گفتوگو با کارگردان و دو تن از بازیگران سریال رنج پنهان
دو نسل، یک دوران
سعیده نیکاختر:
سریال «رنج پنهان» این شبها ساعت 22:15 از شبکه یک پخش میشود که مخاطب زیادی هم دارد. این سریال به کارگردانی بیژن میرباقری و تهیهکنندگی رضا جودی در 20 قسمت 45 دقیقهای تولید شده است. قرار بود رنج پنهان شبهای دهه فجر پخش شود که به موقع آماده نشد و حالا در شبهای زمستانی اسفند، از شنبه تا چهارشنبه روی آنتن میرود. جودی تهیهکننده معتقد است 22بهمن تا 12فروردین که روز جمهوری اسلامی است، زمان مناسبی برای پخش سریالهای تاریخ معاصر مانند رنج پنهان است. بخش زیادی از این سریال در قزوین فیلمبرداری شده که بافت قدیمی شهر، تصاویر جدیدی را به مخاطب نشان میدهد. داستان رنج پنهان در سال 1353میگذرد. دانشجویی در دانشکده فنی و مهندسی بهدلیلی نامعلوم کشته میشود و برادر و دیگر دوستان جوان مقتول در پی کشف ماجرا، درگیر مسائل سیاسی میشوند. اتفاق جالب این سریال بازی دو سطح از بازیگران حرفهای و جوانترها در کنار هم است. دکتر قطبالدین صادقی، بازیگر پیشکسوت و مدرس دانشگاه را در کنار بازیگران دیگری مثل کاوه خداشناس و چند جوان دیگر میبینیم که ترکیب جالبی را بهوجود آورده است. به بهانه پخش این سریال با کارگردان و همچنین دو تن از بازیگران آن که نقش پدر و پسر را در این سریال دارند؛ یعنی قطبالدین صادقی و کاوه خداشناس گفتوگو کردهایم.
بیژن میرباقری ؛ کارگردان سریال
حرف زدن از تاریخ
بیژن میرباقری کارگردان 50ساله، دانش آموخته مجسمهسازی و فیلمبرداری است اما هرآنچه را که در سینما وجود دارد تجربه کرده. او از سال 64در کانون نقاشی تدریس کرده و بعد انیمیشنهای زیادی مثل «آفتاب میشود»، «مهسا»، «مرد و سایه» و «پسرک آبی» را ساخته. در دهه 70و 80، فیلمهای کوتاه بسیار ساخته و بیش از 20 متن برای فیلم بلند و سریال نوشته است. میرباقری حالا امسال بعد از ساخت چند سریال مثل داوران، رو به آسمان و نو عروس، «رنج پنهان» را برای شبکه یک کار کرده که قسمتهای پایانیاش را میگذراند. با میرباقری درباره ایدهپردازی و شیوه کاریاش در فضاسازی خوب این سریال صحبت کردهایم، مردی هنرمند که دغدغههای بسیار دارد.
ایده اصلی رنج پنهان از کجا آمد؟
10 سال پیش بود که آقای جودی، فیلمنامهای با همین مضمون را به من پیشنهاد داد و بنا به دلایلی کار انجام نشد. امسال طرح دوباره مطرح شد و به شرط بازنویسی و مهیا شدن شرایط تولید، قرار شد این کار را بسازیم. ببینید! خیلی از این مضامین در فیلمهای دیگران تکرار شده. به همین خاطر من و آقای حسین ترابنژاد و آقای جودی تصمیم گرفتیم به مضامین تکرار نشده در سریالهای دهه فجر بپردازیم. سعی کردیم لایههای دیگری از انقلاب و ارتباط این رخداد با خانوادهها را ترسیم کنیم. فیلمنامه اولیه متعلق به حمیدرضا سبحانینژاد را کنار گذاشتیم و فیلمنامه جدیدی خلق کردیم. جا دارد از حسین ترابنژاد، مهدی حمزه، مرتضی جودی و حمیدرضا سبحانینژاد تشکر کنم که زحمت کشیدند و پس از چکش کاری، حدود 70درصد این کار را کنار گذاشتند. آنها 33قسمت نوشتند که نهایتا تبدیل به 20قسمت شد.
نقطه قوت کار، فضاسازی و شخصیتپردازی دهه 50 است، یعنی زمانی که شما 10 سال بیشتر نداشتید. چطور توانستید این فضا را درست ترسیم کنید؟
حضور مشاوران ما در این زمینه بیتأثیر نبود. همکاران ما که به ما مشاوره دادند، در آن دوره زندگی کرده بودند و این فضاسازی را به ما منتقل کردند. اساس ما از روز اول این بود که سراغ شخصیتهای واقعی تاریخی نرویم؛ یعنی به تاریخ نزدیک نشویم اما دربارهاش حرف بزنیم. دوست داشتیم درباره تفکرات آن زمان آدمها حرف بزنیم، اما نه صرفا تفکر افراد مشخصی؛ چرا که فکر کردیم ممکن است خانوادههای این افراد مدعی و رنجیده خاطر بشوند.
کار کردن درباره تاریخ معاصر کمی دشوار است؛ چون افرادی هنوز هستند که آن دوران را بهخاطر دارند و ممکن است مدعی باشند. شما با چه مشکلات و موانعی در این زمینه روبهرو بودید؟
بله دقیقا! مدعی در این زمینه زیاد است. با این حال اگر اجازه بدهند هرکس آزادانه درباره تاریخ حرف بزند، ماجرا آسان میشود و کار تاریخی کردن تبدیل به گفتوگویی دو طرفه میشود نه گفتوگویی یکطرفه از جانب تاریخنویسان. یک کار تاریخی نباید بر مبنای قضاوت یکطرفه محققان باشد. اگر سعی کنیم هرکسی را از زاویه لایههای پنهانی و در همان مقطع تاریخی ببینیم وضع سریالسازی خیلی بهتر میشود؛ مثلا اگر فردی در زمانی اشتباهی کرده، او را همانطور که بوده ترسیم کنیم. اگر هم کار درستی کرده گفته شود. تفکر آدمها درست مثل لباس پوشیدن آنهاست. هر زمان افراد بهگونهای فکر و رفتار میکنند. جدا از اینها، نبود لوکیشن، آکسسوار و تجهیزات و معماری در نوع خود مشکلات بزرگی هستند.
آیا انتخاب قزوین بهعنوان یکی از لوکیشنها، به همین دلیل بوده؟
نه! اینطور نیست. انتخاب قزوین به داستان مربوط میشد. سعی کردیم تأثیر گروههای تشکیلاتی در روند انقلاب را در شهرستانها هم بگوییم و مطرح کنیم.عموما در سریالهایمان هیچ وقت نقش شهرستانها را نمیبینیم؛ مثلا تحصن و اعتصاب بازاریهای تبریز و اصفهان با بازار تهران هماهنگ بوده. اینها نکاتی هستند که زیاد در فیلم و سریالها دیده نمیشود. درباره قزوین هم اقدام به ترور رئیس ساواک قزوین وجود داشته و ما آن را تبدیل به بخشی از داستان کردیم. بسیاری از داستانها و اتفاقها را در کنار وقایع واقعی نوشتیم.
انتخاب بازیگرها هم در این کار خوب بوده بهعنوان مثال ریسک بزرگی کردید و بهنام تشکر را برای کار بسیار جدی دعوت کردید. چه پیش زمینهای از بازی ایشان داشتید؟
برای نقش بازجو یک بازیگر قَدَر میخواستیم که تماشاچی او را بپذیرد و به او اطمینان داشته باشد. خواستیم بگوییم این حس انتقامجویی در این فرد بهشدت زیاد است. بهنام تشکر، این ویژگی را داشت. ایشان نقش ساواکی را بازی کرد که حکم سر بازجو را دارد و مسائل او دیگر مسائل امنیتی نیست و در واقع؛ وارد مسائل شخصی میشود. این باعث شد که داستان را به لایههای شخصی کاراکترها بکشانیم.
شما در حوزههای متنوعی کار کردهاید؛ انیمیشن، فیلمسازی، تدوینگری، نقاشی، نویسندگی و مجسمهسازی. قرار گرفتن در کدام جایگاه شما را راضیتر میکند؟
ببینید! جایی که بتوانم قصه انسانی را با چهار عدد قندان بیان کنم، این کار را میکنم. ابایی ندارم که بعد از ساخت سریال، انیمیشن بسازم. وقتی آدم بتواند قصهای را با تکنیکها و روشهای داستانگویی مختلف انجام بدهد، چرا این کار را نکند؟! مهم ماهیت داستان است.
رنج پنهان ترکیب درستی از همکاری حرفهایها در کنار جوانترها دارد. در این ترکیب مشکلی نداشتید؟
اصولا در بازیگردانی دست بازیگر را باز میگذارم و بیشتر سعی میکنم کنترل کنم. با تجربهای که دوستان داشتند مشکلی بهوجود نیامد. وقتی با بازیگرها سر متن توافق داریم و خط و محدوده آدمها در متن مشخص میشود، در اجرا هم مشکلی بهوجود نمیآید. ضمن اینکه حس خود بازیگرها در ابتدای هر سکانس برایم مهم بود؛ مثلا وقتی بازیگری مثل تشکر یا صادقی میگفت:« چقدر دیالوگها نازنین است...» برایم حس خوبی داشت. طبعا این حس اول بهخودشان منتقل شده بود. یا حتی کاوه خداشناس، کریم قدیمی و علی غلامی درباره دیالوگهایشان با من صحبت میکردند و خودشان منبع انرژی بودند. مثلا شخصیتی شبیه اتابک نادری در تاریخ نداریم که هم وکیل باشد هم استاد دانشگاه هم روحانی اما خب! حضورش در داستان انرژی بخش بود و به نوعی ما را یاد شهید مطهری میانداخت که هم منبر میرفتند و هم در مجلات آن زمان مینوشتند. بهطور کلی در هدایت بازیگر، متن حرف اصلی را میزند.
دکتر قطبالدین صادقی؛ بازیگر نقش پدر
درسهای بازیگری
دکتر قطبالدین صادقی را پیش از این در سریالهای تاریخ معاصر مثل کیف انگلیسی، کلاه پهلوی و پروانه دیدهایم. دکتر صادقی با وجود دغدغههای بسیاری مثل پژوهش، تالیف و ترجمه کتاب، تدریس در دانشگاههای مختلف و کارگردانی تئاتر، جزو معدود اساتیدی است که بازیگری هم میکند و تلویزیون برایش مهم است. دکتر صادقی که سالهاست تدریس میکند و روبهروی جوانها قرار دارد، جوانها را خوب میشناسد و در طرز برخورد با آنها استاد است. حالا در این سریال فرصتی پیش آمده که کنار جوانها بازی کند و به آنها بیاموزد.
چه ویژگیای در بازی شما وجود دارد که اغلب نقشهای سیاسی تاریخ معاصر را برای بازیگری انتخاب میکنید؟
خودم انتخابکننده نقشهایم هستم. اگر بگویم مابین سریال کیف انگلیسی و فاکتور هشت، 25فیلمنامه سریال را رد کردم، دروغ نگفتم. اغلب نقشها بیارزش بودند. نه موضوع دندانگیری داشتند نه از شخصیتپردازی درستی بهرهمند بودند و نه حتی تیم خوبی داشتند. از نظر من متن باید ارزشمند باشد، متن باید درباره چیزی، در خور توجه مردم نوشته شده باشد. دوم اینکه شخصیتپردازی خوب و درست باشد، شخصیت نباید تکبعدی باشد، داشتن لایههای متفاوت در شخصیت مهم است. شخصیت باید طوری پرداخته شود که جای ابداع و کاوش برای بازیگر داشته باشد. مسئله سوم، فرهنگ تیم فیلمسازی است. بعضی از گروهها هستند که برایشان معیارهای فرهنگی و اجتماعی، خیلی مهم نیست. بنابراین ترجیحم این است که از چنین کارهایی با چنین تیمهایی فاصله بگیرم اما نقشهایی که تابه حال در آنها بازی کردم، دارای این سه ویژگی هستند.
شما با کارگردانهای زیادی مثل آقایان دری، ورزی و سامان کار کردید. کار با آقای میرباقری چطور بود. آیا این کار دارای این سه شاخصه بوده؟
خوبی آقای میرباقری این است که خیلی خوب میداند که از بازیگر چه چیزهایی میخواهد. این نقطه عطف کارهای ایشان است. ضمن اینکه در کارگردانی خیلی چالاک و تر و فرز است، خوب بلد است صحنهای را بسازد و جمع و جور کند. از همه اینها گذشته میشود خیلی زود با ایشان کنار آمد و به تفاهم رسید؛ یعنی آنچه را که من پیشنهاد یا بازی میکنم، خیلی خوب درک میکند و سریع میفهمد از این صحنه چه چیزی را میخواهد. همه اینها مهم است. اول از ایشان سؤال میکنم که چه بازی از من میخواهد نهایتا روی بخشهای ورود و خروج یا تندی و کندی لحن نظر میدهد و خیلی زود باهم به نتیجه میرسیم. در کل ایشان دست و بال بازیگر را نمیبندد و او را آزاد میگذارد. یک تفاهم فرهنگی و هنری میتواند به سرعت کارها را پیش ببرد.
کار با جوانترها چطور است؟ ترجیح میدهید نقش مقابلتان حرفهای باشد یا با جوانترها کار کنید؟
برایم فرقی نمیکند. باور کنید در این کار، جوانترها از حرفهایها منضبطتر بودند. از کار با آنها بسیار لذت بردم. جوانها هم مودب بودند و حد و مرزهای رفتاری خودشان را خوب میشناختند و هم برای کارشان تلاش زیادی میکردند. نظم در کار هم که حرف اول را میزد. اینها امتیازات کمی نیست. برای این جوانها شدیدا احترام قائلم؛ مثلا در یک صحنهای که بعدا خواهید دید، میبایست دو نفر را ضربه میزدم. بعد از هر بار تمرین و هر بار برداشت، روی آنها را بوسیدم و عذرخواهی کردم! همیشه مراقب بودم که یک وقت خدای نکرده، یک در هزار، فکر بد نکنند و از اینکه سیلی خوردهاند، تحقیر بشوند. بنابراین گاهی حتی خیلی بیشتر از حرفهای برای جوانها احترام قائلم.
با توجه به اینکه عمری است تدریس میکنید، جوانها را خیلی خوب میشناسید. این تجربیات شما به جوانترها بسیار کمک میکند.
جوانها همیشه نیازمند احترام هستند و شایستگیاش را هم دارند. حتی یک لحظه جوانهایی را که وارد این کار شدهاند، دستکم نگرفتم. با نهایت ادب و احترام با آنها کار کردم و میتوانم بگویم در این کار رابطه من با جوانها بسیار شیرین بود.
شما که اهل نوشتن و پژوهش هستید و با آثار بیشمار ادبی آشنایی دارید، فکر نمیکنید جای آثار ادبی در سریالهای تلویزیونی ما خالیاست؟
ما نیاز به تولید داریم تا اقتباس. قبل از هر چیز نیازمند تولید خلاق هستیم. جای آثاری که از محتوایی اندیشهای و زیبایی شناختی برخوردار باشند، خالیست. حتی اگر قرار است اقتباسی در کار باشد باید این کار درست صورت بگیرد. کارها نباید شلخته وار، تبلیغی و سردستی باشد؛ بهطوری که از نوشتن بخواهند فقط نان بخورند. این نوع نوشتنها را قبول ندارم. نویسندگان باید حواسشان باشد قبل از هر چیز نفس نوشتن، یک عمل فرهنگی است. نویسندهها باید به داشتههایمان، به گذشته غنی فرهنگی، چیزی اضافه بکنند. علاوه بر آن باید به اندیشه مردم یاری برسانند تا مخاطب بتواند زندگی را بهتر درک کند. در زندگی از هر چیزی باید نکتهای بیاموزیم. اگر پای فیلم و سریالی مینشینیم یا به دیدن تئاتری میرویم یا در حال خواندن رمان هستیم، توقع داریم به رشد حسی و فضیلت تازه برسیم. حتی عوام هم توقع دارند با یک حرکت فرهنگی چیزی به آنها اضافه شود تا به وسیله آن زندگیشان را گسترش بدهند. اینها خیلی مهم است.
کیفیت سریالهای تلویزیونی چند ساله اخیر را چطور ارزیابی میکنید؟
متأسفانه تعداد کارهای ارزشمند کم است. بیشتر سریالها یا در بند تبلیغاتاند یا دربند داستانهای آبکی عاشقانه. البته آثار جدی هم هستند که لابهلای آنها اندیشه و تحلیل فکری وجود دارد اما تعدادشان انگشتشمار است. بهنظرم باید روی افزایش این تعداد آثار کار بیشتری شود و کارهای زیربنایی صورت بگیرد.
کاوه خداشناس؛ بازیگر نقش یوسف در «رنج پنهان»
راضی هستم
مریم محمدی:
کاوه خداشناس بازیگر نقش یوسف در سریال «رنج پنهان» است. او نقش فرزند دکتر صادقی را بازی میکند. خداشناس با سریال «آسمان همیشه ابری نیست» به مخاطب معرفی شد و سپس در سریالهایی مثل، پول کثیف، شب مهتاب، رستگاران، بانو، عملیات 125، همه خانواده من، معراجیها و برادر به نقشها جان بخشید. او حالا در سریال شبانه «رنج پنهان» در نقش یوسف دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران در قاب شبکه یک ظاهر شده است.
سریال «رنج پنهان» حال و هوای تاریخ معاصر را به تصویر در آورده است. چه شد که بازی در این سریال را قبول کردید؟
در سریال «رنج پنهان» قصه سراغ طیفی از جریان سیاسی دهه 50 رفته است. برنامهسازان در این سالها سراغ این موضوع نرفتهاند و این بزرگترین ویژگی سریال است. در دهه 50 احزاب و جریانات سیاسی زیادی داشتیم که یکی از آنها همین گروهک چریکهای فدایی بودند که با خود کلی قصه، حادثه و ماجرا در این دهه بهوجود آوردند. چقدر خوب که سازمان صدا و سیما اجازه داده تا فیلمسازان سراغ این موضوع بروند. بهنظرم همین موضوع نخستین وجه جذابیت قصه برایم بود که بتوانم نقش شخصیتی را بازی کنم که آن آرمانها و جریانات در سر و ذهنش میگذشت. بهخصوص که خود گروه تولید و آدمهایی که قرار بود پشت دوربین حضور داشته باشند نقش بسیار زیادی برای جذب من به این پروژه داشت.
از اینکه در سریالی از تاریخ معاصر نقشآفرینی کردید که آن زمان را ندیدهاید چه حسی دارید؟
بهعنوان یک بازیگر نقش عمدهای از جهانهایی که بازی میکنیم و خلق میکنیم میتواند مربوط به زمانهایی باشد که خودمان خیلی در آن مقطع زندگی نکردهایم ولی با این حال، دایره آگاهی بازیگر از طریق مطالعات، مشاهدات و مطالبی که سینه به سینه و شفاهی به او میرسد کامل میشود. درباره تاریخ معاصر و بهخصوص دهه 50 منابع زیادی داریم. خود من در این سالها از زبان دوستان و آشنایان بارها حرفها و نکتههایی در این رابطه شنیدهام. همه اینها دست بهدست همه میدهند برای اینکه به یک آگاهی و شناخت نسبی از آن دوره و برهه تاریخی برسیم.
تجربه همکاری با بزرگانی مثل قطبالدین صادقی که از استادان برجسته کشور است، چطور بود؟
ایشان در دوران دانشگاه استاد من بودند و این افتخار را داشتم که شاگردیشان را بکنم. همینطور این افتخار را هم داشتم که از دست ایشان جایزه بازیگری را در دوران دانشجویی بگیرم. در گذر سالها همیشه در مراسم و اتفاقهای مختلف پیش آمده که در کنارشان باشم اما هیچ زمان بازی مشترک با ایشان را تجربه نکرده بودم. خدا را شکر در این سریال شرایط همکاری میسر شد و از این تجربه و همکاری بسیار لذت بردم. در تمام لحظاتی که پشت صحنه بودیم سعی میکردم گپ و گفتهای خوبی داشته باشم تا از دانش بیکرانشان استفاده کنم. کنار قطبالدین صادقی خیلی خوش گذشت و بسیار انسان با اخلاق، نازنین و رفیق بودند.
کار با بیژن میرباقری بهعنوان کارگردان و نویسندهای توانا چطور بود. چون او فیلمنامه نویس خوبی است و بازیگر را به درستی هدایت میکند؟
همکاری با او خیلی عالی بود و بسیار خوشحالم که با ایشان همکاری کردم. مطمئنم اگر سریال «رنج پنهان» را کارگردان دیگری میساخت، شاید درباره قبول کردن نقش یوسف تردید میکردم ولی با وجود آقای میرباقری خیالم راحت بود که از لحاظ مضمون اثر، خیلی از چیزها به هم نمیریزد و جابهجا نمیشود و نگاه مصلحتاندیشانه وارد اثر نمیشود. خیلی خوشحالم که سازمان صدا و سیما همراه بود و اجازه داد که حرفها گفته شود و در نهایت با یک پایان بندی درست به نتیجه برسد. خدا را شکر سریال سانسور نداشت و در حقیقت از نقشم چیزی حذف نشد. اگر هم جایی کم یا زیادشده قطعا یک انتخاب تدوینی بوده تا شاید ریتم کار اندکی تندتر یا کندتر شود اما دستورالعملی از سوی سازمان برای حذف و ممیزی اعمال نشد.
خودتان بهعنوان مخاطب فرصت میکنید سریال را دنبال کنید؟
قطعا سریال را دنبال میکنم؛ چون برای آن وقت و انرژی گذاشتم. البته نهتنها من بلکه 40-50نفر از عوامل گروه برای کار زحمت کشیدند. خود من هم سعی کردم برای نقش یوسف وقت بگذارم و تحلیلهای مختلف داشته باشم. مدام با کارگردان گپ و گفت داشتم. تمام تلاش مان این بود که بتوانیم به خروجی قابلقبولی برسیم. البته هر اثری ضعفها و نقاط قوت خود را دارد. با توجه به اینکه چهار ماه زمان فیلمبرداری طول کشید و تمام امکانات در اختیار پروژه بود، میتوان از سریال «رنج پنهان» خوب دفاع کرد.