مهم‌اند؛ بیشتر از حدی که فکر کنیم.
حقیقت این است که گاهی فکر می‌کنم این همه آدم که دارند صبح تا شب در شبکه‌های مجازی غرولند می‌کنند و افشاگری و...، پس چه‌کسی دارد توی این مملکت کار می‌کند؟ حتی جلوتر می‌روم و به این فکر می‌کنم که اگر ما ملت، در کار روزانه‌مان هم مثل همین فعالیت در شبکه‌های اجتماعی مجازی جدی بودیم، یک چیزی شبیه نروژ، سوئیس یا در بدترین حالت ژاپن می‌شدیم. اینطور نیست؟ ماشاء‌الله چنان در این امر مستمر، جدی، بدون هیچ تخطی و استثنایی و به‌صورت متعصبانه و مداوم کار می‌کنیم که آدمی آرزو می‌کند‌ ای‌کاش در باقی کارهایمان نیز چنین بودیم.
حالا از سربازان رومی که یکی از آنها ارشمیدس را کشت، چیزی نمی‌دانیم و حتی شکل و قیافه نازی‌ها چندان به یادمان نمی‌آید، اما همه‌مان داریم از همان فرمول‌های ارشمیدس استفاده می‌کنیم و روزانه، از نتایج علمی و پزشکی به‌دست‌آمده توسط پاستور بهره می‌بریم. به‌نظرتان از این همه گلایه و غم‌پراکنی و سم‌پراکنی و ناامیدی‌های رایج شده، چه چیزی برای آینده من و تو و او و دیگران و آیندگان می‌ماند؟ یعنی یک جوری داریم پیش می‌رویم که انگار غرق دریایی مرداب‌گون از غصه‌ها و ناامیدی شده‌ایم و با هر دست و پا زدن، دوست داریم خودمان را بیشتر به اعماق بفرستیم. جالب اینکه چون به‌صورت دسته‌جمعی این کار را می‌کنیم، کمی از وخامت اوضاع برایمان کاسته می‌شود.
شاید ایرادها به این سخن من بگیرید که بله، این همه مشکل و کوتاهی و...، یعنی دست روی دست بگذاریم؟ پاسخ روشن است: حتی راه برخورد با آنها نیز، این چیزی نیست که داریم می‌بینیم. یعنی حتی برای اصلاح این موارد نیز، جهت را گم کرده‌ایم و فقط داریم به‌سختی تلاش می‌کنیم. وقتی جهت گم شده باشد، دست‌وپا زدن بیشتر یعنی دورتر شدن و بیشتر در عمق رفتن.
گاهی از ارشمیدس و پاستور و دیگران یادی کنیم؛ این گلایه‌ها و غم‌پراکنی‌های ما نیستند که می‌مانند، آثار واقعی کارهای ماست که باقی خواهند ماند. حتی برای رفع اشکالات موجود نیز، نیاز به همین کارها و نتایج متمرکز داریم؛ وگرنه 10میلیون گزاره منفی را اگر تحویل سبزی‌فروشی سر کوچه‌تان هم بدهید، به شما دوتا پر جعفری هم نخواهد داد.
آیا نکته این نیست که حتی برای تغییر وضعیتی که دوست نمی‌داریم، باید سخت تمرکز و کار کنیم؟ آیا خطاهای پیش‌آمده، نتیجه کارنکردن و تمرکز فرد، گروه، سازمان، نهاد، وزارتخانه و سیستمی در گذشته و دیروز و دیروزها نبوده است؟‌ پس اگر چنین بوده، چرا با همان روش، می‌خواهیم همان مشکلات را رفع کنیم؟‌ آیا نیاز به عمق و حجم بیشتری برای مقابله با مشکلات موجود نداریم؟ راستی، به کجا چنین شتابان؟ بله، شاید که چنین باشد...
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :