سینمای خاطرهها
تنها سینمای کشور که آپاراتش هنوز کار میکند میزبان خاطره بازهایی است که فیلمهای چند دهه قبل را دوست دارند
حمید رضا بوجاریان_روزنامه نگار
این روزها شاید کمتر کسی را بتوان پیدا کرد که نام سینما فرخ را شنیده باشد؛ سینمایی که جز تابلوی کوچک رنگ و رو رفتهای که پشت انواع تابلوها و پارچههای صنوف دیگر در میدان قزوین گمشده. کسی نمیداند داخل جایی که ورودیاش شبیه گاراژ است و شباهتی به ورودی سینما ندارد چه تاریخی از سینما نهفته است. فقط اهالی قدیمی و کسانی که گذرشان حتی برای یک بار هم که شده به سینما فرخ افتاده میدانند داخل این بنای سالخورده و از ریخت افتاده چه خبر است. سینمایی که این روزها حال خوشی ندارد و هر روز که میگذرد زخم زمان، پیکرهاش را چون موریانهای میخورد و کسی حواسش به آن نیست. به بهانه ساخت مستندی درباره سینما فرخ، همشهری سری به این سینما زده و از سبک و سیاق تماشای فیلم و اثر تغییر سبک زندگی بر این سینما و سینماهایی مشابه آن نوشته است.
اولین سینمای ایران سال1275 درست 5 سال بعد از اختراع صنعت سینما در تبریز راهاندازی شد. سینما «سولی» هر چند بهدلیل در دسترس نبودن فیلم برای نمایش سرانجام سال 1295 تعطیل شد اما، میرزا ابراهیمخان عکاسباشی سال 1283 نخستین سالن سینمای عمومی را در ایران ساخت اما این سینما را نمیتوان در رسته نخستین سالنهای رسمی سینمای ایران به شمار آورد. شاید نخستین سالن رسمی سینمای ایران را بتوان سالن سینما ایران دانست که سال 1305در تهران فعالیت خود را آغاز کرد. بعد از آن کمکم ساخت فیلمهای ایرانی هم شروع شد و به واسطه تجددخواهی در ایران تعداد سالنهای سینما هر روز بیشتر از قبل شد. توجه به تهران؛ سرمایهگذاری سرمایهداران را برای ساخت سینما در شهر برانگیخت و خیلی زود تعداد سالنهای سینما و تماشاخانه افزایش یافت. سینما فرخ نیز در میانه سالهای دهه 30 نه بهعنوان سالن سینما که بهعنوان سالن تئاتر ساخته شد اما کمی بعد از آن، تبدیل به سالن سینما شد.
فیلمهای بالا شهر 6ماه بعد در پایین شهر
سینما رفتن در سالهای دهه 30 برای کسانی که دستشان در جیبشان بود نشانهای از با فرهنگ بودن افراد بود. برای همین بهای بلیت سینماهای بالای شهر آنقدر بالا بود که پایین شهریها و کسانی که مزدبگیر بودند، علاقه چندانی برای رفتن و دیدن فیلمهای رویپرده سینماهای تهران نداشتند. تا سالها وضع به همین منوال بود و بالاشهریها بیشتر از پایین شهریها فیلم میدیدند. با تغییر کاربری تئاتر فرخ به سینما؛ این رویه تغییر کرد و جنوبشهریها هم بیشتر از هر زمان دیگری چشم به پرده نقرهای دوختند. منتها فیلمهای سینما فرخ و سینماهای دور و اطرافش با سینماهای بالای شهر، یک تفاوت اساسی داشت؛ تفاوتی که علیاکبرمشهدی از سینماروهای قدیمی دربارهاش اینطور میگوید:«چند تا سینما در جنوبشهر کارشون گرفته بود؛ سینما ستاره، سینما داریوش، سینما فلور و یه سینمای دیگه سر خیابون مهدیخانی که الان اسمش یادم نیست فیلم پخش میکردن. اون موقع مردم دوست داشتن برن فیلم ببینن اما پولشو نداشتن. برای همین 6ماه صبر میکردن تا بعد اینکه یه فیلمی تو سینماهای بالا شهر پخش شد، بیاد تو سینماهای جنوب شهر. اونوقت قیمت بلیت خیلی کم میشد و همه میتونستن برن فیلمو ببینن». او یادش هست که خیلی از فیلمهای آن دوره را با این روش در سینما دیده است؛«فرقی نمیکرد که فیلمو الان ببینی یا 6ماه بعد. خیلیا اصلا نمیدونستن دارنتو فلان سینمای بالاشهر چی نشون میدن. فقط دوست داشتیم بریم سینما و پول زیادی هم برای فیلم دیدن ندیم. این آرزوی ماهایی بود که پول توجیبی زیادی نمیگرفتیم یا اصلا پولی درنمیآوردیم که خرج کنیم. برای همین سینما حال خوبی بهمون میداد .»
