• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
شنبه 9 آذر 1398
کد مطلب : 89101
+
-

اعتمادسازی، شرط اصلاحات اقتصادی

گفت‌وگوی همشهری با داوود سوری، اقتصاددان، درباره سرنوشت اصلاحات اقتصادی پس از ماجرای بنزین

اعتمادسازی، شرط اصلاحات اقتصادی

رضا کربلائی _ روزنامه‌نگار

داوود سوری، اقتصاددان و عضو سابق هیأت علمی دانشگاه صنعتی شریف و عضو سابق هیأت علمی مؤسسه بانکداری ایران معتقد است: دولت فعلی فرصت و توان لازم‌ برای اجرای اصلاحات اقتصادی، در مدت باقیمانده از عمر خود را ندارد. به اعتقاد او، اصلاحات اقتصادی می‌بایست در یک لایه بالاتر از دولت‌ها، یعنی حاکمیت دنبال شود. او با تأکید بر اینکه افزایش پلکانی قیمت‌ها، به‌ویژه نرخ سوخت به هیچ‌وجه‌ به‌معنای اصلاح واقعی اقتصادی نیست، می‌گوید: تنها زمانی می‌توان از اصلاح بازار و ساختارهای اقتصاد صحبت کرد که دیگر به دخالت دولت در آن بازار و تغییرات پله‌ای قیمت‌ها نیازی نباشد. سوری شرط رشد پایدار اقتصادی و استمرار آن را بهبود محیط کسب‌و‌کار، هموار‌شدن مسیر سرمایه‌گذاری و بهبود روابط خارجی می‌داند. او با بیان اینکه دیگر اقتصاد ایران تحمل هزینه‌های ناشی از سیاست را ندارد، می‌گوید: دولت‌ها به هر میزان که مالیات می‌گیرند، باید به همان میزان هم در برابر شهروندان پاسخگو باشند. در کشورهای جهان‌سوم دولت‌ها مایل نیستند که پاسخگو باشند. سوری در عین حال یادآوری می‌کند گروه‌هایی هستند که با مالیات‌ستانی نه‌تنها همراهی ندارند، بلکه روی سیاستگذاری‌های دولت هم تأثیر دارند و اجازه شکل‌گیری یک سیستم مالیاتی کارآمد را نمی‌دهند. این گفت‌وگو را بخوانید.

برخی کارشناسان معتقدند اصلاح قیمت بنزین به‌معنای اصلاح ساختاری اقتصاد نمی‌تواند قلمداد شود و دست‌کم دولت باید اصلاحات دیگری را هم دنبال کند تا بخشی از سرمایه اجتماعی برای اعمال سیاست‌های اصلاح اقتصادی تقویت شود. به‌نظر شما با توجه به جو به‌وجود آمده پس از ماجرای بنزین، آیادولت فعلی می‌تواند اصلاحات اقتصادی را دنبال کند؟
فکر نمی‌کنم دولت فعلی فرصت و توان لازم را برای در‌پیش‌گرفتن اصلاحات در اقتصاد ‌در مدت باقیمانده از عمر خویش داشته باشد.
یعنی باید اصلاحات اقتصاد را به فراموشی بسپاریم؟
اصلاحات اقتصادی یک امر لازم و ضروری است ولی این مهم باید از لایه‌ای بالاتر از دولت، یعنی حکومت دنبال شود و در دستور کار کل حاکمیت قرار گیرد.
چرا می‌گویید در دولت فعلی دیگر نمی‌توان پروژه اصلاح اقتصاد را پیش‌برد؟
زیرا نه زمان کافی در اختیار این دولت قرار دارد و نه اینکه در مجموعه دولت فعلی زیرساخت‌های لازم فکری برای انجام اصلاحات اقتصادی وجود دارد.
یعنی احتمال دارد در دولت آینده زیرساخت‌های لازم فکری برای انجام اصلاحات وجود داشته باشد؟
نمی‌دانم ولی طبیعی است افراد و شخصیت‌هایی که از هم‌اکنون تلاش دارند تا بعد از آقای روحانی، اختیار دولت را در دست بگیرند، باید برنامه‌های خود را دست‌کم در حوزه مبانی نظری و فکری برای اجرای سیاست‌های اصلاحی واقعی در اقتصاد آماده کنند.
از لزوم طراحی زیرساخت‌های لازم فکری برای اصلاحات اقتصادی صحبت کردید، این زیرساخت‌ها چه هستند؟
ببینید، نمی‌شود که در یک بخش از اقتصاد، مثلا در حوزه حامل‌های انرژی، دنبال اصلاح نرخ باشیم و در بخش دیگری از اقتصاد، سیاست قیمت‌گذاری دولت و دخالت در بازار را دنبال کنیم. بنابراین اگر دنبال اصلاح ساختار واقعی در اقتصاد هستیم، باید فلسفه کلی حاکم بر سیاستگذاری اقتصادی را روشن کنیم. وقتی چارچوب کلی فلسفه حاکم بر اقتصاد روشن و مدون باشد، تعارض بین بخش‌های مختلف اقتصادی به‌تدریج از بین خواهد رفت. بنابراین مسئله اساسی این است که باید تصمیم بگیریم چه نوع اقتصادی می‌خواهیم و قصد داریم به کدام سمت حرکت کنیم و برای رسیدن به هدف چه سازوکارهایی را باید حاکم کنیم؟ 
یکی از محورهای نیازمند اصلاحات اقتصادی، اصلاح بازار انرژی ایران است اما همواره این اصلاحات، مثل مورد اخیر در جریان سهمیه‌بندی و افزایش نرخ بنزین، با نارضایتی عمومی و حتی ناآرامی همراه است. چرا؟
رویه‌ای که در چند دهه گذشته دولت‌های مختلف در پیش گرفته‌اند، نشان می‌دهد دولت‌ها هر‌از‌گاهی به‌صورت پله‌ای قیمت‌ سوخت  را افزایش داده‌اند که این رویکرد به هیچ عنوان به‌معنای اصلاح بازار انرژی نیست؛ تنها زمانی می‌توان از اصلاح بازار و اقتصاد، مثلا اصلاح بازار انرژی‌ سخن گفت که دیگر به دخالت دولت در آن بازار و تغییرات پله‌ای قیمت‌ها نیازی نباشد، در غیراین صورت هرگاه، هردولتی بخواهد قیمت‌ها را اصلاح کند، به‌طور طبیعی نارضایتی عمومی ایجاد خواهد شد و تغییرات ناشی از شوک قیمت، در سایر بخش‌های اقتصادی نمایان خواهد شد.
یعنی حتی اگر این اصلاح در ‌بخشی از اقتصاد، برمبنای منطق درستی انجام بگیرد، بازهم دچار تلاطم اقتصادی و اجتماعی خواهیم شد؟
بله، حتی اگر سیاست دولت درست و قابل دفاع هم باشد، به‌دلیل شوک قیمت‌ها و اصلاح پله‌ای نرخ‌ها، نارضایتی‌ عمومی، کارآمدی سیاست‌های درست اقتصادی را با تردید مواجه می‌سازد.
آیا این مورد در اصلاح اخیر قیمت بنزین هم مشهود بود؟
بله، واقعیت این است که در قضیه اصلاح قیمت بنزین هم کمتر اقتصاددانی بود که باور نداشته باشد بنزین 1000تومانی بسیار ارزان است و باعث هدر‌دادن منابع ملی می‌شود، اما وقتی به‌مدت چند سال نرخ حامل‌های انرژی و سایر نرخ‌ها به‌صورت تدریجی اصلاح نمی‌شود و بر پایین‌نگه‌داشتن آنها اصرار وجود دارد، وقتی بخواهیم با 200درصد افزایش قیمت، درصد عقب‌ماندگی گذشته در اصلاح قیمت‌ها را یکباره جبران کنیم، به‌طور طبیعی نارضایتی اجتماعی شکل می‌گیرد. همین تجربه را هم در بازار ارز مشاهده کردیم. بنابراین اصلاحات اقتصادی باید به‌گونه‌ای صورت پذیرد که بازار به‌صورت تدریجی خودش را نسبت به شرایط پیرامونی تعدیل کند.
پس چه باید کرد؟
مثلا درحوزه تعدیل و اصلاح نرخ فرآورده‌های نفتی باید به سمتی حرکت کنیم که‌ قیمت این فرآورده‌ها، متناسب با نوسان قیمت جهانی نفت، انعطاف‌پذیر باشد.
اگر به این نکته عمل نشود، چه اتفاقی می‌افتد؟
اگر این متغیرها در سیاست‌های اقتصادی و تعادل بازارها منعکس نشود، نمی‌توان اصلاحات بخشی و مقطعی قیمت، در یک یا چند بازار محدود را به‌عنوان اصلاحات اقتصادی قلمداد کنیم. به‌طور کلی اینکه افزایش قیمت‌ها را به‌معنای اصلاحات اقتصادی تلقی کنیم، اشتباه است.
چرا اشتباه است؟
توجه داشته باشید، افزایش نرخ حامل‌های انرژی در سال‌های اخیر برای حل مشکلات بازار انرژی اتفاق نیفتاده بلکه برای حل مشکل دولت‌ها اعمال شده، به‌طور کلی وقتی بار مالی دولت زیاد و تحمل هزینه‌ها سخت می‌شود، دولت‌ها اصلاح نرخ حامل‌های انرژی را هدف می‌گیرند.
اشاره کردید به بار مالی و کسری بودجه سنگین دولت‌ها؛ چرا دولت‌ها به جای اصلاحات واقعی در اقتصاد و تقویت منابع پایدار درآمدی نظیر مالیات و حذف معافیت‌های مالیاتی برخی نهادها، فقط به گزینه افزایش قیمت حامل‌های انرژی، یا نرخ ارز، آن‌هم به‌صورت یکباره و همراه با اعمال شوک قیمت، روی می‌آورند؟
معتقدم هر دو مسیر باید دنبال شود؛ هیچ‌کس از این نظریه که دولت انرژی را رایگان یا زیر قیمت واقعی به‌صورت یارانه‌ای در اختیار مردم قرار دهد، دفاع نمی‌کند زیرا تداوم این سیاست، هم به محیط‌زیست آسیب می‌زند و هم کیفیت زندگی شهروندان را تضعیف می‌کند، بنابراین اصلاح قیمت در بازار انرژی و بازار ارز باید به‌صورت تدریجی و مستمر دنبال شود؛ ضمن اینکه تخصیص ارز ارزان برای کالاها و خدمات غیرضروری هم به هیچ عنوان قابل دفاع نیست. اما موضوع مالیات‌ها یک مسیر دیگر اصلاحی است که اجرای آن اتفاقا برای دولت‌ها سخت‌تر است و زیرساخت‌های بیشتری را می‌طلبد احتمالا برای همین معمولا دولت‌ها از اصلاح نظام مالیاتی اجتناب می‌ورزند.
چرا دولت‌ها اجتناب می‌کنند؟ یعنی تا این حد مسیر اصلاح نظام مالیاتی ناهموار است؟
زیرا مالیات یک تیغ دولبه‌ است. وقتی مردم مالیات می‌دهند، از دولت هم انتظار پاسخگویی دارند؛ دولت‌ها به هر میزان که مالیات می‌گیرند، باید به همان میزان هم در برابر شهروندان پاسخگو باشند. در کشورهای جهان‌سوم دولت‌ها مایل نیستند‌ پاسخگو باشند. دولت‌ها باید برای گرفتن مالیات رشد اقتصادی ایجاد کنند و در ازای اخذ مالیات از بنگاه‌های اقتصادی، می‌بایست زمینه فعالیت و کسب درآمد را فراهم سازند تا در این چرخه بتوانند از درآمد حاصل‌شده مالیات بگیرند.
مقاومت گروه‌های ذی‌نفع را در برابر اصلاح نظام مالیاتی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
‌نکته درستی است، جدا از این دو مبحث، در ایران گروه‌هایی هستند که با مالیات‌ستانی، همراهی ندارند و در مقابل بر سیاستگذاری‌های دولت هم تأثیر دارند. آنها اجازه شکل‌گیری سیستم مالیاتی کارآمد را نمی‌دهند، مصداق این سخن بحث مالیات بر درآمدهاست، هم‌اکنون مالیات بر درآمد تنها از عده‌ای که درآمد ثابت دارند، یعنی کارمندان و کارگران گرفته می‌شود، حتی قانون و سیستم اجرای مشخصی برای گرفتن مالیات بر مجموع درآمد افراد نداریم. درحالی‌که در بسیاری از کشورها سیستم مالیاتی براساس فناوری‌های نوین ارتباطی و اطلاعاتی شکل گرفته، اما در ایران همچنان نظام مالیاتی سنتی و دستی است. این ساختار وقتی اصلاح خواهد شد که نقش دولت در اقتصاد و توان اجرایی دولت‌ها تعریف شده باشد.
اما برخی می‌گویند به‌دلیل محدودیت‌های ناشی از تحریم‌ها و فشارهای خارجی، حرکت به سمت اصلاح ساختار اقتصاد ممکن نیست و پرهزینه خواهد بود. این استدلال تا چه اندازه قابل پذیرش است؟
محدودیت‌ها و مشکلات خارجی ما مربوط به الان و زمان تحریم‌ها نیست. چالش‌های کنونی در دوران پس از جنگ و حتی قبل از آن هم وجود داشته است. مسئله این است که مشکلات اقتصادی و حل چالش‌ها به بازیچه سیاستمداران تبدیل شده و هر موقع دولتی به‌صورت نصف و نیمه سعی کرده تا این اصلاحات را دنبال کند، درگیر بازی‌های سیاسی شده و برنامه‌های اصلاح ساختار اقتصادی متوقف شده است. البته الان هم با فشارهای خارجی بسیار زیادی مواجه هستیم، اقتصاد ایران بسیار ضعیف شده و نزدیک به 2دهه است که رشد اقتصادی مثبت و مستمری نداشته و با تورم بسیار بالا مواجه بوده‌ایم. افزون بر این، توان و صبر مردم هم در برابر اصلاحات ساختاری و بنیادین اقتصادی مورد نظر خیلی کم شده است.
ظاهرا با وجود کاهش صبر مردم جز اصلاح ساختار اقتصاد چاره‌ای باقی نمانده است؟
بله، با این حال وضع به‌گونه‌ای است که چه بخواهیم چه نخواهیم سیاست‌های اصلاحات اقتصادی باید اجرا شود، در غیراین‌صورت باید منتظر عواقب نامطلوبی باشیم.
شما به کاهش صبر مردم اشاره کردید با وجود این، چگونه و در چه جاهایی می‌توان اصلاحات ساختاری اقتصاد را به پیش برد؟
اگر یک برنامه منسجم و دارای فلسفه و الگوی مشخص اقتصادی داشته باشیم، هنوز در بازارهای مختلف جا‌ برای تعدیل و اصلاح وجود دارد؛ اصلاحی که می‌تواند همزمان وضعیت معیشت مردم را هم بهتر کند. شاید از نگاه کلان به‌نظر برسد‌ الان شرایط مناسب نیست، اما همچنان دولت می‌تواند سیاست‌های مناسبی را برای بهبود محیط کسب‌و‌کار اتخاذ و اجرا کند و به شاخص استقامت و مقاومت معیشت اقتصادی مردم برای همراهی با اصلاحات بیفزاید.
آیا در تحلیل خود عامل تحریم و فشارهای خارجی را هم درنظر گرفته‌اید؟
در کنار فشارهای خارجی، محدودیت‌های بسیاری به‌صورت خودساخته بر اقتصاد ایران تحمیل شده که مجموعه این‌ عوامل، اقتصاد ایران را ضعیف کرده است. بله، شاید نتوانیم فشارهای خارجی را کم کنیم اما می‌توانیم محدودیت‌ها و فشارهای داخلی را کاهش دهیم.
