• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
پنج شنبه 12 دی 1398
کد مطلب : 91878
+
-

پرونده همشهری درباره قتل دختری به نام غزاله و همه اتفاقاتی که رخ داد تا اجرای حکم قصاص قاتل به تعویق بیفتد

جزئیات پرونده آرمان از دادسرا تا پای چوبه دار

جزئیات پرونده آرمان از دادسرا تا پای چوبه دار

«یک‌ماه مهلت» این آخرین اتفاق در پرونده پسری به نام آرمان است، که به اتهام قتل دختر مورد علاقه‌اش، غزاله به قصاص محکوم شده، اما صبح دیروز در آخرین لحظات توانست پای چوبه دار از اولیای دم یک‌ماه مهلت بگیرد. این فرصت طلایی در شرایطی نصیب پسر جوان شد که گفته شد چند روز قبل 2نفر از قضاتی که حکم به قصاص او داده بودند نسبت به رأی‌شان ابراز تردید کردند. واکنشی بی‌سابقه که حالا چالش بزرگی در پرونده ایجاد کرده است. در این پرونده برای روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا به سراغ کلیدی‌ترین افراد رفته‌ایم.  محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی آخرین تلاش‌هایش را در پای چوبه دار برای مهلت گرفتن آرمان روایت می‌کند. پدر داغدار غزاله از شرطش برای بخشش آرمان می‌گوید و یکی از قضاتی که حالا در حکم قصاص آرمان تردید دارد جزئیات تردیدش درباره حکم را بازگو می‌کند. همچنین بازپرسی که در دادسرا قرار نهایی را علیه آرمان صادر کرده و وکیل مدافع او نیز ناگفته‌هایی شنیدنی دارند که برای نخستین مرتبه بازگو می‌شود.



مهلت یک ماهه

سحرگاه چهارشنبه آرمان به محوطه زندان رجایی‌شهر منتقل شد تا به دار مجازات آویخته شود. همه‌‌چیز آماده بود برای اجرای حکم مرگ؛ اولیای دم اصرار به قصاص قاتل دخترشان داشتند اما چه شد که این حکم اجرا نشد و آرمان به زندان بازگشت؟
محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران در گفت‌وگو با همشهری گفت: وقتی حکم قصاص تأیید و به شعبه اجرای احکام فرستاده شد، اقدامات قانونی در پرونده انجام شد و اولیای دم اصرار داشتند که حکم قصاص اجرا شود. در آن زمان جلسات صلح و سازش برگزار کردیم، دست‌کم 10جلسه برگزار شد و در این جلسات 2نفر از خادمان حرم امام‌رضا(ع) هم حضور داشتند. وی ادامه داد: خیلی تلاش کردیم تا اولیای دم را راضی به گذشت کنیم؛ با این حال آنها اصرار داشتند حکم اجرا شود. شهریاری در ادامه گفت: سرانجام روز اجرای حکم رسید و من سحرگاه چهارشنبه 11دی‌ماه به زندان رجایی‌شهر رفتم تا آخرین رایزنی‌ها را انجام دهم. وقتی وارد زندان شدم اولیای دم رسیده بودند و می‌خواستند حکم را اجرا کنند. با آنها صحبت کردم و خواستم تا فرصتی به آرمان بدهند تا اینکه متهم به قتل وارد محوطه اجرای حکم شد. چشمش که به چوبه دار افتاد وحشت‌زده شد. بعد از چند دقیقه به سمت اولیای دم رفت. گریه می‌کرد و با التماس از آنها می‌خواست که او را ببخشند. اولیای دم اما از جوی که در فضای مجازی به‌وجود آمده بود بسیار ناراحت بودند. می‌گفتند بیشتر سایت‌ها نوشته‌اند که آرمان قاتل نیست. برخی هم نوشته بودند دخترشان شاید زنده باشد و خواندن این شایعات حال آنها را خراب‌تر می‌کرد. آرمان وقتی اینها را شنید بار دیگر جزئیات قتل را مقابل اولیای دم شرح داد. او گفت غزاله را هل داده و بعد با ضربه میله بارفیکس به قتل رسانده است. بعد از آن جسد را داخل چمدانی گذاشته و به بیرون از خانه برده است. آرمان در حضور پدر و مادر غزاله اقرار کرد که جسد را داخل سطل زباله انداخته است. بعد از آنکه جزئیات را با گریه شرح داد به سمت پله‌ها هدایت شد. چیزی نمانده بود به اجرای حکم. در آن لحظات باردیگر از اولیای دم خواستم تجدیدنظر کنند و اگر می‌توانند به آرمان مهلت بدهند. خوشبختانه در واپسین لحظات اولیای دم به آرمان مهلت یک‌ماهه دادند. آرمان بار دیگر به پای پدر و مادر غزاله افتاد و از آنها به‌خاطر اینکه حکم را اجرا نکردند تشکر کرد. سرپرست دادسرای جنایی گفت: اولیای دم تأکید داشتند که افراد در فضای مجازی جوسازی نکنند و خودشان را برای لحظه‌ای جای این پدر و مادر داغدار بگذارند که هنوز انتظار جسد دخترشان را می‌کشند. وی ادامه داد: پس از آنکه اولیای دم اعلام کردند که به متهم مهلت یک‌ماهه می‌دهند، اضطراب‌ها به پایان رسید و متهم به قتل به زندان بازگشت.



شرطی برای بخشش

«احساس من و همسرم می‌گوید که آرمان، ‌جسد دخترمان را در جایی دفن کرده و نمی‌خواهد حقیقت را بگوید. ‌حال آنکه اگر او بگوید جسد دخترمان کجاست ما به بخشش قاتل دخترمان فکر می‌کنیم.» پدر غزاله با بغض این جمله را به خبرنگار همشهری می‌گوید و ادامه می‌دهد: هنوز امیدواریم جسد تنها فرزندمان را تحویل بدهند تا هر وقت خواستیم بالای سر قبر او برویم و یک دل سیر به‌خاطر مرگ جگرگوشه‌مان گریه کنیم.

پدر و مادر غزاله ساعت3 بامداد چهارشنبه به زندان رجایی‌شهر رفتند تا حکم قصاص قاتل دخترشان را اجرا کنند اما در واپسین لحظات تصمیم گرفتند به او مهلت یک‌ماهه بدهند. «به‌خاطر دلمان مهلت دادیم؛ به‌خاطر اینکه شاید در این یک‌ماه آرمان به حرف بیاید و بگوید جسد دخترمان کجاست.» پدر آرمان ادامه می‌دهد: من و همسرم احساس می‌کنیم آرمان دروغ می‌گوید. نمی‌دانم چرا اما هم به دل من افتاده و هم به دل همسرم که آرمان جسد دخترمان را جایی دفن کرده و نمی‌خواهد به ما بگوید. می‌ترسد مبادا حقیقت را بگوید و بعد ما فورا حکم قصاص را اجرا کنیم. فکر می‌کند اگر نگوید ما هم حاضر به اجرای حکم نمی‌شویم. به این امید که شاید اگر زنده بماند یک روز به حرف بیاید و به ما بگوید. پدر و مادر غزاله پیش از این هرگز به بخشش فکر نکرده‌اند و در تمام جلسات صلح و سازشی که در دادسرای جنایی تهران تشکیل شد اصرار بر قصاص قاتل داشتند. «اگر آرمان حقیقت را بگوید و آثاری از جسد دخترمان به‌دست ما برسد ما به بخشش فکر می‌کنیم اما اگر حرفی نزند به هیچ عنوان او را نمی‌بخشیم.»
پدر غزاله ادامه می‌دهد: دیروز ساعت3 صبح رسیدیم مقابل زندان رجایی‌شهر. خانواده آرمان از پدر و مادرش گرفته تا دوستان و بستگانش پیش از رسیدن ما آنجا بودند. به محض اینکه من و همسرم را دیدند به پای ما افتادند. التماس می‌کردند که آرمان را ببخشیم. از مقابل آنها عبور کردیم و وارد زندان شدیم. پیش از اجرای مراسم، آقای شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران با من و همسرم صحبت کرد تا به‌خاطر رضای خدا قاتل را ببخشیم. حرف‌های او در تصمیمی که گرفتیم برای مهلت دادن به قاتل بی‌تأثیر نبود. او در این مدت خیلی پادرمیانی کرد و می‌خواست پرونده به صلح و سازش ختم شود. ساعت6 بود که آرمان به محوطه اجرای حکم منتقل شد. «او اصلا نای حرف زدن نداشت و خیلی ترسیده بود.» پدرغزاله ادامه می‌دهد: دیدن چوبه دار برای او شوک بزرگی بود و ما امید داریم که شاید در این یک‌ماه به این نتیجه برسد و حقیقت را به ما بگوید. او با دیدن ما گریه کرد، به پایمان افتاد و با التماس خواست که او را ببخشیم. ما هم به او مهلت دادیم تا فرصتی به او داده باشیم و از طرفی مردم تصور نکنند ما از سر لجاجت و یا انتقام‌جویی اصرار به قصاص داریم. غزاله متولد73 و زمانی که به قتل رسید 19ساله بود. پدرش می‌گوید: او به‌تازگی در رشته مرمت ابنیه قبول شده و قرار بود برای ادامه تحصیل به کشور اتریش برود. ما کارهای او را انجام داده بودیم تا برای ادامه تحصیل به خارج برود. او اسفند92 به قتل رسید، درحالی‌که قرار بود اردیبهشت93 از ایران برود و تحصیل کند. اما آرمان همه آرزوهای دخترم را گرفت. در واقع علت دعوای آنها هم رفتن دخترم از ایران بود. پدر غزاله ادامه می‌دهد: من به همراه خانواده‌ام در سال90 یعنی 2سال پیش از اینکه دخترم به قتل برسد به کشور ترکیه رفته بودیم. سفر تفریحی بود که ازقضا آرمان هم به همراه خانواده‌اش برای تفریح به ترکیه سفر کرده بودند. ظاهرا در این سفر دخترم و آرمان با هم آشنا شده بودند. پدر و مادر آرمان دندانپزشک هستند و دخترم که تصور می‌کرد آرمان در یک خانواده تحصیلکرده بزرگ شده، به درخواست او برای آشنایی‌شان جواب مثبت داد. او یک‌سال از دخترم کوچک‌تر بود و در مقطع پیش‌دانشگاهی درس می‌خواند. همه فکر دخترم رفتن به خارج و ادامه تحصیل بود و به دخترخاله‌اش گفته بود که قصد ازدواج با آرمان را ندارد و می‌خواهد ادامه تحصیل بدهد. دخترخاله دخترم می‌گوید آرمان مدام به دخترم زنگ می‌زد و گریه می‌کرد. از او می‌خواست تا از ایران نرود و همین موضوع باعث شد تا تنها فرزندم را از من بگیرد و حتی جسدش را هم تحویلم ندهد.

در دادسرا

رسیدگی به پرونده جنجالی آرمان از دادسرای جنایی شروع شد، جایی که آرمان اعتراف کرد غزاله را به قتل رسانده است و با همین اعترافات بود که پرونده او به دادگاه کیفری فرستاده شد. سعید احمدبیگی، بازپرس سابق دادسرای جنایی همان قاضی است که قرار مجرمیت آرمان را صادر کرده است. او می‌گوید با وسواس و دقت زیادی پرونده را مطالعه کرده و به این نتیجه رسیده که آرمان مرتکب قتل شده است. او درباره جزئیات این پرونده به همشهری می‌گوید: «وقتی من بازپرس شعبه شدم آقای سپیدنامه، بازپرس قبلی، تحقیقات را تکمیل کرده بود. آن زمان متهم کمتر از 18سال داشت. به همین دلیل پرونده را ابتدا به دادسرای اطفال فرستادم اما بعد پرونده دوباره به شعبه برگشت و من با توجه به تحقیقات انجام شده فقط قرار نهایی را صادر کردم.»
این قاضی در ادامه می‌گوید: «متهم بعد از دستگیری ابتدا گفته بود مقتول بعد از خروج از خانه پایش به پله گیر کرده و افتاده و سرش به دیوار برخورد کرده است. او ادعا کرد که بعد از این حادثه غزاله را داخل خانه کشیده و وقتی دیده که وی فوت شده، او را داخل چمدان گذاشته و آن را در سطل زباله سر کوچه قرار داده است. اما اظهارات او در حالی بیان می‌شد که در جریان تحقیقات معلوم شد که وی غزاله را به قتل رسانده است.»   آنطور که احمدبیگی می‌گوید علاوه بر اعتراف آرمان به قتل غزاله شواهد دیگری مثل وجود خون در خانه و تصاویر ضبط شده دوربین مداربسته نیز وجود دارد. او می‌گوید: «تصاویر دوربین‌های مداربسته‌ای که در کوچه وجود داشت نشان می‌دهد که او با چمدانی سنگین به سر کوچه می‌رود و چند دقیقه بعد با چمدانی که خالی شده برمی‌گردد و این را از نوع حمل چمدان می‌شود فهمید. از طرفی داخل چمدان خون مقتول کشف شده و همینطور در اتاق خواب متهم نیز خون به دیوار پاشیده شده بود که نشان می‌دهد او طبق اعترافات بعدی‌اش با میله بارفیکس ضرباتی به مقتول زده است.»  این قاضی می‌گوید: «همه این شواهد نشان می‌داد که آرمان قاتل است و از طرفی چندین بار جست‌وجوی مرکز بازیافت برای پیدا کردن جسد نتیجه‌ای نداد و من با توجه به مدارک موجود قرار نهایی را صادر و پرونده را به دادگاه فرستادم.» 


ابهامات پرونده

محمدحسین شاملو که خود روزی بازپرس جنایی و قاضی دادگاه کیفری بود، حالا مدتی است که در کسوت وکیل به دفاع از متهمان به قتل می‌پردازد. او که مدتی است دفاع از آرمان را بر عهده گرفته مدعی است آرمان قاتل نیست. او برای اثبات این ادعا دلایلی دارد، ازجمله تردید 2نفر از قضات صادر‌کننده رای. از سویی او فرضیه‌ای را مطرح می‌کند و مدعی است که با توجه به کشف نشدن جسد مقتول حتی ممکن است که او زنده باشد. شاملو می‌گوید: «از مدتی قبل به شواهدی دست پیدا کردم که نشان می‌داد مدتی پس از مفقود شدن غزاله دفترچه بیمه او تمدید شده است. ما بررسی‌ها را در این‌باره ادامه دادیم تا اینکه به شواهد دیگری نیز دست پیدا کردیم؛ ازجمله اینکه او بعد از تاریخ وقوع حادثه با مراجعه به دانشگاه مرخصی تحصیلی گرفته است. این شبهات جدید و تردیدآمیز بود و با توجه به اینکه جسدی نیز کشف نشده این احتمال وجود دارد که او زنده باشد.» شاملو درباره اقدامات بعدی‌اش می‌گوید: «مدارک به‌دست آمده را به 2 نفر از قضاتی که رأی را صادر کرده بودند ارائه کردم و آنها شگفت زده شدند و نامه‌ای را خطاب به سرپرست محاکم کیفری یک استان تهران نوشتند که در رأی خود دچار تردید شده‌اند.»
وکیل مدافع آرمان می‌گوید در رسیدگی به این پرونده نواقص زیادی وجود دارد: «زمان وقوع جرم، آرمان کمتر از 18سال داشته و باید به پرونده‌اش در دادسرای اطفال رسیدگی می‌شد. از طرفی برخلاف قانون برای او پرونده شخصیت تشکیل داده نشد. همچنین ماده91 که مشمول افراد کمتر از 18سال می‌شود نیز درباره او رعایت نشده است. اعترافات او نیز به‌نظر نمی‌رسد مقرون به واقع باشد. چرا که اعترافاتش بعد از 70روز نگهداری در انفرادی گرفته شده است. در این شرایط اصلا معلوم نیست که اصلا قتلی اتفاق افتاده باشد، یا اینکه درصورت وقوع قتل، نوع آن شبه عمد یا عمد بوده است. اما از همه مهم‌تر اینکه هیچ جسدی کشف نشده است. در این شرایط بود که صبح دیروز اجرای حکم متوقف شد.»


تردید در رأی

درست چند روز پیش از زمان اجرای حکم قصاص آرمان، اتفاقی نادر رخ داد. 2نفر از 3قاضی رسیدگی‌کننده به پرونده در نامه‌ای اعلام کردند؛ با توجه به شواهد تازه‌ای که به‌دست آمده نسبت به رأیی که قبلا درخصوص قصاص آرمان صادر کرده‌اند تردید دارند. یکی از این قضات، محمود کیخا، مستشار وقت شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران و رئیس حال حاضر شعبه هفتم دادگاه کیفری یک است. او درباره تردیدی که برایش ایجاد شده به همشهری می‌گوید:« وکیل مدافع متهم اسنادی را ارائه کرد که برای ما شبهه ایجاد کرد. مثلا دفترچه بیمه مقتول بعد از قتل تمدید شده بود یا اینکه بعد از تاریخ قتل مقتول از دانشگاه محل تحصیلش مرخصی تحصیلی گرفته است. در این شرایط بود که من و دکتر متین راسخ که قاضی دیگر پرونده است در رأی مان تردید کردیم.»
قاضی کیخا درباره اینکه چطور شد که هیأت قضایی بدون کشف جسد و تنها با اقرار متهم حکم به قصاص داد، می‌گوید:« در آن زمان که رسیدگی انجام شد وقوع قتل محرز بود. یعنی خود متهم هم اقرار کرد که دختر را به قتل رسانده است. گفت کشتم و جنازه را در سطل آشغال انداختم که جسد پیدا نشد. لکه‌های خون هم کشف شد. متهم می‌گفت که جسد را بسته‌بندی کردم در چمدان جا دادم و در سطل آشغال سر کوچه انداختم. همه قرائن نشان می‌داد که چنین اتفاقی افتاده است. اما حالا اسنادی که وکیل متهم ارائه کرده جدید است و با شرایطی که حالا پیش آمده پرونده مستلزم رسیدگی دوباره است.» این قاضی باسابقه درباره منشأ تردید خود و همکار دیگرش می‌گوید: «‌حفظ دماء مسلمین و احتیاط باعث می‌شود که دوباره به پرونده رسیدگی شود. نامه‌ای که من و دکتر متین راسخ(دومین قاضی از 3قاضی صادر‌کننده حکم قصاص) نوشتیم به همین دلیل بود. ما به این موضوع توجهی نکردیم و دیوان هم توجهی نکرد. حتی وکیل مدافع قاتل گفت: سن متهم زیر 18سال است و حرمت فعل (قتل) را نمی‌دانسته است. اما این دفاع رد شد. چیزی که باعث تردید من شد همین اسنادی بود که ارائه شد. همین تردید مستلزم رسیدگی قضایی است. صرف‌نظر از صحت و سقم این ادعا باید رسیدگی شود. اصلا شاید رسیدگی شود و به این نتیجه برسیم که حکم درست است. با این حال در شرایط کنونی من در رأیی که صادر کرده بودم تردید کردم. خواهش می‌کنم تأکید من را منعکس کنید. ما برای کشتن فردی اصرار نداریم. آن موقع رسیدگی قضایی کردیم. من تا به حال هیچ وقت اعلام اشتباه نسبت به رأی خود نکردم. این نخستین بار است.»


تأثیر بازگشت از رأی

پرونده آرمان از منظر حقوقی یک مورد خاص است؛ چرا که به ندرت شاهد آن هستیم که هیأت قضایی مدت‌ها بعد از صدور رأی نسبت به رأی خود تردید کند. اما اگر چنین اتفاقی رخ داد و قضات نسبت به رأی اولیه خود دچار شبهه شدند تکلیف رأی که از چندین فیلتر ازجمله دیوان‌عالی کشور و مرحله استیذان نیز عبور کرده‌است، چیست؟ داود خاکسار، حقوقدان و مدرس دانشگاه در این‌باره به همشهری می‌گوید:« من به کلامی از حضرت علی(ع) اشاره می‌کنم که می‌فرمایند:«اگر هزاران گناهکار بی‌کیفر بمانند بهتر از آن است که یک بی‌گناه کیفر ببیند.» 
در این مورد نامه‌ای که قضات درباره تردیدشان نسبت به رأیی که مدت‌ها قبل صادر کرده‌اند نشان‌دهنده سلامت نفس و شجاعت آنان است. چرا که طبق همه قواعد حقوقی و فقهی به‌خاطر حفظ دماء مسلمین باید درباره احکام سلب حیات و قصاص احتیاط کرد؛ چرا که قصاص قابل جبران نیست.  این استاد حقوق جزا در ادامه می‌گوید:« در این پرونده اگر دو نفر از 3 قاضی صادر‌کننده رأی نسبت به حکم قبلی‌شان تردید کرده‌اند، هرچند تردید ضعیف باشد، باید اجرای رأی متوقف شود. موضوع اشتباه قاضی، یکی از موارد اعاده دادرسی است و وقتی قضات اعلام می‌کنند تردید داریم، باید اجرای رأی متوقف شود.» این مدرس دانشگاه درباره شواهد موجود علیه متهم ازجمله اقرار صریح او می‌گوید:« اقرار در حدود و قصاص موضوعیت دارد و طریقیت ندارد. اگر برای قاضی اثبات شود که اقرار مبتنی بر واقعیت است، قابل استناد است. اما گاهی برخی اقرارها مقرون به واقع نیست و در این پرونده نیز باید این موضوع رسیدگی شود.»

این خبر را به اشتراک بگذارید