فروشگاه اینترنتی

فرورتیش رضوانیه_روزنامه نگار

داخل اتاق‌تان پشت میز نشسته‌اید و گزارش تیم فنی شرکت را می‌خوانید. شما مدتی قبل چند میلیون تومان برای تبلیغات فروشگاه اینترنتی شرکت بودجه گرفتید و همه آن را هزینه کردید، اما بلافاصله اینترنت کشور قطع شد. حالا نمی‌دانید چطور به هیأت‌مدیره توضیح بدهید که تقصیر شما نبوده و باید دوباره بودجه بدهند. همه سرمایه‌گذارهای شرکت میانسال هستند و هیچ اطلاعاتی درباره کامپیوتر و اینترنت ندارند. دلتان می‌خواهد استعفا کنید و از آن شرکت بروید. برای دور کردن افکار منفی از سرتان، موزیک می‌گذارید. یادتان می‌آید خیلی وقت است که موبایل‌تان را ضدعفونی نکرده‌اید. یک دستمال و شیشه الکل صنعتی را از داخل کشوی میزتان بیرون می‌آورید و مشغول پاک کردن گوشی می‌شوید. در همین هنگام در اتاق‌تان باز می‌شود و یکی از سرمایه‌گذارها با عصبانیت داخل می‌آید و سرتان فریاد می‌کشد: «آمار فروش ‌ماه گذشته را دیده‌ای؟ کارت تمام است. توی جلسه امروز هیأت‌‌مدیره تکلیفت را روشن می‌کنیم!» سپس می‌رود و در را هم محکم می‌بندد. تصمیم‌تان را می‌گیرید. دیگر خسته شده‌اید. چند دقیقه بعد استعفایتان را برای منشی مدیرعامل ای‌میل می‌کنید و از شرکت خارج می‌شوید. در پارکینگ داخل اتومبیل‌تان می‌نشینید و سرتان را روی فرمان می‌گذارید. موبایل‌تان زنگ می‌زند. یکی از همکاران‌تان است. می‌گوید یکی از سرمایه‌گذار‌ها به هیأت‌مدیره گفته امروز شما را در حالی دیده که بوی الکل داخل اتاق‌تان پیچیده بوده و همزمان به موزیک گوش می‌کردید، برای همین الان همه به‌دنبال اخراج کردن شما هستند و نمی‌گذارند خودتان استعفا کنید. از شدت عصبانیت در حال انفجار هستید. دلتان می‌خواهد از آنجا دور شوید. استارت می‌زنید و راه می‌افتید. به محض آنکه از پارکینگ خارج می‌شوید، ناگهان یک عابر پیاده مقابل‌تان ظاهر می‌شود. سریع ترمز می‌کنید. یکی از سرمایه‌گذارهای شرکت است. او بلافاصله وارد ساختمان می‌شود و داخل اتاق جلسات می‌رود و به اعضای هیأت‌مدیره می‌گوید: «همین الان مدیرعامل اخراجی داشت از عمد من را با ماشینش زیر می‌گرفت.» وکیل شرکت به حراست می‌گوید ویدئوی مداربسته خروجی پارکینگ را برایش بیاورند تا علاوه بر ماجرای مصرف الکل در محل کار، یک شکایت جدید دیگر هم درباره اقدام به قتل سرمایه‌گذار شرکت علیه شما تنظیم کند.