• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
دو شنبه 18 آذر 1398
کد مطلب : 89793
+
-

تنهای تنها من!

این روزها بسیاری از ما یا در تنهایی ناخواسته‌ای هستیم یا احساس تنهایی می‌کنیم. برای زندگی در این شرایط چه مهارت‌هایی را باید کسب کنیم

تنهای تنها من!

یکتا فراهانی_خبرنگار

باید پذیرفت که انسان به معنی واقعی کلمه تنهاست و این تنهایی واقعیتی انکارناپذیر است. انسان تنهاست چون بسیاری از اتفاقات مهم زندگی مانند تولد، مرگ و... را به تنهایی تجربه می‌کند و این موضوع هم ربطی به میزان موفقیت او در جمع یا تنهایی ندارد. 
 بودن در جمع هم آداب خود را دارد و در واقع در معاشرت با دیگران باید3 ویژگی برابری‌جویی، ثبات و تعهد را مدنظر قرار دهیم. اما فارغ از اینکه گریزی از تنهایی نیست؛ نوعی از تنهایی در زندگی ما وجود دارد که اضطراب‌آور است و ما باید بتوانیم از پس اینگونه تنهایی‌ها برآییم. در واقع ما همان‌قدر که تنها هستیم به همان میزان هم نیاز به بودن در جمع و معاشرت با دیگران داریم. بنابراین باید از جنس تنهایی خود آگاه و با آداب معاشرت و زندگی اجتماعی هم آشنایی داشته باشیم. در این خصوص با سیما قدرتی، روانشناس و مشاور گفت‌وگو کرده‌ایم.

تنهایی و معاشرت 
هر فرد علاوه بر تنهاماندن به نوعی هم‌نشینی و معاشرت هم نیاز دارد که در واقع او را برای زندگی اجتماعی آماده می‌کند. این معاشرت‌ها که می‌توانند در کاهش حس اضطراب و نگرانی ما مؤثر باشند ویژگی‌هایی دارند که باید به آنها توجه داشته باشیم؛ نخست اینکه بدانیم در ارتباطات بین‌فردی باید برابری وجود داشته باشد و هیچ‌کس نباید از موضع برتر برخورد کند، در غیر این صورت به‌تدریج احساس حرمت و عزت‌نفس در یکی از دوطرف رابطه از بین می‌رود و فرد دچار احساس تحقیر، بی‌توجهی و بی‌اعتنایی می‌شود. وجود اطمینان، اعتماد و ثبات در رابطه هم نقش مهمی دارد؛ در واقع فقط برقراری چنین روابطی با داشتن چنین ویژگی‌هایی به کاهش حس اضطراب تنهاماندن کمک می‌کند. وجود تعهد در ارتباط نیز بسیار مهم است؛ اینکه دوطرف نوعی الزام نسبت به دیگری در خود احساس کنند، باعث به‌وجود آمدن آرامش می‌شود و ثبات و امنیت در رابطه نیز به‌وجود می‌آید. اینگونه معاشرت‌ها، معاشرت‌های برگزیده‌ای هستند که متأسفانه تعداد آنها هم بسیار محدود است چون ما اغلب بیشتر به احساسات و علایق خود توجه داریم تا طرف‌مقابل.

انواع تنهایی 
بعضی تنهایی‌ها بسیار طبیعی هستند و همه افراد در هر شرایط و موقعیتی که باشند آن را احساس می‌کنند ولی بعضی تنهایی‌ها فقط مربوط به ویژگی‌ها و خصوصیات عده‌ای از افراد است که ممکن است آزار‌دهنده هم باشد. مثلا تنهایی‌های بین‌فردی، زمانی اتفاق می‌افتد که در ارتباط با دیگران نتوانیم موفق باشیم و از بودن در جمع لذت ببریم. وجود اینگونه تنهایی‌ها باعث می‌شود افراد معمولا در برقراری ارتباط با دیگران مشکل داشته باشند و باوجود اینکه دوست دارند در جمع و مورد توجه دیگران باشند، به‌خاطر کمبود مهارت قادر به انجام این کارنیستند. تنهایی‌های درون فردی هم مربوط به هنگامی است که به‌اصطلاح احساس از خودبیگانگی داریم و رفتارهایی مرتکب می‌شویم که مطابق با آنچه می‌خواهیم نیست. مثلا وقتی می‌خواهیم قاطعانه اظهارنظر کنیم ولی توان آن را نداریم و به‌گونه‌ای دیگر رفتار می‌کنیم دچار نوعی تضاد و متعاقب آن تنهایی درون‌فردی می‌شویم؛ یعنی چون خواسته‌های واقعی خود را نمی‌شناسیم برخلاف میل باطنی‌مان رفتار می‌کنیم؛ بدون اینکه آن لحظه متوجه باشیم. لازمه از بین بردن اینگونه تنهایی‌ها خودشناسی بیشتر است؛ یعنی باید از خواسته‌ها، توانمندی‌ها و علایق خود آگاه باشیم و به‌طور کلی شناخت بیشتری از تمایلات واقعی خود حاصل کنیم. تنهایی‌های وجودی، هم نوع دیگری از تنهایی هستند که نه‌تنها نابهنجار نیستند بلکه بهنجار هم هستند چون لازم است بتوان در تنهایی و به دور از هر هیاهویی به‌خودآگاهی بیشتری دست یافت. این نوع تنهایی را همه در وجود خود احساس می‌کنیم و لازم است تا بتوانیم در خلوت و تنهایی خود به شناخت بیشتری برسیم.