آیا در شرایطی که اقتصاد با تورم بالا مواجه است، اجرای برخی سیاست‌های اصلاحی با رویکرد نرخ تورم بالا منطقی است؟ یا اینکه دولت باید متعهد شود نرخ تورم را در یک بازه زمانی بلندمدت در محدوده تک‌رقمی حفظ کند و همزمان با این تعهد سیاست‌های اصلاحی را دنبال کند؟ 
کنترل تورم بستگی به تغییر رفتار مالی دولت دارد. انضباط پولی و مالی باید‌ سرلوحه برنامه‌های دولت قرار گیرد؛ انضباط بودجه‌ای دولت و استفاده کارا از منابع بودجه هم دنبال شود. ما با یک دولت بسیار فربه مواجه هستیم که به هیچ عنوان به کارایی هزینه‌ها توجه نمی‌کند و فقط به فکر کسب درآمد است تا هزینه‌های خودش را پوشش دهد. این تفکر باید عوض شود. ازسوی دیگر، با فساد که معمولا یک طرف آن بدنه دولتی است، باید مقابله شود. کنترل نرخ تورم یعنی انضباط‌بخشیدن و هدفمند‌کردن منابع و مصارف بودجه‌ای دولت. از سوی دیگر دولت باید کم‌کم کوچک شود و از بازارها هم خارج شود تا اعتماد به بخش خصوصی و سرمایه‌‌گذاران داخلی و خارجی بازگردد و البته ورود بخش‌های خصوصی داخلی و خارجی الزاما به‌معنای دادن یارانه یا بخشش‌های مالیاتی نیست. همین که این اطمینان داده شود که دولت از بازارها خارج شده و دیگر بازنمی‌گردد و قصد مانع‌تراشی ندارد، کافی است. اقتصاد ایران به اندازه‌ای بزرگ و جذاب است که بسیاری از سرمایه‌گذاران علاقه‌مند به حضور در اقتصاد ایران هستند. چنین سازوکارهایی نه‌تنها باعث کم‌شدن نرخ تورم، بلکه باعث جلوگیری از کاهش رشد اقتصادی و استمرار روند مثبت آن خواهد شد. اگر دولت از اقتصاد خارج نشود و زمینه برای حضور بخش خصوصی ایجاد نشود، به‌طور طبیعی رشد اقتصادی کمتر هم خواهد شد. تنها کافی است دولت از اقتصاد خارج شود و بخش خصوصی مطمئن شود در یک افق بلندمدت می‌تواند بدون مانع‌تراشی دولت سرمایه‌گذاری کند.
اما آمارهایی که به‌تازگی در جریان‌ توزیع یارانه بنزین منتشر شده، نشان می‌دهد‌ طبقه متوسط در ایران، به‌عنوان موتور رشد اقتصادی، بسیار ضعیف شده و وقتی این موتور به‌خوبی کار نمی‌کند، تا چه اندازه امکان اجرای سیاست‌های اصلاح ساختار اقتصاد وجود دارد؟
درست است، طبقه متوسط جامعه، به طبقه پایین‌تر منتقل شده و از نظر مفهومی شاید دیگر طبقه متوسط نداشته باشیم و جامعه ایران از حیث درآمد به شکل دوقطبی درآمده است. اما در همین طبقه متوسط ضعیف و فقیر شده، نیروی کار فراوانی داریم که اکثریت جوان، تحصیل‌کرده و دارای سطح بهداشت خوبی است. اگر بازار کار ایران حرکت کند، این طبقه دوباره احیا خواهد شد، احیای طبقه متوسط به رشد اقتصادی پایدار و مستمر نیاز دارد؛ البته نه رشد اقتصادی مبتنی بر درآمدهای نفتی. ما به رشد اقتصاد غیرنفتی و تقویت تولید کالاها و خدمات نیاز داریم، در این صورت طبقه متوسط در کوتاه‌ترین زمان ممکن تقویت خواهد شد و با سیاست‌های اصلاح ساختارهای اقتصاد هم همراه خواهند شد.
آیا چنین تحولی در کوتاه‌مدت قابل اجراست؟
بگذارید مثالی بزنم. ما در 3دهه گذشته با 2نرخ بالای تورمی مواجه بودیم؛ یکی تورم نزدیک به 50درصد در بهار سال‌74 و دیگری سال گذشته که تورم به بالای 45درصد رسید. کدام نرخ تورم بیشتر بر مردم فشار آورد؟ تورم سال‌‌74 همراه با رشد اقتصادی مناسب بود و با نرخ بیکاری بالا مواجه نبودیم و نرخ تورم سال‌74 هرچند بد و بزرگ بود، فشار کمتری به طبقه متوسط وارد کرد. بنابراین پافشاری بر نرخ رشد اقتصادی غیرنفتی بالا و مستمر بدون اتکا بر درآمدهای نفتی و تکیه بر رشدی ناشی از افزایش تولید کالاها و خدمات داخلی وقتی محقق خواهد شد که اصلاحاتی را در محیط کسب‌و‌کار، جذب سرمایه‌گذاران و بهبود روابط خارجی به اجرا گذاریم. اگر این فرایند اجرایی شود و بازار کار بتواند نیروهای بیکار و کم‌کار را جذب کند، فضا برای اصلاحات اقتصادی مساعدتر می‌شود.
یعنی معتقدید با این روش از حجم اعتراض‌ها، با پایه اقتصادی، در بطن جامعه کاسته خواهد شد؟
مثال بیرونی این اتفاق شکل‌گیری جنبش اعتراضی وال‌استریت در نتیجه رکود اقتصادی در غرب بود، الان دیگر صدایی از این جنبش شنیده نمی‌شود، زیرا بازارهای کار فعال شده و بسیاری وارد بازار کار شده‌اند و سطح درآمد آنها تقویت شده است. بنابراین دغدغه اصلی مردم داشتن شغل و درآمد مناسب است و اگر جیب مردم ناشی از کار پر باشد، آن وقت اجرای سیاست‌های اصلاح اقتصادی راحت‌تر خواهد بود.
آیا دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و مستمر بدون داشتن روابط خارجی مناسب، ممکن خواهد بود؟
قطعا نمی‌شود رشد اقتصادی پایدار و مستمر و مطمئن بدون داشتن روابط خارجی خوب را انتظار داشت. ما باید کالایی تولید یا خدماتی ارائه کنیم که بتوانیم آن را در زنجیره تجارت خارجی عرضه کنیم تا کیک اقتصاد ایران را بزرگ‌تر کند؛ پس باید روابط تجاری و بازرگانی خوبی با کشورهای دنیا داشته باشیم و سرمایه‌گذاران خارجی در ایران سرمایه‌گذاری کنند و برای نیروی کار اشتغال ایجاد کنند و سود خودشان را هم ببرند. ضرورت دارد حفاظی را برای اقتصاد ایران ایجاد کرده و قبول کنیم که دیگر اقتصاد ایران تحمل پرداخت هزینه‌های سیاسی را ندارد؛ بنابراین باید بین سیاست و اقتصاد تعادل ایجاد کنیم.


   اصلاحات اقتصادی باید از لایه‌ای بالاتر از دولت، یعنی حاکمیت دنبال شود
   اگر بازار کار بتواند نیروهای بیکار و کم‌کار را جذب کند، فضا برای اصلاحات اقتصادی مساعدتر می‌شود
  هدف از افزایش نرخ حامل‌های انرژی در سال‌های اخیر اصلاح اقتصاد نبوده بلکه هدف حل مشکل مالی و کسر بودجه دولت‌ها بوده است


  در جهان سوم دولت‌ها تمایلی به اصلاح نظام مالیاتی ندارند زیرا برای گرفتن مالیات باید رشد اقتصادی ایجاد کنند و زمینه کسب درآمد را فراهم سازند 
  در ایران گروه‌هایی هستند که با مالیات‌ستانی، همراهی ندارند و بر سیاستگذاری‌های دولت هم تأثیر دارند؛ آنها اجازه شکل‌گیری نظام مالیاتی کارآمد را نمی‌دهند

این خبر را به اشتراک بگذارید