• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
پنج شنبه 14 آذر 1398
کد مطلب : 89561
+
-

چرا عادل عبدالمهدی رفت؟

چرا عادل عبدالمهدی رفت؟

ایلیا ج مغنایر _ نویسنده روزنامه الرای کویت

نخست‌وزیر عراق که به شکل دمکراتیک با 241رأی در پارلمان این کشور انتخاب شده بود سرانجام در هفته گذشته به درخواست مرجعیت دینی نجف در پی سوء مدیریت در تعامل با اعتراضات مردمی سرانجام از قدرت کناره‌گیری کرد. اگرچه عبدالمهدی مسئول فسادی نبود که در نتیجه سیطره احزاب بزرگ بر نظام سیاسی و تقسیم ثروت‌های عراق در میان آنها به‌وجود آمده است، اما او به‌عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح، مسئول مستقیم قتل صدها معترض به شمار می‌رود؛ معترضانی که اکثریت‌شان هوادار آمریکا، ایران یا هیچ کشور دیگری نبودند؛ نسل جدید خاورمیانه که زیر بار فرمانپذیری که پدران‌ و اجدادشان پیش از آنها پذیرفتند نرفته و به‌دنبال تغییر حکومتی فاسد است، حکومتی که قادر به برآورده کردن آرزوهای آنان برای آینده نیست.

آمریکا عراق را از دیکتاتوری صدام حسین آزاد کرد، اما بعد از آن مرتکب اشتباهات زیادی شد. از سوی دیگر ایران با استفاده از خلأ قدرت شکل گرفته در عراق، نفوذ خود در این کشور را به واقعیتی غیرقابل انکار تبدیل کرد، اما با تمام این‌ها، مرجعیت دینی نجف در ابتدا وارد فرایند سیاسی شد، اما زمانی که درک کرد فعالیت در چنین نظام فاسدی غیرممکن است از آن خارج شد، اگرچه تحولات اخیر، بار دیگر مرجعیت را ناچار کرد به سیاست باز گردد.
اکنون معترضان با یک شعار بر خیابان سیطره یافته‌اند؛ تغییر فساد و مفسدین. با این حال بازیگران داخلی، منطقه‌ای و جهانی تلاش دارند به‌نحوی از این اعتراضات استفاده کرده و موج سواری کنند. حال پرسش این است که عراق به کدام سو خواهد رفت و نقش آمریکا و ایران در این مسیر چیست؟
تهران و واشنگتن هر یک به‌دنبال روی کار آوردن دولتی متحد در بغداد هستند که تهدیدی برای برنامه‌های استراتژیک آنها نباشد. آمریکا هیچ ارزشی برای دمکراسی در خاورمیانه قائل نیست و درصورت تامین منافع این کشور، دیگر برایش فرقی نمی‌کند چه نظامی در بغداد بر سر کار باشد. آمریکا بغداد را همچون اربیل می‌خواهد؛ دولتی آماده برای همکاری که پایگاه در اختیار نیروهای آمریکایی قرار داده، با سرمایه‌گذاران این کشور کنار بیاید و در نهایت دوست اسرائیل باشد.
در مقابل، اهداف ایران در بغداد را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد: دورزدن تحریم‌ها، صیانت از نیروهای غیردولتی که با این کشور همسویی ایدئولوژیک دارند (مخصوصا در شرایطی که دولتی مخالف ایران بر سر کار آید) و البته مشاهده آخرین سرباز آمریکایی که خاک عراق را ترک خواهد کرد.
از سوی دیگر، اما مردم عراق به‌دنبال رویکردی مختلف هستند. با وجود آنکه عراق پارلمانی با رأی مردمی دارد، اما طی یک‌ماه گذشته صدها هزار نفر به خیابان‌ها آمدند؛ از قضا در شهرهایی با اکثریت شیعی. این معترضان خواهان توقف سوء مدیریت حاکمیت، بازداشت سیاستمداران فاسد و نظام انتخاباتی هستند که حق انتخاب رهبران کشور را از احزاب بزرگ به مردم منتقل کند. اشتغال و اصلاحات قانون اساسی نیز از دیگر خواسته‌های معترضان به شمار می‌رود. پاسخ نیروهای امنیتی به این مطالبات رفتاری وحشیانه بود که قتل بیش از 432معترض و مجروحیت هزاران تن از آنها را به‌دنبال داشت. عبدالمهدی مسئول این وضعیت به شمار می‌رود، او بود که از فرماندهان امنیتی خواست هرج و مرج و حمله به پایگاه‌های وابسته به دولت را متوقف کنند، اما در ادامه آنان را عزل کرده و خواستار محاکمه همین فرماندهان شد! (از جمله سرلشگر جمیل الشمری یا سرتیپ محمد زیدان در استان دی‌قار). این اقدامات از یک سو خشم خیابان را به‌دنبال داشته و از سوی دیگر باعث شد سایر فرماندهان از اجرای اوامر نخست‌وزیر امتناع کنند. به این ترتیب و با وجود نزدیکی عبدالمهدی به مرجعیت، او شکست خورده و مجبور شد هزینه این شکست را با کناره‌گیری‌اش از قدرت بپردازد.

آمریکا خروج عبدالمهدی از قدرت را یک پیروزی برای خود می‌داند. پیش از این نیز ترامپ و معاونش، مایک پنس در سفرهای خود به عراق، عازم بغداد نشده و به حضور در پایگاه نظامی عین‌الاسد اکتفا کرده بودند. این قاعده اما شامل مارک اسپر، وزیر دفاع آمریکا نشده و او برای ملاقات با عبدالمهدی به بغداد سفر کرد؛ سفری که در جریان آن، پیام خشم و نارضایتی آمریکا نسبت به اقدامات نخست‌وزیر عراق تقدیم وی شد؛ نارضایتی که به اتهام رسمی اسرائیل برای حمله به پایگاه‌های نظامی در عراق، انعقاد قراردادهای بزرگ با چین، گشایش گذرگاه مرزی با سوریه، مخالفت با اجرای تحریم‌های ایران و در نهایت جلوگیری از انحلال حشدشعبی بر می‌گشت.
ایران که از روابط ویژه‌ای با حاکمیت عراق برخوردار است به نیروهایی، همچون حزب‌الله در لبنان نیاز ندارد. اکنون حشد شعبی در ساختار ارتش عراق ادغام شده، اما همچنان نیروهای خارج از چارچوب دولتی باقی مانده‌اند که از نفوذ و قدرت برخوردار هستند. بدون شک بازسازی تجربه حزب‌الله لبنان در عراق، به‌دلیل شرایط مختلف 2کشور، تفاوت‌های فرهنگی و ژئوپلیتیک غیرممکن است.
رفتار مرجعیت اما در این سال‌ها همواره پیشرو بوده است. مرجعیت بود که از پارلمان درخواست کرد نسخه اولیه قانون اساسی عراق جدید را تدوین کند، از سوی دیگر نقش مهمی در تشکیل ائتلاف عراق یکپارچه در انتخابات سال 2005داشت. در ادامه آیت‌الله سیستانی نماینده خود را برای نظارت بر عملکرد نمایندگان به پارلمان فرستاد، اما احزاب سیاسی علیه او صف‌کشی کرده و فضا را برای عملکردش در زمینه نظارت محدود کردند. به این ترتیب مرجعیت به‌تدریج بعد از درک ناشایستگی و فساد طبقه سیاسی و احزاب بزرگ (صدری‌ها، بدر، حزب‌الدعوه، حکیم و فضیلت) از صحنه فاصله گرفت.

آیت‌الله سیستانی، عادل عبدالمهدی را به‌دلیل قربانیانی که جان باختند و همچنین حرکت آهسته دولت در اجرای اصلاحات برکنار کرد. مرجعیت نگران بود که خود نیز در معرض موج اعتراضات در نجف قرار بگیرد. برهمین اساس، آیت‌الله سیستانی بر ضرورت عدم ‌مداخله کشورهای منطقه (نه صرفا ایران) در امور داخلی عراق تأکید کرد. با این حال عراقی‌ها همواره به سخنان ایشان گوش نمی‌دهند و در نهایت آنچه متناسب با خواسته‌ها و منافع‌شان باشد انجام خواهند داد.
عراق کشوری تابع ایران یا آمریکا نیست، هر نخست‌وزیری هم که بخواهد در مسیر یکی از این 2 قطب، بدون توجه به دیگری حرکت کند موفق نخواهد بود. عراق نه‌تنها کشور ضعیفی نیست بلکه به‌رغم تمام اعتراضات و حملات جدید داعش در دیالی و صلاح‌الدین از هر زمان دیگری قدرتمندتر است. با وجود این، انتخاب نخست‌وزیر جدید عراق کار آسانی نیست، چرا که درهرحال انتظار می‌رود عمر دولت بعدی بیش از یک سال نباشد تا زمانی که انتخابات جدید برگزار شده قانون اساسی اصلاح شود؛ آیا معترضان تا آن زمان صبر می‌کنند؟ 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید