• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
چهار شنبه 25 دی 1398
کد مطلب : 92912
+
-

هیهات از این روایت

گفت و گوی همشهری را با خانواده ‌ برخی از جانباختگان در مراسم تشییع پیکر سردار شهید سلیمانی و شاهدان عینی بخوانید

هیهات از این روایت

سیده زهرا عباسی _ خبرنگار

نفس در گلو حبس شده. چشم‌ها مضطرب است. مردم در هم شده‌اند‎؛ یکی شده‌اند انگار. نفس‌ها کش‌دار می‌شوند و عمیق. هر نفس می‌خواهد هوای بیشتری فرو ببرد. همین است که تقلا می‌کند و صدای نفس‌ها بلندتر در گوش می‌پیچید. صدای فریاد اما بلندتر است. جایی میان جمعیت کسی نفس از دست می‌دهد؛ کسانی، جان‌هایی، زندگی‌هایی از دست می‌روند. 
 
گاهی تمام حادثه از دست می‌رود
الهام پی‌پر و زهرا، دخترش، اهل بم بودند و حالا نام‌شان در میان جان‌باختگان حادثه روز تشییع پیکر سردار شهید سلیمانی آورده می‌شود. آن روز، وقتی سخنرانی‌ها تمام شد، کسی پشت میکروفن اعلام می‌کند قرار است پیکر سردار شهید سلیمانی روی دست تشییع شود و همین جمعیت را هیجان‌زده می‌کند. موج ازدحام جمعیت الهام و دخترش را در خود می‌بلعد و بعد آنها بودند که روی دست حاضران به سمت آمبولانس‌‌ها تشییع می‌شدند. الهام 35 ساله بود و دخترش 10 ساله. حالا دو پسر از او به یادگار مانده.
علیرضا پی‌پر برادر الهام است و مصرانه به دنبال شناسایی مقصر حادثه‌ای که داغ روی دل خانواده‌های زیادی گذاشته. او حالا با داغ عزیزانش از مسئولان گلایه دارد: «مسئولان تصمیم گرفتند تشییع در میدان آزادی و خیابان شریعتی به سمت گلزار شهدا انجام شود. می‌گویند هر فرد یک متر فضا برای حرکت نیاز دارد. مسئولان برگزاری مراسم تشییع نباید این حساب و کتاب‎ها را می‌کردند؟ آنها که راهپیمایی اهواز و تهران را دیده بودند، نمی‌دانستند سردار شهید سلیمانی اهل کرمان است و حتما جمعیت زیادی برای تشییع او می‌آید؟»
پی‌پر از بی‌تدبیری مسئولانی که بعد از حادثه هم به اشتباه خود اقرار نکرده‌اند، شکایت دارد. برای او و بسیاری از خانواده‌های جان‌باختگان این‌که هیچ‌کس مسئولیت این اتفاق را به گردن نگرفته و عذرخواهی نکرده، آزاردهنده است؛ آزاری که حتی بیش از داغ از دست‌رفتگان قلب‌شان را می‌فشرد: « هیچ کس نگفت اشتباه کردیم افرادی زیاد جانشان را از دست دادند. بیش از 500 نفر مصدوم شدند، اما همان مسئولی که با جان این همه انسان بازی کرد، هنوز پشت میزش نشسته است.»
علیرضا پی‌پر چیزهایی از ماجرای تصمیم‌گیری برای برگزاری مراسم تشییع شنیده، اما هنوز پاسخ روشنی برای آن نیافته است؛ این‌که قرار بوده مراسم در یک بزرگراه برگزار شود، اما مسئولانی پیشنهاد داده‌اند این مراسم در خیابان شریعتی برگزار شود. این در شرایطی است که، به اعتقاد او، جمعیت تشییع‌کنندگان به‌قدری زیاد بوده است که حتی در بزرگراه هم نمایش شورانگیزی به پا می‌کرد: «طبق قانون خواهان برخورد با مقصران حادثه هستیم. این‌که مسئولان به این موضوع بی‌توجه هستند، بیشتر آزاردهنده است. مراسم هفتم و سوگواری‌مان که تمام شود، حتما شکایت خواهیم کرد.»
پی‌پر اولین بار است که داغ عزیزی را می‌بیند. نمی‌داند چطور قرار است با این داغ سر کند یا دو پسر یادگار الهام، چطور قرار است سامان بگیرند، اما خوب می‌داند که دیگر هیچ هم‌وطنی نباید در این شرایط جان خود را از دست بدهد.


ای وای،‌های‌های عزا در گلو شکست
سعید شمسی 34 ساله بود. یک سال و نیم پیش به همراه همسرش، صدیقه و دختر 7 ساله‌اش، سما به کرمان آمد تا بتواند به مادر تنها و خواهر و بردارش هم رسیدگی کند. حالا دو خانواده‌ مانده‌اند و غم از دست دادن جوانی که به آینده امید زیادی داشت. صدیقه‌سادات گلسرخی سوگوار غم همسر است، اما این سوگواری اجازه نمی‌دهد از اشتباه مسئولان چشم بپوشد؛ اشتباهی که می‌توانست رخ ندهد و جان این همه انسان بی‌گناه را نگیرد: «همه این اتفاق‌ها نتیجه کم‌کاری مسئولان بوده است. 
وقتی هم برای عرض تسلیت آمدند به آنها گفتیم که باید مسئولیت خود را بپذیرند. می‌گویند یک ‌نفر در این باره برنامه‌ریزی کرده است. 
عده‌ای می‌گفتند خیابان بازتری برای تشییع انتخاب شود و برخی همین میدان آزادی را پیشنهاد می‌دهند. حالا هر که تصمیم گرفت، اشتباه محض بود و مردم را عزادار کرد. خانواده‌هایی هستند که ۳-۴ نفر را از دست دادند.» به وضوح روز حادثه را به یاد می‌آورد. او و سما هم همراه سعید برای تشییع پیکر سردار رفته بودند. آنها قرار بود از خیابان استقلال وارد میدان آزادی شوند. در ورودی میدان، از سمت خیابان استقلال، زنان و مردان را برای بازرسی جدا می‌کردند: «نمی‌دانم آن‌ همه جمعیت را چطور می‌خواستند بازرسی کنند. 
همین که ماشین تشییع رسید از عقب صدای یک جیغ وحشتناک آمد و بعد موجی از جمعیت به ما رسید. خودمان را به زور نگه داشتیم. بچه‌ام مدام جیغ می‌زد و من چون تازه عمل جراحی کرده بودم، نمی‌توانستم بغلش کنم.
 یک‌ آقایی او را بلند کرد. یک ساعت در این وضع ماندیم تا بالاخره از عقب جمعیت خارج شد و ما هم کم‌کم توانستیم بیرون بیاییم.» از میدان آزادی تا خیابان مشتاق شرایط همین‌طور بوده است. صدیقه و سما به دنبال سعید می‌روند. با او تماس می‌گیرند و هیچ پاسخی نمی‌شنوند. شاهدان عینی دیده‌اند که سعید در حال کمک به افرادی بوده که در میان ازدحام گیر افتاده بودند و بعد او و یک فرد دیگر خودشان قربانی می‌شوند.
 صدیقه و مهدی شمسی، برادر سعید، هر دو یک خواسته دارند و آن هم شهید نامیدن جان‌باختگان است. به اعتقاد صدیقه، سعید در هم‌پیمانی با آرمان‌های  سردار و برای کمک به مردم قربانی شده و شایسته نیست او را شهید ندانند. مهدی شمسی هم این نظر را دارد و می‌گوید: «مسئولان به ما سر زدند، اما این‌که می‌خواهند چطور به این موضوع رسیدگی کنند، هنوز به ما چیزی اعلام نکرده‌اند. از مسئولان خواستیم خانواده سعید را خانواده شهید حساب کنند و هنوز جوابی در این باره به ما نداده‌اند.» داغ سعید بر دل صدیقه مانده. بر دل مادر و برادر و خواهر هم.
 سما هم هرچند کوچک است، اما از این داغ سهم زیادی دارد و صدیقه برای تسکین همین داغ، سعید را شهید می‌خواند.


 یک انتخاب اشتباه
زهرا طاهری از شاهدان عینی حادثه پیش‌آمده در مراسم تشییع پیکر سردار شهید سلیمانی است. او در میدان آزادی ایستاده بود و به صحبت‌های سردار سلامی، فرمانده سپاه پاسداران، و بعد از آن نوحه‌خوانی گوش می‌کرد. صحبت‌ها که تمام شد، خودروی حامل پیکر شهدا وارد میدان شد. جمعیت به سمت ماشین هجوم آورد. چند ثانیه بعد چشم‌های بهت‌زده دنبال گریزی از مرگ بود: «ماشین حامل پیکر شهدا از جاده تهران که یکی از خیابان‌های منتهی به میدان آزادی است، وارد میدان شد. همین‌طور که ماشین وارد میدان شد از اطراف هجوم آوردند. در کمتر از چند ثانیه موجی در میان مردم افتاد و جمعیت به محض خروج از میدان در اولین کوچه خیابان شریعتی قفل شد.» او فاصله میدان آزادی تا گلزار شهدا را از مسیر خیابان شریعتی 5-6 چهارراه می‌داند. جمعیت نرسیده به چهارراه اول قفل می‌شود. خیابان شریعتی هرچند خیابانی مستقیم است و دسترسی بهتری به گلزار شهدا دارد، اما به اعتقاد طاهری و دیگر کرمانی‌ها به دلیل عرض کم، مسیر مناسبی برای برگزاری تشییع نبود.
این شاهد عینی از داربست‌هایی هم صحبت می‌کند که در کوچه‌های فرعی خیابان شریعتی کار گذاشته شده بود. حتی بین خیابان شریعتی و بهمن‌یار، در یک کوچه فرعی که بلوک‌های سیمانی از قبل سر آن گذاشته شده بود و باید برای تردد بهتر برداشته می‌شد، علاوه بر برجا ماندن بلوک‌های سیمانی، داربست‌هایی هم جلو بلوک‌ها قرار گرفت و راه مردم را بست. طاهری هجوم مردم به سمت خودرو حامل پیکر شهدا را عاملی برای سخت‌تر شدن تردد می‌داند که سبب شد در کنار بی‌تدبیری مسئولان، این همه قربانی برجا بگذارد.
او هم مانند خانواده جان‌باختگان تاکید می‌کند که مسئولان ملی باید پیگیر این حادثه،‌ شناسایی و برخورد با مسببان حادثه باشند تا حداقل این اتفاق دیگر تکرار نشود؛ مسئولانی که تا امروز حتی جلو دوربین صدا و سیما برای عذرخواهی و پذیرش مسئولیت حاضر نشده‌اند.


چون نگریم زین مصیبت اختیار از دست رفت
متین 12 سال بیشتر نداشت. در کلاس ششم درس می‌خواند و روزهای گذشته را به جای این‌که پشت نیمکت مدرسه باشد، روی تخت بیمارستان بستری بود. 7 روز پیش او هم مانند بسیاری از کرمانی‌ها برای تشییع پیکر سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی عازم میدان آزادی شد؛ میدانی که حالا برای کرمانی‌ها یادآور ضجه‌‌های تلخ جمعیت درهم تنیده است؛ ضجه‌هایی که هنوز از گلوی مادر متین بیرون می‌آید و آرامش نمی‌گذارد.
یک پای مشارقی خانه بود و یک پا بیمارستان. وقتی به بیمارستان می‌رسید، آنقدر ضجه می‌زد که مجبور می‌شدند او را به خانه بازگردانند. در خانه هم دست و دلش به هیچ کار نمی‌رفت. یاد روز حادثه که می‌افتد محکم حرف می‌زند و بی‌تدبیری مسئولان را محکوم می‌کند: «این اتفاق نتیجه بی‎تدبیری است. این همه جمعیت را باید به مسیر بازتری هدایت می‌کردند. راه خیابا‌ن‌های فرعی هم بسته بود که این بلا سرمان آمد.»
پدر و مادر، خواهر، پدربزرگ و مادربزرگ و افراد دیگری از خانواده در کنار متین برای تشییع رفته بودند. ازدحام جمعیت به‌قدری زیاد بوده که یکدیگر را گم می‌کنند. مادر به همراه دخترش می‌ماند و متین با پدر می‌رود. خانم مشتاقی حادثه را از زبان پدر متین روایت می‌کند: «وقتی ازدحام جمعیت اتفاق می‌افتد، متین روی شانه‌های پدرش بوده است. کمی که از ازدحام کم می‌شود، پدرش او را زمین می‌گذارد، اما موج دوم ازدحام اتفاق می‌افتد و بچه‌ام بین جمعیت نفسش می‌رود. او را بیرون می‌آورند و یک خانم به او نفس مصنوعی می‌دهد. متین نبض داشته است و به همین دلیل به سرعت او را به آمبولانس می‌رسانند. آمبولانس اما اکسیژن نداشت و پزشکان می‌گویند نرسیدن اکسیژن موجب شده است سلول‌های مغز او از بین برود. اگر آمبولانس اکسیژن داشت، ضریب هوشیاری او آنقدر پایین نمی‌آمد.»
او به حضور وزیر بهداشت در بیمارستان شفا هم اشاره می‌کند و می‌افزاید: «همان روز وزیر بهداشت آمد و به من قول داد بهترین پزشکان را بالای سر متین می‌آورند، اما او و دیگر مسئولان رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند. من بچه‌ام را اول دست خدا سپرده‌ام، دوم هم دست خدا و سوم هم دست خدا. امیدم فقط به خدا بود.» به اینجای صحبت که می‌رسد، گریه امانش نمی‌دهد. در میان ضجه‌هایش از بی‌تدبیری مسئولان به خدا شکایت می‌کند. ضریب هوشیاری متین پایین بود، اما هنوز نفس می‌کشید و مادر امید داشت این نفس‌ها او را به زندگی بازگردانند؛ امیدی که بر باد رفت و حالا متین 12 ساله بعد از روزها دست و پنجه نرم کردن با مرگ، دیگر نفس نمی‌کشد. 

حرف‌های‌مان را زده‌ایم
حمدالله امیری، 52 ساله، یکی از جان‌باختگان حادثه تشییع سردار شهید سلیمانی است. برادرش اسماعیل هم قرار بوده در این مراسم حاضر باشد، اما چون از کارکنان بیمارستان است به دلیل آماده‌باش به ناچار سر کار می‌رود. حمدالله در میان ازدحام جمعیت فوت می‌کند و حالا 3 فرزند او ترجیح می‌دهند با رسانه‌ها صحبت نکنند. پسر ارشد خانواده تاکید می‌کند حرف‌های‌شان را به خانواده سردار شهید سلیمانی گفته‌اند و اگر قرار است پیگیری صورت گیرد، باید از همین کانال باشد. آنها حالا در انتظار خبری هستند که خانواده سردار قرار است برای‌شان ببرند و نتیجه بررسی حادثه را هم از آنها دریافت می‌کنند.

بررسی ابعاد حادثه از سوی کمیته‌های ملی 
مشاور استاندار کرمان در امور رسانه و روابط‌عمومی در پاسخ به همشهری با بیان این‌که درخواست شهید نامیدن جان‌باختگان حادثه کرمان از سوی استانداری به بنیاد شهید و امورایثارگران ارسال شده است، می‌گوید: این درخواست خانواده متوفیان بود. ما از طریق استانداری پیگیری لازم را انجام داده‌ایم و منتظر نتیجه هستیم تا در صورت توافق، جان‌باختگان شهید محسوب شوند. عباس تقی‌زاده با بیان این‌که همه مراحل درمان مصدومان حادثه رایگان است،‌ می‌افزاید: آمبولانس به رایگان در اختیار خانواده جان‌باختگان قرار گرفت تا پیکر عزیزان‌شان برای خاک‌سپاری منتقل شود. مسئولان استانی و فرمانداری هم در حال مراجعه و سرکشی به خانواده‌ها هستند تا ضمن ابراز همدردی اگر کمکی لازم بود انجام دهند. وی با بیان این‌که پرداخت دیه به خانواده جان‌باختگان در دست پیگیری است، اظهار می‌کند: همچنین چند کمیته ملی برای بررسی ابعاد حادثه و شناسایی مقصران احتمالی تشکیل شده است و بعد از اعلام نتایج رسیدگی به آن طبق روال قانونی انجام خواهد شد. هنوز عامل دقیق حادثه مشخص نیست و کمیته‌ها در حال بررسی هستند.

شکایتی نیست
مریم آذرنیوش 42 ساله از بردسیر برای تشییع پیکر سردار شهید سلیمانی خود را به کرمان رسانده بود. او حالا به همراه فرنگیس سیستانی در قطعه ایثارگران گلزار شهدای بردسیر آرمیده است. عباس حداد، همسر او، معتقد است همسرش در هم‌پیمانی با آرمان‌های سردار شهید سلیمانی به شهادت رسیده است و به همین دلیل هیچ گلایه و شکایتی از کسی ندارد: «مسئولان کرمان از بسیج و سپاه و مسئولان دولتی برای ابراز همدردی آمدند. هیچ شکایتی از کسی ندارم. چه شکایتی بکنم؟ همسرم در هم‌پیمانی با آرمان‌های سردار شهید شده است.» با این همه، او هم سوءمدیریت در برگزاری مراسم را انکار نمی‌کند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید