• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
چهار شنبه 24 مهر 1398
کد مطلب : 85632
+
-

پناه بر رؤیا

ابوالحسن داوودی درباره چرایی محبوبیت طبقه مرفه در سینمای دهه90 ایران می‌گوید

پناه بر رؤیا

زهرا رستگار مقدم_روزنامه نگار

ابوالحسن داوودی، کارگردان پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران «هزارپا» است. او را باید ازجمله کارگردانانی دانست که نبض تماشاگران را در دست گرفته و شناخت خوبی از  مناسبات اکران و خواست و پسند تماشاگردارد. با داوودی درباره این موضوع صحبت کرده‌ایم که تصویر کلیشه‌ای و مذموم طبقه ثروتمند دهه 60 در سینمای ایران چطور توانست جایگاه خود را تا طبقه‌ مرفه بالا بکشد؟ چرا فیلم‌هایی که اکنون با اتکا بر اهمیت این طبقه ساخته می‌شود مورد استقبال قرار می‌گیرد؟ 

 در فیلم‌های سینمایی دهه60 ثروت به‌طور کلی مذموم و فرد ثروتمند، متحدی از مردان بد داستان است. اما رفته‌رفته این نگاه تغییر کرده و در سینمای امروز شاهد حضور ثروتمندانی هستیم که گاه شخصیت اصلی فیلم محسوب می‌شوند. چطور چنین چرخشی رخ داده است؟
برای روشن‌شدن این مطلب باید کمی در تاریخ به عقب بازگردیم. تصویر طبقه مرفه پیش از انقلاب، چه در آثار تجاری و چه در فیلم‌های روشنفکرانه و نمایش ثروتمند و ثروت به‌خودی خود، منفک از دانش، توانایی و استعداد فرد ثروتمند، امر مذمومی بود. نمونه آن را می‌توان در سینمای تجاری آن زمان در تیپ معروف فردین به‌عنوان کارگری درستکار سراغ گرفت که همواره می‌خواست حق خود را از صاحبکار بگیرد؛ این حق البته گاهی دختر آن فرد ثروتمند بود. اما اتفاقی که پس از انقلاب رخ داد، اگر بخواهیم از منظر جامعه‌شناسانه به آن نگاه کنیم، ما را دچار گرفتاری‌هایی می‌کند، چون باید به این سؤالات پاسخ دهیم که چرا انقلاب شد؟ پس از انقلاب قرار بود چه ارزش‌هایی در جامعه پررنگ شود؟ امروز ما ناظر حرکت عکس جامعه نسبت به ارزش‌های اولیه انقلاب هستیم؛ یعنی هر آنچه در جامعه پیش از انقلاب از جانب اکثریت توده‌های ضعیف جامعه به‌عنوان ضد‌ارزش مطرح بود، امروز اتفاقا ارزش شده است؛ چه در طبقه نوکیسه و چه در طبقات پایین و ضعیف جامعه. دلیل آن، این است که ما تقریبا تمامی ارزش‌های مورد ادعای‌مان را از دست داده‌ایم. طبقات پایین جامعه هم از اینکه به عدالتی فراخور شأن و آنچه ده‌ها سال است به آنها وعده داده‌شده، برسند ناامیدند، به همین‌خاطر جنس تعهداتی که نسبت به جامعه داشتند تغییر کرده است.

  باورپذیری محبوبیت ثروتمندان در نگاه تماشاگران چگونه رقم می‌خورد؟ آیا مخاطب امروز نیز می‌تواند طبقه مرفه را درک کند و بپذیرد؟
وقتی با سینمای تجاری که بخشی از آن سوداگر است روبه‌روییم درمی‌یابیم که اینگونه فیلم‌ها برای جلب توجه مردم و پول درآوردن ساخته می‌شود؛ یعنی توجه و نیاز روحی مردم ابزاری است برای پولسازی. به همین ترتیب ما شاهد این خواهیم بود که آرام‌آرام فیلم‌های تجاری با مولفه‌های ثروت بی‌پشتوانه، بی‌تخصص و بدون دانش و توانایی حرفه‌ای تبدیل به ارزش می‌شود. جامعه نیز چون از عدالت اجتماعی ناامید شده، آن را می‌پذیرد و ترجیح می‌دهد فضایی را که حق خود می‌داند و توسط گروهی خاص بدون استحقاق اشغال‌شده تجربه کند. تماشاگر امروز به این تمایل دارد که تصاویری از طبقه مرفه ببیند و خود را جایگزین شخصیت ثروتمندی کند که قادر است به رفاه و آرزوهای دلخواهش ‌برسد.

  پس به زعم شما این سینما نیست که روی جامعه اثرگذار است، بلکه جامعه است که تغییراتی در قوانین سینمایی ایجاد می‌کند؟
این تأثیر مستقیم حاکمیت روی جامعه و جامعه روی سینماست. سینما به‌خودی خود دکترین خاصی در این‌باره ندارد. البته این موضوع نباید مغفول بماند که در مفهوم اجتماعی رفاه حق مسلم هر شخصی است. همه آدم‌ها، زندگی، تلاش و مبارزه‌شان برای به‌دست‌آوردن رفاهی نسبی برای خود و خانواده‌شان است، پس به‌طور کلی رفاه و ثروت امری مذموم نیست. اما زمانی که جریان حاکمیت، تعهدی (اخلاقی و عدالت‌پیشه با ارزش‌های انسانی) با مردم دارد و به آن تعهد پایبند نیست و طبقه اقلیت حاکم که خود را معتقد یا متظاهر به ارزش‌ها می‌داند، در بسیاری موارد عکس وعده‌هایش عمل می‌کند، جامعه سعی می‌کند به‌رؤیا پناه ببرد. او اینجا از سینماگران می‌خواهد تصویرساز رؤیاهایش باشند؛ به‌عبارتی طبقه مرفه در سینما به نوعی ابزارند و توانایی آن را ندارند که ارزش‌افزوده‌ای برای جامعه داشته باشند. این خواست جامعه است که چنین مطالباتی دارد.

  یعنی معتقدید مردم می‌خواهند از طریق سینما رؤیای پولدار‌شدن را برای خود محقق کنند و به‌عبارتی سینما قادر نیست ذهنیت مخاطبانش را دگرگون کند؟
تغییر ذهنیت مخاطبان امری مطلق نیست که تنها در اختیار سینما باشد و بتواند تفکر جامعه را تغییر دهد. سینما یکی از آن ابزارهایی است که همراه با جریان فکری غالب جامعه حرکت می‌کند و در مواردی پیشاهنگ قرار می‌گیرد و می‌تواند اثرگذار باشد. اما این شرایط زمانی اتفاق می‌افتد که در جامعه عدالت‌نسبی وجود داشته باشد. جامعه‌ای که چند دهه پیش با امید رسیدن به زندگی بهتر، به وضعیت موجودش پشت پا زده و وارد جریان جدیدی شده، انتظار دارد بخشی از مطالباتش فراهم شده باشد. با شرایط موجود، جریان عمومی جامعه به اینکه ثروت امری مذموم نیست فکر می‌کند و اینکه حقی در دسترس همگان باشد. اما چون ثروت برای عده بسیاری از مردم، امری غیرقابل دسترس است، نمی‌تواند در چشم‌انداز دورش نیز این ثروت نسبی را ایجاد کند، فقط می‌تواند خود را در ‌رؤیا به جای فرد ثروتمند بنشاند و سینما این شرایط را برای تماشاگرانش ایجاد خواهد کرد.

ثروتمندان منفورپیش از انقلاب تصویر طبقه مرفه
 چه در آثار تجاری و چه در فیلم‌های روشنفکرانه و نمایش ثروتمند و ثروت به‌خودی خود، منفک از دانش، توانایی و استعداد فرد ثروتمند، امر مذمومی بود


 

این خبر را به اشتراک بگذارید