• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
شنبه 18 آبان 1398
کد مطلب : 87157
+
-

درباره فیلم «جودی» ساخته روپرت گولد

رنج ستاره

راهنمای فیلم
رنج ستاره


کاوه جلالی ـ روزنامه‌نگار، تورنتو

جودی گارلند اولین‌بار در 2سالگی روی صحنه رفت و در 14‌سالگی با کمپانی مترو قرارداد بست. نوع رابطه کمپانی مترو گلدوین مایر و رؤسایش با جودی گارلند در قالب فلاش‌بک‌هایی گاه‌وبیگاه در فیلم «جودی» ساخته روپرت گولد ترسیم می‌شود؛ رابطه‌ای که جز سوءاستفاده نام دیگری بر آن نمی‌توان نهاد. برای عقب نماندن از برنامه فیلمبرداری روزی 18ساعت از او کار می‌کشیدند و با آمفتامین او را بیدار نگاه می‌داشتند و زمان توقف فیلمبرداری با قرص او را می‌خواباندند. برای حفظ شمایل بازیگری‌اش (دختر خوب همسایه‌) تحت شدیدترین رژیم‌های غذایی قرار می‌گرفت و بیشتر اوقات گرسنه بود؛ حتی کسی مأمور بود از طرف استودیو خوراک روزانه او را کنترل کند. مرتب تهدید می‌شد و به‌خاطر ظاهرش مورد انتقاد قرار می‌گرفت؛ تا جایی که تا پایان عمر حس از خود بیزاری رهایش نکرد. در یکی از فلاش‌بک‌های فیلم در پشت‌ صحنه «جادوگر شهر اوز» لوئیز ب مایر را در حال تهدید جودی گارلند می‌بینیم. نیمی از چهره‌اش در تاریکی پنهان است و در ابعادش چنان اغراق‌شده که به هیولایی می‌ماند (بدلی برای هاروی واینتستاین امروزی) که گنجشک کوچکی را به‌چنگ آورده است. به او می‌گوید هزارها نفر زیباتر و بهتر از او وجود دارند، ولی جودی گارلند چیزی دارد که هیچ‌کدام از آنها ندارند؛ صدایی جادویی. حالا هم انتخاب با اوست؛ می‌تواند همین ‌الان از در بیرون برود و در فروشگاه پای صندوق بایستد یا زن خانه‌داری در شهری کوچک شود یا به کارش ادامه بدهد و راه ستاره سینما شدن را در پیش بگیرد. گارلند به پیشنهاد رئیس قدرتمند کمپانی تن می‌دهد و حالا 32 سال بعد از فیلم «جادوگر شهر اوز» باید با عواقب کار کردن با استودیو دست‌وپنجه نرم کند.
«جودی» با دیگر فیلم‌های زندگینامه‌ای سال‌های اخیر متفاوت است. برخلاف «راکت من» یا «راپسودی کولی» قرار نیست چشم‌اندازی از فراز و فرودهای زندگی یکی از درخشان‌ترین ستاره‌های جهان سرگرمی‌سازی را ببینیم؛ ما جودی گارلند را در 46‌سالگی ملاقات می‌کنیم؛ درحالی‌که فقیر و بی‌خانمان شده، اعتیاد از پایش انداخته، چهارمین ازدواجش به شکست انجامیده و حالا در حال از دست دادن سرپرستی فرزندانش است. در چنین شرایطی است که به ‌اجبار تن به اجرای برنامه‌ای 4هفته‌ای در لندن می‌دهد؛ کاری که قرار است بی‌زحمت و پردرآمد باشد اما اینطور نیست. بی‌خوابی و اعتیاد تمرکز را از او گرفته، حاضر به تمرین با گروه نوازندگان نیست، پیش از اجرا خود را در دستشویی پنهان می‌کند، روی صحنه زمین می‌خورد و با تماشاگرانی که قرار بود، سرگرمشان کند درگیر می‌شود. اینگونه است که فیلم تلاش می‌کند تا تصویری از آخرین سال‌های زندگی یکی از مشهورترین قربانیان نظام ستاره‌سازی‌ هالیوود به‌دست دهد. مشکل فیلم «جودی» هم درست از همین‌جا آغاز می‌شود؛ به قهرمانش صرفا به چشم ستاره‌ای قربانی شده نگاه می‌کند، نه انسانی ویران‌شده و به او نزدیک نمی‌شود و در عوض تمام توانش را صرف ارائه تصویری تراژیک از او می‌سازد. در واقع فیلم در دامی می‌افتد که معمولا پیش پای فیلم‌های زندگینامه‌ای گسترده شده است؛ احترام بیش‌ از اندازه به شخصیت اصلی و کمرنگ ساختن یا حذف شخصیت‌های فرعی جذاب. غافل از این نکته اساسی که از تقابل و داد و دهش این دو است که شخصیت اصلی وجهی انسانی و همدلی برانگیز پیدا می‌کند. به‌استثنای جودی گارلند، مابقی شخصیت‌های فیلم سایه‌ای کمرنگ به‌حساب می‌آیند که به زندگی او وارد و از آن خارج می‌شوند بی‌تأثیری در شناخت بیشتر شخصیت چندوجهی جودی گارلند. تنها کافی است هنگام تماشای فیلم به این موضوع دقت کنید که جذاب‌ترین بخش‌های فیلم صحنه‌هایی است که گارلند با دستیار شخصی‌اش روزالین سروکله می‌زند. اتفاقا فیلم این فرصت را برای خود به‌وجود می‌آورد تا از این دایره بسته خارج شود؛ مثلا جایی که جودی گارلند شبی را با 2 نفر از طرفدارانش و در خانه محقر آنها سپری می‌کند اما باز با محدود کردن کل این داستان فرعی جذاب به‌دلیل غرابت این زوج فرصت را از دست می‌دهد.
نمی‌شود از فیلم «جودی» گفت و از بازی رنه زلوگر حرفی به میان نیاورد. او پس از 2 سال دوری از سینما با این شاه‌نقش دوباره بازگشته و از حالا همه از حتمی بودن نامزدی او برای جایزه اسکار حرف می‌زنند. بازی زلوگر را می‌توانیم جایی بین تقلید و بازی تعریف کنیم. وقتی جای جودی گارلند آواز نمی‌خواند و وقتی درهم‌شکسته و عصبی و پریشان است بازی‌اش تحسین‌برانگیز است.
 اواخر فیلم وقتی قرار می‌شود کیکی را ببرد با همان خنده گشاده و سر مورب نگاه داشته شده به دستیارش می‌گوید: «اوه اوه من کیک نمی‌برم. هروقت که یه کیکی رو بریدم بعدش فهمیدم با یه عوضی ازدواج کردم.» این واقعیت جودی گارلند بود که بیان می‌شد مجموعه‌ای از مظلومیت و تصمیم‌های شخصی اشتباه اما هرچه که بود همخوانی پایانی تماشاگران با او نشانه‌ای است از این حقیقت که جادوی جودی‌ گارلند بر صحنه ابدی و تکرار نشدنی است؛ هرچند بهایی گزاف برای آن پرداخت شده است.

این خبر را به اشتراک بگذارید