• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
پنج شنبه 14 آذر 1398
کد مطلب : 89513
+
-

اکبر ترکان، سیاستمدار نام‌آشنا معتقد است که سفرنرفتن، ما را از تحولات جهان عقب نگه می‌دارد

سفر، سرآغاز یادگیری است

سفر، سرآغاز یادگیری است

عیسی محمدی

یکی از روانشناسان ایرانی، معتقد است که چیزی به اسم ضریب هوشی نداشته و نداریم؛ چیزی که داریم ضریب یادگیری است؛ اینکه با چه سرعت و جدیتی یاد می‌گیرید و به این یادگیری پایبند می‌مانید. اگر با چنین دیدی به هوش نگاه کنیم، آن وقت ارزش یادگیری را متوجه خواهیم شد که چقدر نقش شگفت‌انگیزی دارد و شگفت‌انگیزتر اینکه به قول اکبر ترکان، همه پیشرفت‌ها و توسعه‌ها و جلورفتن‌ها، با یادگیری شروع می‌شود و عمده یادگیری‌ها هم با سفرها اتفاق می‌افتد. در مصاحبه‌های سفری خود با چهره‌های مختلف، ما نیز کم‌کم در حال این نتیجه‌گیری هستیم که همه اتفاق‌های بزرگ، با یک سفر شروع می‌شوند؛ یعنی این‌قدر سفررفتن‌ها مهم‌اند. این‌بار پای صحبت‌های اکبر ترکان نشسته‌ایم؛ مدیرارشد و نام‌آشنای ایرانی که به واسطه مواضع تند و تیز و صریحش، شهره است. ترکان پیش از این، مشاور عالی رئیس‌جمهور، دبیر شورای هماهنگی مناطق آزاد تجاری، وزیر راه و ترابری، وزیر دفاع، استاندار هرمزگان، ایلام و لرستان و معاون وزیر نفت و... هم بوده است. صحبت‌های او درباره ارزش سفررفتن و دیدن دنیا و نقاط دیگر ایران خواندنی است؛ خاصه برای مدیران و سیاستمداران جوان‌تر.

  جناب ترکان، شما الان چند سال دارید؟
67 سال.

  چقدر در این 67 سال سفر رفته‌اید؟
تعدادش را نمی‌دانم. آن‌قدر زیاد بوده که یادم نیست. من بیشتر کارهایم جوری بوده که باید به سفرهای زیادی می‌رفتم. وقتی که در صنایع نظامی بودم، مدام برای سرکشی باید به واحدهای استان‌ها و شهرستان‌ها سر می‌زدم. وقتی که استاندار بودم، به همین ترتیب. 2سال لرستان، 2سال ایلام و 2 سال هرمزگان بودم. بخشی از زندگی من این بوده.

  آیا بیشتر سفرهای شما اجباری بوده‌اند؟
در 3 استان،2 تا 3 سال زندگی کرده‌ام. در صنایع نظامی و وزارت دفاع و همچنین در وزارت راه بوده‌ام که به این واسطه همیشه باید به سفرهای مختلف می‌رفتم. سفرهای داخلی زیادی رفته‌ام و بیشتر جغرافیای ایران را دیده‌ام.

  می‌خواهم بدانم که این دست سفرها را هم جزو سفرهایی می‌دانید که در زندگی شما اثرگذار بوده؟
سفر، برای آدم نوعی آموزش است؛ خصوصاً سفرهایی که با موضوع نمایشگاه‌های صنعتی است. زمانی که در صنایع نظامی یا وزارت نفت بودم، می‌توانستم به سفرهای صنعتی و بازدید از نمایشگاه‌های مختلف دنیا بروم و این دست سفرها خیلی برایم آموزنده بود.

  کلاً نگاه‌تان به سفررفتن چگونه است و چقدر فکر می‌کنید لازم است؟
بگذارید یک نکته خیلی مهم را برایتان بگویم. انقلاب اسلامی ایران در سال 1978و 1979اتفاق افتاد؛ که به شمسی می‌شود سال 1357؛ یعنی ما و دوستان‌مان در چهارچوب سیاسی دهه 80 میلادی بودیم که نظامی دوقطبی محسوب می‌شد. دهه90 با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد؛ یعنی وارد نظامی تک‌قطبی شدیم؛ به واقع جهانی جدید ساخته شد، درحالی‌که هنوز خیلی از ما نگاه‌مان به جهان، نگاهی دوقطبی بود. اما در دهه 90جهان دیگر دوقطبی نبود. ایالات متحده می‌خواست جهان را به نفع خودش تک‌قطبی کند اما موفق نشد. قدرت‌های دیگری در جهان رشد کردند که باعث شد تا سهم این دولت از اقتصاد جهانی کوچک‌تر شود. الان چین، تقریباً قدرت مسلط اقتصادی جهان شده و می‌شود؛ دیگر مثل دهه 90 این ایالات متحده نیست که قدرت مسلط جهانی باشد.

  و البته هند و جنوب شرقی آسیا و...؟
هندی‌ها که دارند به سرعت تغییر می‌کنند؛ حتی از همه کشورهای صنعتی اروپا هم جلوترند. از انگلیس و فرانسه و ایتالیا و حتی فکر می‌کنم از آلمان هم اقتصادشان جلوتر است. خلاصه اینکه در دهه90، چیزی که ایالات متحده فکر می‌کرد دال بر تداوم تک‌قطبی‌شدن جهان به نفع خودش باشد، اتفاق نیفتاد. در سال 2000 انقلابی جهانی در حوزه آی‌سی‌تی و حوزه مخابرات و الکترونیک اتفاق افتاد. این امر نیز جهان جدیدی را ایجاد کرد. جهان صنعتی از سال 1780و با جیمز وات شروع شد و تا سال 1980تداوم داشت. به دهه90 می‌گوییم دهه تک‌قطبی. پس به‌طور خلاصه، انقلاب اسلامی در پایان عصر صنعتی اتفاق افتاد که جهان دوقطبی بود. در دهه90 جهان تک‌قطبی شد ولی این تک‌قطبی‌بودن شکست خورد و قدرت‌های دیگری ظهور کردند که حاضر به پذیرش هژمونی ایالات متحده نبودند. در سال 2000هم عصر جدیدی آغاز شد؛ عصر فراصنعتی. در سال‌های اخیر هم که عصر فراصنعتی پایان یافته و در حال ورود به عصر هوش مصنوعی هستیم. سؤال مهم این است که چطور می‌شود با این تحولات جهانی آشنا شد؟ آیا این وقایع و رویدادها و اتفاقات به خوبی در کشور ما منعکس شده و مردم در جریان قرار گرفته‌اند؟ این امر مستلزم آن است که مسئولان ما بروند و در کنفرانس‌ها و رویدادهای جهانی شرکت کنند و در جریان قرار بگیرند. این امر باعث رشد اندیشه‌های آدمی می‌شود و او را آماده می‌کند تا تصمیمات درستی متناسب با این تحولات جهانی بگیرد؛ به واقع باید از نزدیک با این تحولات جهانی و تحقیقات فناوری و تغییرات تکنولوژیک آشنا شویم.

  بعضی‌ها معتقدند که این امر با مطالعه هم‌ شدنی است و اتفاق می‌افتد. شما چطور فکر می‌کنید؟
مطالعه لازم و خوب است ولی باید رفت و از نزدیک در جریان این بحث‌ها قرار گرفت. اگر برای شما طرحی از عصر دیجیتال هم ترسیم کنند و توضیح بدهند، تا نروید و لمس نکنید، متوجه نخواهید شد. شما تا وقتی که گوشی همراه را دست نگیرید و متوجه نشوید که علاوه بر تماس، می‌توانید جست‌وجوی اطلاعات کرده و کنفرانس‌هایی با حضور افرادی از همه جای جهان برگزار کنید و... چیزی از این تغییرات درک نخواهید کرد.

  سفرهایی از این دست با این رویکردی که می‌فرمایید، آیا از زمان قاجارها شروع نشده بود؟
این دست سفرها برای آشنایی با اروپا از عصر عباس میرزا شروع شد. بعد از جنگ‌های ایران و روسیه، ایران شکست سهمگینی خورد و عهدنامه گلستان امضا شد. 15 سال بعد و برای جبران این شکست‌ها، باز هم جنگ دیگری اتفاق افتاد که باعث شد تا بخش بزرگی از آذربایجان و... از ایران جدا شود. این دو شکست سهمگین، باعث شد تا عباس‌میرزا فکر کند که با وجود روحیه ملی و مذهبی و حماسی بالایی که ایرانیان داشتند، چرا شکست خوردند؟ به این نتیجه رسید که تحولات صنعتی به روس‌ها چنین امکانی داده بود که به پیروزی برسند و ما از این تحولات به دوریم. در نتیجه عباس‌میرزا شروع کرد به فرستادن دانشجویانی به اروپا که آن زمان فرنگستان بود و به‌معنای فرنس یا فرانسه. گروهی از دانشجویان رفتند تا با این تحولات آشنا شوند. در نتیجه گروه منورالفکرها در ایران شکل گرفتند که وقتی به ایران بازگشتند، این اطلاعات را منتقل کردند.

  فکر می‌کنید این سفرها در زمان قاجارها بی‌اثر بوده؟
نه، اثرگذار هم بوده. اعزام همین دانشجویان و ظهور منورالفکرها بود که منجر به پیدایش مشروطیت شد. در نهایت نیز در تقابل با استبداد ناصری و مظفری در زمان قاجارها، منجر به حرکت اجتماعی هم شد. البته این گروه، رفتند و دیدند که غیر از ظاهر امر که همانا تکنولوژی و فناوری و صنعت باشد، چیزهای دیگری هم تغییر کرده؛ مانند تغییر نظام مدیریت امور اجتماعی و سیاسی و... . البته پادشاهان قجری هم سفرهایی به اروپا داشتند ولی چون انسان‌هایی فرهیخته نبودند، نتیجه این سفرها آوردن دوربین عکاسی و ماشین و... بود.

  در واقع نگاه‌شان سخت‌افزاری و سطح پایین بود، نه نرم‌افزاری و عمیق؟
مثلاً آمدند قطار تهران به شهرری را ساختند که به ماشین دودی معروف بود. حتی آثارش تا دوره کودکی من هم به‌جا بود. یا ناصرالدین شاه در کاخش عکاسخانه راه انداخت. ظواهر امر را یاد گرفتند، ولی نتوانستند آنها را به پیشرفت‌های واقعی تبدیل کنند.

  پس نگاه شما به سفر، نگاهی کاملاً جدی و بنیادین است، نه یک نگاه تفننی صرف؟
سفر، اندیشه‌ها را تغییر می‌دهد.

  چنین نگاهی از اول در شما بوده یا به مرور زمان به چنین دیدگاهی رسیده‌اید؟
من در سفر، چیزهای زیادی یاد می‌گرفتم. به واسطه نوع مدیریت‌هایی که داشته‌ام، سفرهای زیادی باید می‌رفتم. مثلاً در دوره‌ای که در صنایع نظامی بودم، با سفرهایی که به خارج کشور داشتم، یاد گرفتم که از این حیث چه کمبودهایی داریم و باید به کدام سمت حرکت کنیم. البته کار من هم نبود، بقیه بچه‌ها همت کردند تا چنین اتفاقی افتاد. در واقع مدرن‌سازی صنایع نظامی ایران مدیون روزگار دفاع‌مقدس است. جرقه خیلی از این موارد نیز در بازدیدهای ما از نمایشگاه‌ها و کارخانه‌های خارجی زده شد. همه اینها مقدمه یادگیری بود. نباید تصور کنیم مثل آن بنده‌خدایی که گفته‌اند در زمستان یخ‌های حوض مدرسه‌اش را شکسته و رفته و به دل آب زده تا به حکمت برسد، چنین اتفاقی هم برای ما خواهد افتاد، اینطور نیست. یادگیری، زحمت و درس‌خواندن و استواری و ممارست می‌خواهد. باید همیشه و همیشه یاد بگیریم، نه اینکه فکر کنیم تمام است و همه‌‌چیز را بلدیم. در جهان، همه از هم یاد می‌گیرند. ما با دستاوردهای دیگران آشنا می‌شویم و آنها هم با دستاوردهای ما و همه اینها منجر به توسعه بیشتر می‌شود. امروزه این وضعیت تبدیل به سازمان‌های یادگیرنده یا محیط‌های یادگیرنده شده که در آنها همه باید یاد گرفته و یاد بدهند. در حوزه‌های علمیه، ما طلبه‌ها، در همان حال که درس می‌خوانند، درس‌های قبلی را به رتبه‌های پایین‌تر از خودشان یاد می‌دهند؛ یعنی از رتبه بالاتر از خودش درس گرفته و به رتبه پایین‌تر از خودش درس می‌دهد.

  ضمن اینکه به سفرهای تبلیغاتی هم می‌روند...
بله. الان در دانشگاه‌های ما فرصت‌های مطالعاتی برای استادان گذاشته می‌شود که بروند و با تحولات جدید آشنا شوند. البته گاهی به واسطه محدودیت‌هایی که داریم این امر به درستی عملیاتی نمی‌شود. در نتیجه مشاهده می‌کنیم که مثلاً در دانشگاه صنعتی شریف که برترین دانشگاه‌های ماست، دانشجوها هنوز دارند درس‌های مهندسی مکانیکی را مرور می‌کنند که زمانی که من در این دانشگاه دانشجو بودم، تدریس می‌شد. واقعاً این امر شدنی و پذیرفتنی است؟ الان دوره‌های آموزشی جدیدی در دنیا پدید آمده؛ مثل گرایش‌های بین‌رشته‌ای. ما رشته‌های مکانیک و برق را داریم  در حالی که  الان رشته‌هایی چون مکاترونیک به‌وجود آمده. باید اتفاقات جدیدی در این زمینه بیفتد.

  به تعبیری دیگر، ما در جهان‌های قبلی که به گفته شما جهان صنعتی باشد، جا مانده‌ایم.
دانشگاه‌های ما باید سفرهای مطالعاتی را جدی‌تر بگیرند تا با تحولات جدید آشنا شوند. این امر در دیگر بخش‌های ما هم باید اتفاق بیفتد.

  تعبیر من از حرف‌های شما این است که هر توسعه فردی و اجتماعی، با یک سفر شروع می‌شود و این، یعنی سفرها اهمیت شگفت‌انگیز دارند؛ درست است؟
بله. سفرها، ابزار یادگیری هستند.

  اولین سفر خارجی‌تان کجا بوده است؟
اولین سفر خارجی من بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود. هیأت‌هایی تشکیل شده بودند تا به نقاط مختلف جهان بروند و انقلاب را معرفی و تبیین کنند. خیلی‌ از کشورها نمی‌دانستند حرف ما چیست. من هم همراه با هیأتی متشکل از آقایان جاسبی، سرورالدین، حاج آقا داوودی و... به بلغارستان و یوگسلاوی و آلبانی رفتیم. سفر خوبی بود و من آموختم که چطور می‌شود در سطح بین‌المللی، تبلیغ کرد.

  از نتیجه و دستاورد سفرهایی که داشته‌اید، در روزگاران مدیریت خودتان هم استفاده کرده‌اید؟
مثلاً در صنایع نظامی که بودم، تیم بزرگی تشکیل دادیم که بزرگوارانی چون آقایان نعمت‌زاده و مرحوم مهندس نیلی و آل اسحاق و سعیدی و اعرابی و حسن تولایی آمدند و کمک‌مان کردند. خیلی از دوستان دیگر هم در سطوح دیگر کمک‌حال ما شدند. نتیجه این امر، تحول بزرگ در صنایع نظامی ما بود که هم‌اکنون، در سطح جهانی قرار داشته و مبتنی بر فناوری‌های داخلی است.

  این‌ را حاصل سفرهای خودتان می‌دانید؟
خیر. من هماهنگ‌کننده گروه بودم ولی در کل سفرهایی که داشتیم و بازدیدهایی که از کارخانه‌ها و نمایشگاه‌های نظامی کشورهای دیگر صورت گرفته بود، اثر زیادی در این حوزه گذاشت. زمانی که من سرپرست صنایع نظامی بودم، اجازه دادند که 600جوان از فارغ‌التحصیلان شاخص دانشگاهی را بیاورم تا سربازی‌شان را در صنایع نظامی بگذرانند. من هم رفتم و از بهترین دانشگاه‌ها، بهترین‌ها را آوردم. در یک مقطع دیگر به من اجازه داده شد تا هزار فارغ‌التحصیل دیگر را به مجموعه اضافه کنم چون ما خانه سازمانی هم به این افراد می‌دادیم، بعد از پایان خدمت سربازی، دیگر همان جا ماندگار می‌شدند. چون در آن روزها کارشان نوعی خدمت به کشور هم بود، از سوی دیگر خانه و زندگی هم تشکیل می‌دادند، با جدیت بیشتری کار می‌کردند. نتیجه‌اش ظهور یک نسل باسواد و پرشور و جوان بود که این تغییرات و تحولات را در صنایع نظامی ایجاد کرد.

  شما سفرهای تفریحی هم دارید؟
به اندازه آدمیزادهای دیگر باید داشته باشم.

  فکر می‌کنید لازم است؟
الان دارم به شمال کشور می‌روم که هوایی عوض کنم. معتقدم که باید چنین سفرهایی باشد، چون نمی‌شود مثل ماشین، یکسره کار کرد.

  اگر بخواهید پیشنهاد سفر خارجه و داخله داشته باشید، به چه مواردی اشاره می‌کنید؟
من همه‌جای ایران را دیده‌ام و همه‌جایش دیدنی است اما این‌قدر که مردم به شمال و اصفهان و شیراز توجه می‌کنند، باید توجهات به سواحل جنوبی متمرکز شود. ظرفیت و ثروت بزرگی در این سواحل جنوبی نهفته است؛ از آبادان و خرمشهر گرفته تا گوارتر. در این نوار ساحلی یک و نیم‌میلیون نفر دارند زندگی می‌کنند. این در حالی است که 70 درصد جمعیت دنیا، در سواحل متمرکز شده‌اند.

  سفر خارجه چطور؟
اولین سفر خارجه هر کسی بهتر است سفر حج باشد. اصلاً حال آدم را عوض می‌کند. البته نمی‌دانم سفر مکه و مدینه را بشود خارجه محسوب کرد یا نه چون نماز شما در حرم کامل است. یک جوری مثل خانه پدر آدم است. بعد از آن هم توصیه می‌کنم که کشورهای صنعتی و تحولات آن را ببینند و درک کنند. سفرهایی به این مناطق ارزشمند خواهد بود.

  اگر سفرهای شما را از شما بگیرند، چه چیزی باقی می‌ماند؟
البته من الان هم که بازنشسته‌ام سفر زیاد می‌روم. اما اگر سفرهایم نبودند، میزان یادگیری‌ام خیلی کمتر می‌شد. آدمی تا زنده است باید یاد بگیرد، وقتی یادگیری‌اش متوقف شود کارش تمام است.

  یعنی می‌خواهم بدانم به این سمت‌ها و موفقیت‌های اجرایی می‌رسیدید یا نه؟
نمی‌دانم.

  چه چیزی حال آقای اکبر ترکان را در این سن و سال خوب می‌کند؟
من 5تا نوه دارم. دیدن نوه‌هایم خیلی حالم را خوب می‌کند.

ارزش فراموش شده سواحل جنوبی ایران
چرا در سواحل ارزشمند جنوب ایران کمتر از2 درصد جمعیت ایران ساکن است و در جهان، این میزان 70 درصد است؟ فکر نمی‌کنید آیا اشتباهی صورت گرفته و ما متوجه سواحل نیستیم؟ البته کج هم تصمیم گرفته‌ایم. صنایع فولاد قرار بود با ظرفیت 5/2میلیون تن در بندرعباس اجرایی شود، اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به اصفهان رفت و شد فولاد مبارکه. آیا بهتر نبود که این صنایع در اصفهانی که مشکل آب دارد، اجرا نشود؟ یا مثلاً پتروشیمی‌ها از سواحل به غرب کشور برده شدند، درحالی‌که اگر در7 نقطه از سواحل جنوبی ایجاد می‌شد، رشد اقتصادی و اجتماعی بیشتری ایجاد می‌کرد. دوست دارم همه را متوجه ارزش‌های سواحل جنوبی کنم.


آشنایی با هفتاد و دو ملت
آشنایی با فرهنگ‌ها و کشورها و تمدن‌های دیگر لازم است. باید بیاموزیم که مردمان کشورهای دیگر چگونه‌اند. در این صورت وقتی با یک هیأت انگلیسی صحبت می‌کنید، متوجه خواهید شد که چه اخلاقیاتی دارند؛ مثلا اینکه اصلاً در جلسه احساساتی نمی‌شوند و با انضباط از پیش تعلیم‌داده شده صحبت و درست مثل یک روبات برخورد می‌کنند و خونسردی خاص خودشان را دارند. اما وقتی یک هیأت ایتالیایی پیش‌روی شماست، می‌دانید که از زبان بدن‌شان به اندازه زبان کلامی‌شان استفاده می‌کنند و راحت صمیمی می‌شوند. بنابراین می‌آموزید که یک هیأت چینی اساساً دیدگاه‌ها و تربیت و ادبیات اجتماعی دیگری دارد. 


باید استفاده از مرخصی اجباری شود
اگر کسی فکر می‌کند که می‌تواند بی‌وقفه کار کند، البته حتماً موفق به این کار خواهد شد اما نکته اینجاست که بعد از فرسوده‌شدنش، بهره‌وری او نصف خواهد شد. من مخالف این هستم که مرخصی سالانه را بازخرید می‌کنند و پولی به نیروها می‌دهند. باید نیروها را مجبور کرد که به مرخصی سالانه بروند، وگرنه سوخت خواهد شد. مردم به‌خاطر گرفتاری‌هایی که دارند، دوست دارند مبلغ همین مرخصی را گرفته و به زخمی بزنند. اما اگر می‌خواهیم بازتوانی جدیدی در نیروهای کاری انجام بدهیم، باید نیروهایمان را به سفر بفرستیم و به استفاده از مرخصی‌هایی که دارند تشویق کنیم. چنین نیرویی وقتی که با خانواده‌اش به سفر برود، موقع برگشت بهره‌وری‌اش بیشتر خواهد بود.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید