• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
یکشنبه 17 آذر 1398
کد مطلب : 89762
+
-

بی پرده با مردم «شهرقدس ‌شهریار، ملارد»

اعتراض داریم

«بی‌پرده با مردم» شهر قدس، شهریار و ملارد که انتظار دارند مسئولان با پاسخی درخور، آرامش را به زندگی آن‌ها برگردانند

اعتراض داریم

فتانه احدی  _  کرج-خبرنگار

در شهرهای جنوب غربی تهران، همه چیز در آرامشی نسبی به سر می‌برد. اهالی شهریار، ملارد و شهر قدس (قلعه‌حسن‌خان) فعالیت روزانه‌شان را از سرگرفته‌اند. مادری دست کودک دبستانی خود را گرفته و به مدرسه می‌رود. دست‌فروشی در کنار بانک سوخته بساط پهن کرده. رانندگان تاکسی‌ مقابل خرابه‌های بانکی دیگر ایستاده‌اند و با صدای بلند مسافران را فرامی‌خوانند. مردی دیگر، موتورش را جابه‌جا می‌کند و مغازه‌داران در حجره‌های خود در جمع‌های دو تا سه‌نفره درباره گرانی بحث می‌کنند. بنری روی بانک‌های سوخته نصب شده و مردم را به نشانی دیگری راهنمایی می‌کند. ترافیک هم با وجود گران شدن بنزین به عنوان بخشی از روزمره‌گی مردم همچنان به قوت خود باقی است.
شرایط نشان از بازگشت زندگی به روال قبل از افزایش قیمت بنزین دارد، اما چهره و رفتار مردم این را نمی‌گوید. گویی حرفی در دل دارند که بر لب نمی‌آورند.

  
شهر قدس یا همان قلعه‌حسن‌خان شهری است که، با وجود مراکز خدماتی زیاد، نشانی از پیشرفت ندارد و خیابان‌ها از پس هم و به واسطه ساخت‌وسازهای ناهماهنگ شکل گرفته‌اند. مغازه‌های آهنگری و ضایعاتی در ورودی شهر به پیشواز می‌آیند. در خود شهر مشاغل مختلف مزاحم کنار هم ردیف شده‌اند. در این منطقه محروم، مردم برای گذران زندگی باید سخت‌تر تلاش کنند. زندگی به آسانی نمی‌گذرد. 
وارد شهر که می‌شویم، از میدان امام حسین (ع) تا میدان مصلا در بلوار مصلا بیشترین خرابی‌های ناآرامی های اخیر دیده می‌شود. در این بلوار، از درمانگاه خیریه امام علی (ع) و فروشگاه رفاه که به هم چسبیده هستند، ویرانه‌ای بیش نمانده است. روبه‌روی این بانک مغازه‌ای است که صاحب آن وقایع را از نزدیک دیده می‌گوید: «ساعت 7 عصر بود که 20 جوان به فروشگاه رفاه هجوم آوردند. ابتدا نتوانستند در را بشکنند و بازگشتند. اما بعد از مدت کمی با قمه و ابزاری دیگر برگشتند. در را شکستند. وارد شدند و هر چه را در فروشگاه رفاه بود بردند. از آن جا به درمانگاه خیریه امام علی (ع) حمله کردند و آن را تخریب کردند. حتی به ویلچرهای درمانگاه هم رحم نکردند.»
این فروشنده، اتفاق‌های رخ‌داده را یک شوک می‌داند و از این که آن روز هیچ ماموری در این منطقه حضور نداشت، ابراز ناراحتی می‌کند.
30 سال است در این شهر زندگی می‌کند؛ شهری که آرام‌آرام در حال توسعه بود، اما حالا هیچ چیز باقی نمانده است. او و کاسبان دیگر منطقه البته افرادی را که به درمانگاه خیریه امام علی (ع) و فروشگاه رفاه حمله کرده بودند از مردم نمی‌دانند. از نگاه آنها، مردم عادی حلال و حرام سرشان می‌شود: «من هم به قیمت بنزین اعتراض دارم، اما حاضر نیستم دست به غارت بزنم. این افراد اراذل حرفه‌ای بودند که می‌دانستند چگونه غارتگری کنند. کمی جلوتر از اینها به سوی کمیته امداد رفتند و آنجا را هم آتش زدند.»
او به گرانی بنزین معترض و معتقد است مسئولان باید در تصمیم‌گیری‌ها به فکر مردم بی‌بضاعت باشد: «مردم قلعه‌حسن‌خان جزو قشر محروم جامعه هستند. بسیاری از آنها بیکارند و 5-6 سر عائله دارند. می‌توانستند با مسافرکشی خرج زندگی را دربیاورند، اما حالا با گرانی بنزین نمی‌دانند چه کنند.»
وی معتقد است مردم از این اتفاق راضی نیستند و به این نتیجه رسیده‌اند که مسئولان هیچ اقدامی برای رفاه قشر ضعیف نمی‌کند.