پذیرش 
فراموش نکنیم اگر ما بتوانیم تنهایی را بپذیریم و با آن کنار بیاییم آنگاه می‌توانیم از بودن در جمع هم احساس لذت بیشتری بکنیم چون وقتی بتوانیم از خواسته‌های واقعی خود بیشتر آگاه باشیم گزینش بهتری هم در مورد معاشرت‌های خود خواهیم داشت و در نتیجه لذت بیشتری هم از بودن در جمع خواهیم برد. توجه داشته باشیم در وجود همه ما ترس‌های زیادی وجود دارد که بالاترین آنها ترس از مرگ است که ریشه در همان ترس از تنهاماندن دارد. بهترین راه برای کنترل همه اینگونه ترس‌ها این است که بتوانیم آنها را بپذیریم، از آنها فرار نکنیم و در نهایت با آنها روبه‌رو شویم ولی مواجه نشدن و فرار از ترس‌های مختلف نه‌تنها به گسترده‌شدن آنها دامن می‌زند بلکه حال فرد را هم بدتر و اضطراب او را بیشتر می‌کند؛ درصورتی که اگر بتوانیم تنهایی خود را بپذیریم و حتی از آن لذت ببریم از بودن در جمع هم حس بهتری خواهیم گرفت. در واقع می‌توان گفت نباید به هرقیمتی هم بودن در هر جمعی را پذیرفت  چون اگر قرار باشد باعث شود هویت و خودواقعی خود را فراموش کنیم خوشایند نیست و باعث می‌شود حتی میان جمع هم احساس تنهایی آزاردهنده‌ای داشته باشیم.

حضور در جمع 
هر شخص با توجه به عوامل مختلف، نیاز متفاوتی به بودن میان جمع یا تنهایی دارد؛ در واقع ما با توجه به اینکه تا چه حد تنهایی خود را دوست داریم و می‌توانیم با آن کنار بیاییم یا نه،  در طیف‌های متفاوتی قرار می‌گیریم؛ یک سر طیف افرادی هستند که علاقه زیادی به تنهایی دارند؛ به حدی که این علاقه تبدیل به نوعی اختلال می‌شود. آنها از بودن در جمع آزار می‌بینند و به همین دلیل از شرکت در اجتماعات مختلف گریزانند و دلشان نمی‌خواهد در جمع باشند. می‌توان گفت تا این حد علاقه به دور بودن از جمع تقریبا جنبه بیماری پیدا می‌کند. به همین دلیل این افراد نمی‌توانند با کسی رابطه صمیمانه داشته باشند. این افراد فقط خودشان از تنهایی لذت می‌برند اما معمولا اطرافیان‌شان بسیار آزار می‌بینند و اذیت می‌شوند. می‌توان گفت زندگی کردن با اینگونه افراد خیلی سخت است چون تلاشی برای صمیمیت و نزدیکی نمی‌کنند.