وقتی فیلم به نقطه حساس میرسید
آپارات یکی از مهمترین تجهیزات سینماهای قدیمی بود. فقط کافی بود، آپاراتهای فلزی گیر و گوری پیدا کنند تا کار سینما بخوابد و تماشاگرها از کوره در بروند. برای همین هم کار کسانی که با آپارات کار میکردند و به آنها آپاراتچی میگفتند، حساسیتهای خاص خود را داشت. خیلی وقتها فیلمها اصطلاحا 2فیلمه بود؛ یعنی یک فیلم برای نمایش کاملش 2حلقه داشت که وقتی یک حلقهاش تمام میشد باید حلقه دوم که ادامه فیلم بود را در دستگاه میگذاشتند. اسماعیل غلامی، آپاراتچی قدیمی سینمای 60ساله فرخ درباره واکنشهای تماشاگران بعد از تمام شدن حلقه اول فیلم و فاصله زمانی تا کار گذاشتن حلقه دوم روی آپارات میگوید:«خیلی وقتا، حلقه اول فیلم درست در جای حساسی تموم میشد. همون موقع تماشاگرایی که تو سالن بودن شروع به داد و بیداد میکردن که زودتر حلقه دوم رو بذار. اون اوایل دستپاچه میشدم و یه مقدار کارم طول میکشید اما بعدش که دستم تند شد، خیلی طول نمیکشید تا حلقه دومه فیلمو جا بندازم و آپارات رو دوباره راه بندازم تا تماشاگرا دنباله فیلمو ببینن. این وقتا میگفتن آنتراک دادن و خیلیها میرفتن بیرون از سالن تا یه چیزی برای خوردن بخرن یا رفع حاجت کنن».کاری که آپاراتچیها انجام میدادند به این سادگیها نبود.باید سرفیلم حلقه دوم را درست جایی به انتهای حلقه اول وصل میکردند که تماشاگر هیچ صحنهای از فیلم را از دست ندهد؛«نور داخل آپاراتخانه کم بود. خیلی وقتا چشمی جایی که فیلم تموم میشد رو پیدا میکردم و با چسبوندن ته فیلم اول به سرفیلمه دوم، زود حلقه دوم رو میانداختم تو آپارات و پخش فیلمو شروع میکردم.الان تو سینماهای دیگه خبری از آپارات و معطلی تماشاگرا نیست و فیلما روی دی وی دی و سی دیاند.» او از رفتارهایی که تماشاگران در سینما فرخ از خودشان نشان میدادند حرف میزند:«سیگار کشیدن ممنوع نبود. خیلیا سیگارشونو تو سالن میکشیدن و وقتی هنرپیشه محبوبشون وارد صحنه میشد، جیغ و کف و سوت میزدند. یا وقتی فیلم اکشن بود و بزنبزن داشت؛ تماشاگرا انگاری با بازیگر همذاتپنداری میکردن و با داد و بیداد میخواستن که فلان هنرپیشهرو بزنن. همین سالنای قدیمی حس سینما داشت و سالنهای جدید،حس خوبی به تماشاگراشون نمیدن. تماشاگرساکت میآدو ساکتم میره».
وقتی برای نخستین بار اومدم سینما
برای خیلی از همسایهها و بچههای دیروز میدان قزوین و دور و اطرافش، سینما فرخ جای خاصی است. سینمایی است که چشمشان را برای نخستین بار به هنرهفتم باز و مفهوم سینما را به دایره کلمات بچههای آن زمان، اضافه کرد. مهدی رضایی، از کسبهای است که روزهای اوج سینما فرخ را یادش هست؛«سالای 44 بود یا 45، خیلی درست یادم نیست. اون موقع بابام آوردم همین سینما فرخ که الانم مثل همون موقع است.12سالم بود و تا قبل از اون روزهیچ وقت سینما نرفته بودم.» او از اینکه پدرش از سینما خوشاش آمده بود و دوست داشت پسرش هم بازیگر شود،میگوید؛«بابام میگفت بچه تو چیت از این هنرپیشهها کمتره. درستو بخون بری بازیگر شی پول دربیاری».هرچند رضایی هیچ وقت بازیگر نشد اما، تا اوایل سالهای دهه 70تماشاگر خوبی برای سینما بود؛ تماشاگری که به سینما فرخ متعهد ماند و تنها در این سینما با خانوادهاش فیلم میدید؛«هروقت میاومدن سینما فرخ، یاد بابای خدابیامرزم و حرفی که به هم زده بود میافتم. سینما فرخ برای من یه چیز دیگه است اما، دیگه وقت نکردم سینما برم. اون موقع داشت داغون میشد الانم فکر نکنم بهتر از قبل باشه».