  
جلوتر در کنار یکی از بانک‌های سوخته پیرمردی که ظاهر آشفته و لباس نه‌چندان تمیزی بر تن دارد، کنار بساط کفش‌های دست دوم و دست چندمش نشسته است. جنس‌هایش فروش نمی‌رود و اوضاعش خوب نیست. خیلی‌ها هستند که پول ندارند کفش نو بخرند و به سراغ او می‌آیند.
او از اوضاع بنزین و گرانی زیاد حرف نمی‌زند. از غارت و شلوغ شدن شهر هم چیزی نمی‌گوید.  محتاط است.
در گوشه دیگر شهر، کارگر شهرداری دست در جیب کنار خیابان ایستاده و به بقایای سوخته یکی از ساختمان‌ها نگاه می‌کند. 
او و بسیاری دیگر از مردم هم از ترس سخنی نمی‌گویند، اما جوانی که در گوشه خیابان منتظر تاکسی است معترضانه لب به سخن می‌گشاید: «با افزایش قیمت بنزین شوک روحی به مردم داده شد. همه به خیابان‌ آمدند و واقعا نمی‌دانستند چگونه باید اعتراض خود را به گوش مسئولان برسانند. هر چند که اعتراض آن‌ها هم بی‌جواب ماند.»
او شیوه برخورد با معترضان و حتی آن عده را که اراذل و اوباش خوانده می‌شوند درست نمی‌داند و می‌افزاید: «مردم در این شرایط از عملکرد مسئولان راضی نیستند و آن‌ها را در مقابل خود می‌دانند. واقعا نمی‌دانیم در این شرایط چطور باید زندگی کرد؟»
از نگاه این مردم، اگر مسئولان برنامه درستی داشتند، این اتفاق‌ها نمی‌افتاد. اعتراض را در نگاه مردم این منطقه می‌توان به خوبی دید؛ مردمی که اغلب از قشر ضعیف و متوسط هستند و نمی‌دانند چطور باید با گرانی بسازند. 

   
به باغ‌شهر شهریار می‌رسیم. جریان فعلی زندگی در این شهر با آتشی که چند وقت پیش آن را فراگرفته بود، شباهتی ندارد. هرچند در کل شهر، اعتراض‌ها در نهایت به تخریب و آتش‌سوزی نهادهای دولتی، پمپ‌ بنزین‌ها، بانک‌ها و برخی از فروشگاه‌ها و اموال مردمی در مجاورت این بانک‌ها و مراکز منجر شد، اما در خیابان ولی‌عصر (عج) بیش از همه آثار سوختگی و ساختمان‌های سیاه به چشم می‌خورد.
به گفته بسیاری از اهالی شهریار، گروهی از معترضان با سنگ و اشیای دیگر به ساختمان‌ها آسیب رساندند، اما بعد از تخریب فرار می‌کردند و این‌گونه نبود که بمانند و درگیر شوند.
یکی از اهالی شهریار که در پیاده‌رو ایستاده و با چشم‌هایی پر از سوال به ما نگاه می‌کند، می‌گوید: «مردم به گرانی بنزین اعتراض دارند و خواستار اطلاع‌رسانی از قبل بودند. می‌گویند پول بنزین را به مردم می‌دهند، اما بسیاری از مردم هنوز نتوانسته‌اند برای دریافت آن ثبت‌نام کنند. با این گرانی بسیاری از مردم نان شب ندارند. ما خودمان نفت داریم، اما از مزایای آن محروم هستیم. در حال حاضر هم که به بدترین شکل جواب اعتراض مردم داده شد.»
اهالی اینجا از واکنش دولت به اعتراض‌ها گلایه دارند و معتقدند با وجود گرانی همه‌ اجناس، مسئولان خم به ابرو هم نیاورده‌اند و حالا در این شرایط یارانه معیشتی به چه کار می‌آید. اهالی شهریار، مردم خود را دور از پایتخت می‌دانند. آن‌ها سال‌هاست با محرومیت دست وپنجه نرم می‌کنند، اما دوباره خود و شهر را سرپا کرده‌اند. گلایه‌مندند مسئولان آن‌طور که باید به این شهر نپرداخته‌اند. حالا هم که با گرانی بنزین قیمت همه چیز افزایش داشته، گوشی شنوای حرف‌هایشان نیست. 
سراغ کاسبان شهر می‌رویم. یکی از کسبه که مویی سپید کرده و به قول خود در این چندوقت چندسال پیرتر شده است، می‌گوید: «بنزین اصلا نباید گران می‌شد. گرانی همه چیز را تحت تاثیر قرار می‌دهد. دولت هم با مردم و معترضان رفتار خوبی نداشت. مسئولان باید مردم را توجیه می‌کردند. وقتی حقوق را زیاد نمی‌کنند و قیمت بنزین افزایش می‌یابد، وضع مردم بدتر می‌شود.»
به اعتقاد او زبان اعتراض، خشن است اما اعتراض با تخریب و خسارت زدن به اموال عمومی فرق می‌کند. 
یکی دیگر از شهروندان مسئولان را به نداشتن تخصص متهم می‌کند و می‌گوید: «در میان مسئولان ناکارآمد آیا کسی هست که جواب درستی به مردم بدهد؟ آیا کسی هست که بتواند مردم عصبانی را آرام کند؟ واقعا ما تا کنون از مسئولان غیرمتخصص خود چیزی ندیده‌ایم. من از این وضع عصبانی هستم و بیش از این هم حرفی برای گفتن ندارم.»
به اعتقاد او و بسیاری دیگر از اهالی گرانی بنزین و شرایط اقتصادی پیش آمده ثروتمندان را غنی‌تر و فقرا را فقیرتر می‌کند. حالا بعد از همه اعتراض‌ها، شهریار مانده و حسرت‌های مردمش.

  
ملارد شهری حاشیه‌ای با امکانات بسیار کم و به دور از زرق و برق شهرهای بزرگ، چهره‌ای خاکستری به خود گرفته است. در جاده ملارد ساختمان‌های سوخته که اغلب بانک هستند، گویای روزهای پر تلاطمی است که حالا اندکی غبار زمان به خود گرفته. در یکی از خیابان‌ها، فروشگاه رفاهی که تخریب شده را بازسازی کردند. کمی جلوتر پمپ بنزین آتش گرفته راه‌اندازی شده است. ظاهر شهر به روزهای قبل برگشته است، اما در دل غوغایی مگو دارد. 
ملارد یکی از شهرهای محروم است که با استانداردها فاصله زیادی دارد و از قدیم با مشکلات شهری و اجتماعی زیاد مشهور شده. ساخت‌وسازهای بی‌حدو‌حساب و در نتیجه افزایش جمعیت، بدون در نظر گرفتن ظرفیت این منطقه مشکلات زیست‌محیطی فراوانی را ایجاد کرده است.   شهر ملارد، یک شهر اقماری، خوابگاهی و مهاجرپذیر است. بیش از ۴۰۰ هزار نفر جمعیت دارد که اغلب در شهرک‌های صنعتی و حوزه کشاورزی و دامداری در حال فعالیت هستند.  اهالی این شهر مانند اهالی شهریار و قلعه‌حسن‌خان معترض هستند. یکی از آن‌ها می‌گوید: «گران شدن بنزین جرقه‌ای بود که بر مشکلاتی مانند گرانی، بیکاری و وضع  بد معیشت زده شد. اعتراض به این وضع حق مسلم مردم است، اما تخریب اموال عمومی و خصوصی چیزی نیست که مردم خواستار آن باشند. ای کاش زبان مناسبی برای بیان اعتراض وجود داشت و ای کاش مسئولان هم زبان مناسبی برای پاسخ به اعتراض داشتند و مردم را آرام می‌کردند.»
بسیاری از اهالی این شهر جزو اقشاری هستند که با حقوق ماهانه یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان زندگی می‌کنند. آن‌ها معترض هستند که در این شرایط چگونه می‌توان پول بنزین را پرداخت و شاهد خللی هم در زندگی نبود. بسیاری که برای مسیر رفت و آمد از خودرو شخصی استفاده می‌کردند، در این شرایط و با گرانی بنزین از کارشان استعفا داده‌اند. اهالی این شهر به خیابان‌‌ آمده‌اند و اعتراض کرده‌اند. می‌گویند مسئولان به مردم بی‌احترامی کرده و آنها را نادیده گرفته‌اند. آن‌ها نخواستند صدای مردم را بشنوند. گویا حالشان خوب است و دیگر به افراد ضعیف جامعه کاری ندارند. 

  
درد بی‌امان حاشیه‌نشینی بر تن تهران هر روز کهنه‌تر می‌شود. خیال و سودای زندگی مرفه شهری، جمعیتی از شهرها و روستاهای دیگر را به این استان‌ کشانده، اما نه‌تنها رویای این زندگی برای آنها شیرین نشد، بلکه تهران مملو از مناطق محروم و کم‌برخوردار است که حالا بعد از گرانی بنزین، درد محرومیت را بیشتر از گذشته احساس می‌کند.

مردم قلعه‌حسن‌خان جزو قشر محروم جامعه هستند. بسیاری از آنها بیکارند و 5-6 سر عائله دارند. می‌توانستند با مسافرکشی خرج زندگی را دربیاورند، اما حالا با گرانی بنزین نمی‌دانند چه کنند

گران شدن بنزین جرقه‌ای بود که بر مشکلاتی مانند گرانی، بیکاری و وضع  بد معیشت زده شد. اعتراض  حق مردم است، اما تخریب اموال چیزی نیست که مردم خواستار آن باشند

با افزایش قیمت بنزین شوک روحی به مردم داده شد. همه به خیابان‌ آمدند و واقعا نمی‌دانستند چگونه باید اعتراض خود را به گوش مسئولان برسانند. هر چند که اعتراض آن‌ها هم بی‌جواب ماند

این خبر را به اشتراک بگذارید