درون‌گرایی و برون‌گرایی 
افراد درون‌گرا اختلال ندارند ولی ترجیح آنها به تنهایی بیشتر است، دوست دارند فعالیت‌های خوشایندشان را در تنهایی دنبال کنند و حتی روزهای تعطیل هم در خانه تنها بمانند. البته این ویژگی اختلال نیست چون افراد درون‌گرا تنهایی را ترجیح می‌دهند ولی می‌توانند در میان جمع هم حضور داشته باشند؛ درست مانند افراد برون‌گرا که ترجیح می‌دهند میان جمع باشند و علایقشان را با دیگران به اشتراک بگذارند. در واقع می‌توان گفت درون‌گرایی و برون‌گرایی دو ویژگی هستند؛ نه اختلال. در میان این طیف، افرادی هم هستند که در میانه این دو خصوصیت قرار دارند؛ یعنی نه کاملا برون‌گرا هستند و نه درون‌گرا. توجه داشته باشیم انسان موجودی اجتماعی است و دوست دارد میان جمع باشد، مورد توجه دیگران واقع شود و رابطه برقرار کند چون بسیاری از نیازهای او در جمع برآورده می‌شود مثل نیاز به دوست داشتن، دوست داشته‌شدن، تفریح، استقلال و... اینها نیازهایی هستند که در جمع معنا پیدا می‌کنند و در ارتباط با دیگران تامین می‌شوند. ولی در هیچ کدام از این نیازها یعنی تنها ماندن یا بودن در جمع نباید زیاده‌روی کرد؛ چون وقتی به بودن در جمع هم بیش از اندازه نیازمند باشیم گاهی به‌خاطر جلب نظر دیگران خواسته‌های خودمان را نادیده می‌گیریم. می‌توان گفت ترس از تنها ماندن مانع از این می‌شود که به علایق خودمان هم توجه داشته باشیم؛ در واقع ترس از تنها ماندن باعث می‌شود فرد گاهی به هر قیمتی در رابطه‌ای که حتی او را آزار می‌دهد هم بماند و نتواند از آن رها شود چون از تنها ماندن وحشت دارد و نمی‌تواند تنها بماند.

برقراری ارتباط موفق 
لازمه اینکه بتوانیم ارتباط موفقی با دیگران داشته باشیم این است که تعادلی بین زمان‌های با خودبودن و وقت گذراندن با دیگران برقرار کنیم. اگر بتوانیم تعادلی بین این دو به‌وجود آوریم متوجه می‌شویم همه ما به لحظاتی نیاز داریم که با خودمان خلوت کنیم، اولویت‌هایمان را تشخیص دهیم و توانمندی‌های خود را بازبینی کنیم. در کنار آن هم به اوقاتی احتیاج داریم که در تعامل و ارتباط با دیگران باشیم و باید بتوانیم هردوی آنها را هم در یک رابطه به سر انجام برسانیم. مشاوران و روانشناسان حتی به زوج‌هایی هم که همیشه در کنار هم هستند توصیه می‌کنند حتما اوقاتی را برای تنهایی و دورشدن از همدیگر درنظر بگیرند چون هر کس نیاز به تنهایی دارد تا بتواند در خلوت خود بیشتر خودش را بشناسد و از خواسته‌ها و علایقش با خبر شود. توجه داشته باشیم در زندگی زناشویی هرقدر هم صمیمیت و نزدیکی وجود داشته باشد باز هم دوطرف رابطه نیاز به زمان‌هایی دارند که فراغتی داشته باشند تا در تنهایی خود بتوانند به همه جوانب وجود خودشان و همچنین چگونگی بهترشدن رابطه‌شان فکر کنند. در واقع «نیاز به تنهایی» نیاز طبیعی همه ماست که هیچ‌گاه نباید نادیده گرفته شود. به این ترتیب می‌توانیم هم از بودن در جمع لذت ببریم و هم قدر تنهایی و خلوت خود را بدانیم. برای رسیدن به چنین امکانی حتما باید از مهارت‌های چگونگی برقراری ارتباط با دیگران آگاهی داشته باشیم. ضمن اینکه با ترس از تنهایی خود مواجه شویم، آن را بپذیریم و بتوانیم بر اینگونه ترس‌های درونی خود غلبه کنیم. فراموش نکنیم یکی از مهم‌ترین مهارت‌های ما برای برقراری ارتباط مؤثر این است که ببینیم تا چه حد می‌توانیم به حرف‌های طرف مقابل خود گوش دهیم. گوش‌دادن فعال مهارتی است که کمک زیادی به برقراری ارتباط موفق می‌کند.

از ترس‌تان فرار نکنید
مواجه نشدن و فرار از ترس‌های مختلف نه‌تنها به گسترده‌شدن آنها دامن می‌زند بلکه حال فرد را هم بدتر و اضطراب او را بیشتر می‌کند؛ درصورتی که اگر بتوانیم تنهایی خود را بپذیریم و حتی از آن لذت ببریم از بودن در جمع هم حس بهتری خواهیم گرفت. در واقع می‌توان گفت نباید به هرقیمتی هم بودن در هر جمعی را پذیرفت  چون اگر قرار باشد باعث شود هویت و خودواقعی خود را فراموش کنیم خوشایند نیست و باعث می‌شود حتی میان جمع هم احساس تنهایی آزاردهنده‌ای داشته باشیم

 

این خبر را به اشتراک بگذارید