• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
پنج شنبه 9 آبان 1398
کد مطلب : 86607
+
-

اعترافات هولناک، عامل قتل عام 5نفر در خانه روستایی

از تابستان قصد کشتن خانواده‌ام را داشتم

از تابستان قصد کشتن خانواده‌ام را داشتم

هنوز ساکنان روستای خناچاه کوچصفهان در شهرستان رشت باورشان نمی‌شود که پسر 22ساله خانواده پرهیزکار، عامل قتل‌عام هولناک 4عضو خانواده‌اش و دختر دانشجویی است که از چند روز پیش میهمان خانه آنها بود. محمد 22ساله، دانشجوی مهندسی صنایع است و به گفته خودش از مدت‌ها قبل نقشه کشیده بود تا اعضای خانواده‌اش را به قتل برساند و مالک مغازه، خانه، ماشین و املاکی شود که صدها میلیون تومان ارزش داشت. جنایتی که او رقم زد، نه‌تنها مردم روستا که همه کشور را در شوک فرو برد و این سؤال که «او چطور دست به این جنایت هولناک زده است؟» را ‌در ذهن خیلی‌ها به‌وجود آورد؛ سؤالی که حالا سرهنگ رحیم شعبانی، رئیس پلیس آگاهی استان گیلان در گفت‌وگو با همشهری به آن پاسخ می‌دهد.

جناب سرهنگ، ماجرا را از همان ابتدا شرح دهید، چطور پلیس در جریان این جنایت قرار گرفت؟
حدود ساعت3 بامداد دوشنبه بود که فردی با پلیس110 تماس گرفت و گفت که جوانی در روستای خناچاه با داد و فریاد در کوچه باعث ایجاد مزاحمت برای اهالی شده است. هر چند در ابتدا اینطور تصور می‌شد که پسر جوان در حالت عادی نیست، اما وقتی مأموران راهی محل شدند، فهمیدند که قضیه جدی است و پسر جوانی ادعا می‌کند که اعضای خانواده‌اش در داخل خانه‌شان به قتل رسیده‌‌اند.
موقعیت محل جنایت چگونه بود؟
در داخل حیاطی بزرگ، 2خانه به چشم می‌خورد. یک خانه ویلایی قدیمی و یک خانه دوطبقه که به‌تازگی ساخته شده بود. طبقه اول این خانه 2باب مغازه بود و طبقه دوم خانه‌ای مسکونی. وقتی مأموران وارد این خانه شدند، با اجساد یک زن و 2دختر جوان روبه‌رو شدند. جسد زن جوان در داخل هال افتاده بود و جسد یکی از دختران در اتاق خواب و دیگری در آشپزخانه. هر 3 نفر آنها با ضربات چاقو به قتل رسیده بودند و داخل خانه کاملا به‌هم‌ریخته بود. وسایل داخل کمدها بیرون ریخته شده بود و در نگاه اول به‌نظر می‌رسید که سرقت رخ داده است. پس از آن مأموران به خانه ویلایی قدیمی رفتند و در آنجا با جسد 2مرد روبه‌رو شدند. یکی از اجساد در داخل هال و دیگری در اتاق خواب بود. آنها نیز با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بودند. در ادامه بررسی‌ها معلوم شد که 4نفر از قربانیان اعضای یک خانواده هستند و یکی از دختران جوان، دانشجوی اهل شهرستان کامیاران استان کردستان است که آن شب میهمان این خانواده بوده است.
نخستین مظنون شما چه‌کسی بود؟
هرچند عاملان جنایت تلاش کرده بودند تا با صحنه‌سازی وانمود کنند که جنایت با انگیزه سرقت رخ داده است، اما کارآگاهان پلیس آگاهی و تشخیص هویت که دقایقی بعد در محل حاضر شده بودند، متوجه ساختگی‌بودن این ماجرا شدند و از همان ابتدا به پسر 22ساله خانواده به نام محمد مظنون شدیم. او همان پسری بود که مقابل خانه‌شان داد و فریاد راه‌ انداخته و مدعی شده بود که اعضای خانواده‌اش به قتل رسیده‌اند. او در تحقیقات اولیه مدعی شد که آن‌شب در خانه نبوده و همراه یکی از دوستانش در شهرستان صومعه‌سرا بوده و وقتی حدود ساعت 3 بامداد به خانه برگشته با اجساد اعضای خانواده‌اش روبه‌رو شده و بعد به کوچه رفته و با فریاد از مردم کمک خواسته است. به گفته او، 4نفر از قربانیان پدربزرگ، پدر، مادر و خواهر محمد به نام حدیثه بودند و پنجمین قربانی دختری به نام سارا بود که همکلاسی حدیثه در دانشگاه علوم پزشکی خلخال بود و آن شب میهمان خانه آنها بود.
درباره محمد توضیح دهید، چطور به ارتکاب جنایت اعتراف کرد؟
او از همان ابتدا وانمود می‌‌کرد که بی‌گناه است، اما در جریان تحقیق از وی متوجه تناقض‌گویی‌ها و استرس زیاد وی شدیم و در ادامه به شواهدی رسیدیم که نشان داد عامل جنایت کسی جز پسر خانواده نیست. اول اینکه، محمد مدعی بود که شب حادثه همراه دوستش در صومعه‌سرا بوده است. بلافاصله سراغ دوست او رفتیم. در تحقیق از وی معلوم شد که حدود ساعت 9شب، محمد با او تماس گرفته و خواسته که با هم در خیابان‌ها بچرخند. بعد هم به صومعه‌سرا رفته و چند ساعتی با دوستش در خیابان‌ها گشته‌اند اما به گفته وی، محمد آن شب به‌شدت مضطرب بوده و استرس داشته و حتی وقتی دوستش از او خواسته که با هم شام بخورند، گفته که «حال شام خوردن ندارم». آن شب محمد سراغ فردی به نام حمیدرضا هم رفته بود. حتی با او حدود 10دقیقه و خصوصی در کنار دریا مشغول حرف‌زدن شده بود و به گفته دوست محمد، آنها مشکوک به‌نظر می‌رسیدند. پس از آن نیز حدود ساعت 2بامداد، محمد از دوستش خداحافظی کرده و به خانه برگشته بود.
دوم اینکه، طبقه اول خانه نوسازی که اجساد 3نفر از مقتولان در آنجا پیدا شد، مغازه برنج‌فروشی پدر محمد بود. این مغازه به دوربین مداربسته مجهز بود اما محمد می‌گفت که دو، سه ماهی است که دوربین‌ها خرابند. با این حال سراغ دستگاه ضبط تصاویر این دوربین‌ها رفتیم و متوجه شدیم که برخلاف ادعای محمد، آخرین تصاویر ضبط‌شده متعلق به 48ساعت قبل از جنایت است. برای همین فیلم‌ها را با دقت بررسی کردیم و در نهایت به تصاویری رسیدیم که نشان می‌داد محمد وارد مغازه شده، سراغ گاوصندوق که کلید خاموش‌کردن دوربین‌ها داخل آن بوده رفته و پس از آن دوربین‌ها خاموش شده‌‌اند و این یعنی محمد 48ساعت قبل از جنایت عمدا دوربین‌ها را خاموش کرده است. همه این شواهد و اطلاعات ظرف 7ساعت پس از شروع تحقیقات به‌دست آمد و وقتی محمد با این شواهد روبه‌رو شد، چاره‌ای جز بیان حقیقت ندید و به ارتکاب قتل‌‌ها اعتراف کرد.
همدست او در این جنایت چه‌کسی بود؟
جوان 20ساله‌ای به‌نام حمیدرضا. همان فردی که محمد حدود 10دقیقه و دور از چشم دوستش با او در کنار دریا خصوصی صحبت کرده بود. حمیدرضا شاگرد نجاری و اهل رشت است. به‌گفته خودش تفننی مواد‌مخدر مصرف می‌کرده و پدرش کارگر است. پس از اعترافات محمد توانستیم او را در یکی از محله‌های رشت دستگیر کنیم.
در بازسازی صحنه جنایات چه گذشت و محمد درباره جزئیات قتل‌‌ها و انگیزه‌اش چه گفت؟
او مدعی شد که از مدت‌ها قبل از خانواده‌اش کینه به دل داشت. به‌دلیل اینکه تصور می‌کرد آنها به او توجهی نمی‌کنند و هوای خواهرش را بیشتر از او دارند. محمد گفت که از اواسط تابستان نقشه کشیده بود که اعضای خانواده‌اش را به قتل برساند. چرا‌که پدرش املاک زیادی داشت و وضع مالی‌اش خوب بود و می‌توانست تمام این اموال را تصاحب کند. او ابتدا با خرید «مرگ موش» قصد داشت نقشه‌اش را عملی کند که موفق نشده بود. پس از آن یک روز که با دوستش حمیدرضا درددل می‌کرده و برای او از نقشه‌اش گفته، حمیدرضا به وی می‌گوید که کمک‌اش می‌کند. محمد نیز به او قول می‌دهد که درصورت اجرای نقشه، هر چه پول در داخل خانه بود، به حمیدرضا برسد و وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد، او برایش مغازه‌‌ای در رشت می‌خرد تا حمیدرضا بتواند کارگاه نجاری خودش را در آنجا راه‌اندازی کند. به این ترتیب بود که محمد منتظر می‌ماند تا فرصت مناسبی برای اجرای نقشه‌اش فرا برسد و در نهایت روز دوشنبه این فرصت فرا‌می‌رسد. محمد در جریان بازسازی صحنه جنایت اینطور گفت: «دوست و همکلاسی خواهرم میهمان ما بود. بعدازظهر روز حادثه اعضای خانواده‌ام به همراه دوست خواهرم برای تفریح به بیرون رفتند. آنها حتی از من نپرسیدند که دوست داری با ما بیایی یا نه؟ همان موقع به فکر اجرای نقشه‌ام افتادم. با حمیدرضا تماس گرفتم و او خودش را به خانه ما رساند. او را در یکی از اتاق‌ها مخفی کردم. حدود ساعت 8شب بود که خانواده‌ام برگشتند. خواهرم و دوستش به خانه تازه‌ساخت رفتند. پدر و مادر و پدربزرگم نیز به خانه ویلایی قدیمی. مادرم سرگرم تهیه شام شد. همان موقع سراغ دوستم رفتم که نقشه را اجرا کنیم. ما از قبل 3چاقوی بزرگ آشپزخانه تهیه کرده بودیم. در آن لحظه خواهرم در آشپزخانه بود‌. من سراغ او رفتم و حمیدرضا سراغ دوست خواهرم. داخل آشپزخانه خواهرم را غافلگیر کردم و با چند ضربه عمیق چاقو او را به قتل رساندم. حمیدرضا هم وقتی وارد اتاق‌خواب شده بود، دوست خواهرم را دیده بود که روی زمین نشسته و از پشت سر به او نزدیک شده و با چند ضربه چاقو او را به قتل رساند. پس از آن منتظر ماندیم که مادرم شام را بیاورد. آخر خواهرم به او زنگ زده و خواسته بود که شام او و دوستش را به خانه تازه‌ساخت بیاورد. وقتی مادرم وارد هال شد، حمیدرضا از پشت سر او را گرفت و من ضربات چاقو را وارد کردم. حدود 20ضربه زدم و وقتی مطمئن شدم نفس نمی‌کشد، با حمیدرضا به خانه قدیمی رفتیم. پدرم داخل هال بود. حمیدرضا رزمی‌کار بود و با زانو ضربه‌ای به سر او زد و بعد حدود 10ضربه چاقو به او زدیم. بعد سراغ پدربزرگم رفتیم که داخل اتاق خوابیده بود. حمیدرضا دهانش را گرفت و من با چاقو او را زدم و ضربه آخر را هم حمیدرضا زد. بعد برای اینکه پلیس را گمراه کنیم، وسایل خانه را به‌هم ریختیم. سپس حمیدرضا را داخل صندوق‌عقب ال‌90 پدرم قرار دادم و او را از خانه بیرون بردم که همسایه‌ها وی را نبینند. پس از آن با دوستم در صومعه‌سرا تماس گرفتم و سراغش رفتم و تا حدود ساعت 2بامداد با او بودم تا بعدا بتوانم به‌عنوان شاهد از وی استفاده کنم.» 
پس از افشای راز این جنایت، حالا پرونده در چه مرحله‌ای است؟
خوشبختانه سرعت عمل پلیس باعث شد که ظرف مدت کوتاهی راز این قتل هولناک که در باطن پیچیده هم بود، فاش شود و حالا برای هر 2متهم قرار بازداشت صادر شده و تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد.


   مرگ دردناک سارا

سارا ابراهیمی، دختر 22ساله‌ای است که ماجرای قتل او در جریان قتل‌عام خانوادگی در روستای خناچاه رشت دل خیلی‌ها را به درد آورد. او دانشجوی سال آخر بهداشت محیط در دانشگاه علوم پزشکی خلخال بود که مرگ او ضربه بزرگی به خانواده‌اش وارد کرد. چراکه آنها حدود 13سال پیش نیز یکی از فرزندانشان را در سن 22سالگی و درست زمانی که دانشجوی سال آخر دانشگاه بود، در یک حادثه تصادف از دست دادند. داماد خانواده ابراهیمی در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: سارا دختری درسخوان، باهوش و با روابط اجتماعی بسیار بالا بود. او با حدیثه(خواهر قاتل) دوست و همکلاسی بود. دوستی آنها آنقدر صمیمی شده بود که چند روز قبل از حادثه خانواده پرهیزکار(پدر و مادر قاتل) با پدر و مادر سارا تماس گرفتند و آنها را دعوت کردند که برای تعطیلات به رشت بروند و میهمان آنها باشند. روز دوشنبه نیز خانواده پرهیزکار به خلخال رفتند و دخترها (سارا و حدیثه) را با خود به رشت بردند تا پدر و مادر سارا هم برسند. او ادامه می‌دهد: دوشنبه شب بود که پدر و مادر سارا از شهرستان کامیاران در استان کردستان به سمت رشت به راه افتادند. اما به‌دلیل بارندگی و مسدود بودن جاده مجبور شدند شب را در دیوان‌دره بمانند. صبح دوباره به سمت رشت حرکت کردند غافل از اینکه شب قبل دخترشان در این حادثه وحشتناک به قتل رسیده است. حدود ساعت 10صبح بود که از آگاهی با آنها تماس گرفتند و خبر دادند که سارا تصادف کرده و آنها نیز گفتند که به‌زودی به رشت می‌رسند. اما وقتی رسیدند فهمیدند که ماجرا از چه قرار است و دختر بی‌گناهشان چطور قربانی این جنایت هولناک شده است. داماد خانواده ابراهیمی می‌گوید: این حادثه ضربه بزرگی به پدر و مادر سارا وارد کرد. چرا که سال85 نیز یکی از برادرهای سارا، زمانی که او نیز 22ساله و دانشجوی سال آخر رشته حسابداری در کرمانشاه بود، بر اثر تصادف جانش را از دست داد. سارا علاوه بر وی 2برادر و 3خواهر دارد که حالا همگی داغدار از دست دادن او هستند. دیروز (چهارشنبه) پس از انتقال پیکر بی‌جان او به شهرش، وی را به خاک سپردیم و حالا خواستار محاکمه و مجازات هر چه زودتر عاملان این جنایت هستیم.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید