• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
شنبه 16 آذر 1398
کد مطلب : 89653
+
-

«ایرلندی» آخرین ساخته مارتین اسکورسیزی

سایه‌های بلند مرگ


کاوه جلالی ـ روزنامه‌نگار

در همان ابتدا با حرکت تراولینگ دوربین راهروی خانه سالمندان را طی می‌کنیم و از کنار آدم‌ها و پرستاران رد می‌شویم. دوربین ما را می‌برد و کنار فرانک(رابرت دنیرو) می‌نشاند تا او سرگذشتش را برای ما تعریف کند. قرار است اعترافات یا اقاریری را بشنویم که تاپیش ‌از این حتی در برابر کشیش و مأموران اف‌بی‌آی هم پیرمرد از گفتنشان سرباز زده بود(دوربین/تماشاگر از آنها محرم‌تر است). فرانک زمانی دست راست و همراه همیشگی جیمز هوفا، رهبر اتحادیه‌های کارگری بود. از رانندگی کامیون حمل گوشت شروع کرد و بعد از آشنایی اتفاقی با راسل بوفالینو(جو پشی) و انجام خلاف‌های خرده‌پا کم‌کم در دم ‌و دستگاه هوفا به مقام و رتبه رسید. تشکیلات هوفا در انواع خلاف دست داشت؛ از رشوه دادن و زورگیری و قتل تا بالا کشیدن پول صندوق اتحادیه و قاچاق اسلحه و همکاری با مافیا. با همین توضیح مختصر و به ‌شدت ناکافی می‌شود حدس زد با فیلمی در حال و هوای فیلم‌های پیشین اسکورسیزی مواجهیم. این حدس هم درست است و هم غلط.
«ایرلندی» آخرین ساخته مارتین اسکورسیزی با هر متر و معیاری که سنجیده شود یک شاهکار است. فیلمی است ساخته استادی در کمال بلوغ و بصیرت. همکاری با شبکه نتفلیکس باعث شده فیلمساز کهنه‌کار دیگر دغدغه بازگشت سرمایه و تماشاگر و درجه سنی و حتی محدودیت زمانی را نداشته باشد؛ با فراغ بال قصه‌اش را در 5/3ساعت تعریف می‌کند؛ او که همیشه شیفته سر و کله زدن با فناوری‌های جدید است(درست مثل سینمای سه‌بعدی در فیلم «هوگو») با جسارت سراغ تکنیک جوان‌سازی چهره بازیگرانش رفته و نتیجه، خارق‌العاده از آب درآمده است. چهره دنیرو جوان شده اما کندی حرکات، افتادگی شانه‌ها و شکل راه رفتن و دویدن جوانانه نیست. با این اوصاف او به شبحی تبدیل‌شده که انگار از گور برخاسته و در فضای مه‌آلود خاطراتش قدم می‌زند. در «ایرلندی» همه‌چیز بوی پیری و زوال و مرگ می‌دهد. فیلم‌های اسکورسیزی همیشه درباره شکست‌های مردانه بوده‌اند؛ مردانی که برای پیروز شدن دست به هر کاری می‌زنند و در آخر هیچ‌چیز در دست ندارند. با درنظر گرفتن این واقعیت و با اغماض فراوان می‌توان «ایرلندی» را سومین بخش سه‌گانه‌ای دانست که در ادامه «کازینو» و «دوستان خوب» ساخته‌شده. اگر در آن 2فیلم با بخش پرسروصدا، مفرح و مرفه زندگی گانگستری هم آشنا می‌شدیم اینجا اما دیگر خبری از آن شلوغ‌کاری‌ها و زرق‌وبرق‌ها نیست. فقط کافی است جو پشی آن 2فیلم را با جو پشی فیلم «ایرلندی» مقایسه کنیم. اینجا از همه آن داد و قال‌ها و زدوخوردها هیچ نشانی باقی نمانده است؛ در سکانسی کنایی در تاریکی شب با پیراهنی خون‌آلود به خانه بازمی‌گردد و همسرش را بیدار کنار پله‌ها می‌بیند. هر دو سکوت می‌کنند. هم ما می‌دانیم او چه کرده و هم همسرش و تنها دیالوگ رد و بدل شده این است: «برو لباست‌رو عوض کن؛ کفشات‌رو هم دربیار». فیلم درباره پول و حرص و آز و طمع است اما موارد مصرف آن دیگر به چشم نمی‌خورند، نه دیگر خبری از آن خانه‌های مجلل است و نه عیاشی‌های آنچنانی، اینجا تنها سویه‌های تاریک و تلخ زندگی گانگستری را شاهدیم.
 «ایرلندی» درباره نابودی ژانر گانگستری در سینمای آمریکا نیز هست؛ ژانری که به‌ دلیل تغییر سبک زندگی، غامض‌تر شدن و دگرگونی روند جنایت و... دیگر کمتر سراغی از آن در سینمای معاصر آمریکا می‌توان گرفت. به همین نسبت می‌توانیم از پایان دوران سبکی خاص در بازیگری هم حرف بزنیم. آخرین فیلم اسکورسیزی شاید آخرین فرصت برای تماشای بازی ستارگان دهه70 سینمای آمریکا مانند رابرت دنیرو، آل‌پاچینو و جو پشی در کنار هم باشد.

این خبر را به اشتراک بگذارید