قهرمان و اسطوره
محمدعلی علومی ـ نویسنده و اسطورهشناس
در میان ادوار سهگانه غارنشینی، اسطوره و اسطورهپردازی مربوط به دوره میانی میشود. یعنی پس از دوران اولیه غارنشینی و پیش از دوران نوسنگی. چرا که بشر عواملی را که زندگی و معاش او را تحت تأثیر قرار میدادند، میشناخت و با این حال کمترین شناختی از منطق علت و معلولی نداشت. بشر دوره میانه در فقدان ذهنیت علمی و توسعهیافته همه چیز را صاحب روح و روان میدید و یک بخش نامرئی و غیرقابل دیدن برای هرچیزی قائل بود. تا جایی که میپنداشت مردگان اگر پهلوی او باشند، به او مدد میرسانند، پس خویشانش را پس از مرگ در غار و کنار خود دفن میکرد و برای اینکه از آنجا نروند سر یا پای آنها را جدا میکرد. اما بدون پرداختن به جنبههای مختلف چنین نگاهی، بشر از همان دوره بسیاری از رفتارها را حاصل مبارزه خیر و شر که در واقع نوعی مسابقه بود، در نظر میگرفت. بعدها با یافتههای علمی چنین تصوراتی غیرقابل توجیه بود، اما مسابقات ورزشی به دلیل سابقه ذهنی بشر برای او دیدنی و تماشایی بودند و هستند. روحیه ورزشی و تعامل و همکاری جمعی در بازیهای گروهی و مسابقات انفرادی چون ویژگیهای مثبتی مثل تندرستی، هماهنگی فکر و عضلات و برد و باخت همراه با حفظ اخلاق به دلیل همخوانی با ارزشهای انسانی قابل توجه است. اما اگر در جایی ردپایی از مثلا جادوگری یا خرافات در حواشی ورزش دیده میشود، در واقع جهل تاریخی و سوءاستفادههای مالی دست در دست هم دادهاند تا از ورزش کسب درآمد کنند. اما چیزی که در این میان مهم است اینکه وقتی ورزشکاری در کنار ورزش حرفهای کار هم میکند و با فقر و تنگدستی میسازد، مایه آبرو و الهام برای مردم است. در واقع نشانهای از اسطوره مثبت است؛ چرا که اسطورهها میتوانند تقلیدی از قهرمانان مثبت باشند. اما از آنجا که مورد توجه بودن ورزش باعث سرمایهگذاری در آن میشود- نمونهاش با ارزش تبلیغات دورادور میدان ورزش است- گاهی زیادهخواهیها میتواند اسطورههای منفی و ضدقهرمان بیافرینند. کسانی که شهرت و ثروت را به اخلاق حرفهای و ورزشی ترجیح میدهند.