یک بلیت بخر؛ تا شب فیلم ببین
سینما آنقدرها بین مردم همه گیر نبود؛ سینمادارها و کسانی که دستی برآتش فیلم داشتند روشهای ابتکاری زیادی برای کشاندن مردم به سالنهای تاریک سینما به کارمیبردند.این ابتکارها بیشتر از سوی سینمادارهایی که در جنوب شهر بودند و میدانستند مردم چه وضع و اوضاع مالیای دارند در دستور کار قرار میگرفت. یک بلیت برای دیدن چند فیلم در یک روز، یکی از این روشها بود که البته خیلی هم خوب جواب داد؛ روشی که هنوز هم بعد از 60سال در سینما فرخ دایر است و تنها با خریدن یک بلیت، میشود از 10صبح تا 19 در سینما ماند و فیلم دید؛ روشی که مجید مالکیان، صاحب سرقفلی سینما دربارهاش میگوید: «این سینما از همون روزی که کارشو شروع کرد، با همین روش تماشاگراشو جذب میکرد. خیلی از سینماهای جنوب شهرهم همین کارو میکردن و با این کارشون باعث میشدن مردمی که نمیتونستن پول زیادی برای فیلم دیدن خرج کنن، میاومدن اینجا و فیلم میدیدن. خود منم چندبار اینطوری اومدم همین سینما و فیلم دیدم و اینجا یه جورایی حس و حال دوره بچگیمو برام زنده میکنه». مالکیان که از سال84، سرقفلی سینما را خریده از اینکه مشتریهای امروزش بچههای دیروزند حرف به میان میآورد؛«زندگیها عوض شده. مردم دوست دارن سینمایی برن که تر و تمیز و جای پارک ماشین داشته باشه. حق دارن که دیگه اینجا نیان. الان خیلی از مشتریهای ما کسانیاند که فیلم بازند و دنبال خاطرههای گمشدشون میگردن. چون هیچ سینمایی فیلمهای قدیمی نشون نمیده؛ سن و سالدارها میآن برای زنده کردن خاطراتشون و اینجا چند ساعتی میمونن. فیلمشونو میبینن و بعد میرن. کلی خدا بیامرزی پشت سرم میگن که اینجا رو سرپا نگهداشتم تا حداقل یه جایی داشته باشن تا خاطره بازی کنن.»
با هر نو شدنی؛ سبک زندگی گذشته را فراموش نکنیم
علی اسماعیل زاده_مستند ساز
سینما فرخ نخستین مستندی است که ساختهام، بیشتر دغدغه دلی بود نه مستندسازی. این سینما یکی از مکانهای خاطرهانگیز تهران است که در میدان قزوین 60سال است بدون وقفه فیلم اکران میکند. سینما فرخ از معدود و شاید منحصربه فردترین سینماهای تهران و شاید ایران باشد که هنوز که هنوز است بهصورت آپارات فیلمها را پخش میکند، آن هم فیلمهای دهههای 60 و 70 ! شیوه بلیتفروشی وپوسترهای قدیمی فیلمهای کانیمانگا، عقابها، نیش، عروس، هامون و... هنوز بر دیوار ورودی سینما نقش بستهاند و نوعی موزه پوسترهای سینما را تداعی میکنند. نکته جذابش این است که شما با خرید یک بلیت میتوانید یک فیلم را مثل قدیمها چندین بار تماشا کنید. سینما فرخها بخشی از خاطرات بصری و فیزیکی ما هستند که در حال احتضار و از بین رفتناند. مکانهای ارزشمندی که اگر دلسوزی صاحبانشان نباشد قطعاً سالها قبل بسته و مخروبه شده بود. ارگانی حاضر به کمک به صاحبان این سینمای ارزشمند نیست. بیشتر هدفم از ساخت مستند کوتاه سینما فرخ این بود که مکانهای باارزش تاریخی خصوصاً سینماهای قدیمی که بسیار معدودند دوباره دیده شوند. چرا میخواهیم تاریخ را خراب کنیم و دوباره خودمان تاریخی نو بسازیم، هنوز نخستین سینماهای معتبر دنیا بعد از گذشت 100سال فیلم اکران میکنند و جشنوارههای معتبرشان را در آنجا برگزار میکنند. اما، به محض اینکه کمی غبار کهنگی بر ساختمانهایمان مینشیند آنها را کلنگی و سنتی و قدیمی میدانیم و راحت فراموششان میکنیم. مگر ما چند تا سینما فرخ در تهران داریم که هنوز با همان صندلیها، دستگاه آپارات و پوسترهای قدیمی یادآورگذشته ما باشد که هر وقت به آنجا سر میزنیم و فیلم تماشا میکنیم خاطراتمان را هم مرور کنیم. این سینمای 60ساله در دوره خود یکی از شلوغترین سینماهای تهران بوده. تعبیر جالبی داشتند استاد مدقالچی درخصوص سینما فرخ. میگفتند: «این سینما یکی از شمارههای شناسنامه این شهراست». توجه به سلیقه مردم خوب است. ساختن سالنهای مدرن، نمایش دیجیتال و صدای دالبی هم جذاب، ولی قرار نیست با هر نو شدنی سبک زندگی گذشته و تاریخ را نابود و فراموش کنیم.
سینما حس دیروز را ندارد
تماشاگرا وقتی هنرپیشه محبوبشون وارد صحنه میشد، جیغ و کف و سوت میزدند. یا وقتی فیلم اکشن بود و بزنبزن داشت انگاری با بازیگر همذاتپنداری میکردن و با دادوبیداد میخواستن که فلان هنرپیشهرو بزنن. همین سالنای قدیمی حس سینما داشت و سالنهای جدید،حس خوبی به تماشاگراشون نمیدن. تماشاگرساکت میآدو ساکتم میره