• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
شنبه 12 اسفند 1396
کد مطلب : 8375
+
-

اجازه ندهیم اینفانتینوها به ما بخندند

کامران محمدی |رمان‌نویس:

پسر خواهرم گفت: خدا کنه جلو اینفانتینو و فون باستن آبروداری کنن. یه وقت سوتی موتی ندن. هر دوتاشون تو ورزشگاهن. گفتم: نه بابا، ایرانی‌ها همیشه اینطور وقت‌ها حواسشون هست. هیچ چی نمی‌شه، حالا می‌بینی. دوربین انگار حرف‌های ما را می‌شنید و می‌فهمید که ابتدا خیل عظیم جمعیت را نشان داد و بعد به چهره فون باستن کات زد که همان آدم سال‌های دور گذشته بود، تنها با اندکی برف که بر موی و ابرویش نشسته بود و حالا به عاقله مردی آرام و دنیادیده می‌مانست تا فوتبالیستی بانشاط و پرحرارت.

پسر خواهرم گفت: حالا خوبه فارسی بلد نیستن... و پوزخند موذیانه‌ای زد و سر تکان داد. گفتم: نه بابا، اینها مال قدیم بود. حالا دیگه خیلی وقته چیز ناجوری نمی‌گن. این چیزها دیگه حل شده. گفت: چرا می‌گن، شما نگاه نکن ما نمی‌شنویم. اینکه می‌بینی یه‌وقت‌هایی صدا کم می‌شه یا قطع می‌شه... واقعا تصورم این بود که اینطور مسائل حل شده است. حتما تماشاگران ایرانی دست‌کم در شهرآورد بزرگ پایتخت که پرتماشاگرترین بازی فوتبال جهان است، آن هم در برابر چشمان رئیس فوتبال جهان و یکی از اسطوره‌های محبوب این بازی عجیب و غریب، کارهای عجیب و غریب نمی‌کنند. اما وقتی بشار رسن، بازیکن عراقی پرسپولیس برای زدن کرنر پشت توپ ایستاد، در برابر چشمان حیرت‌زده من و لبخندهای معنادار پسر خواهرم، خیل سنگ‌ها و آشغال‌ها و نارنگی‌ها بود که به سمتش پرت شد تا معلوم شود که تنها چند بار تأکید عادل فردوسی‌پور یا گزارشگر بازی یا جواد خیابانی، ما را عوض نمی‌کند. دوربین به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن چرخید و اینفانتینو را لابه‌لای جمعیت شکار کرد. مرد بی‌موی فیفا طوری پوزخند زد و لب‌هایش را به شکلی جمع کرد که برای فرهنگ یک گروه از طرفداران یک تیم که نه، بلکه برای فرهنگ یک ملت کامل، کافی بود. آن لحظه می‌شد به لیونل مسی فکر کرد، وقتی که بی‌هیچ گناهی، در آن سوی جهان آماج فحش‌های جورواجور شد. فقط به این علت که تیمش مطابق قرعه‌کشی، حریف تیم ما شده بود، در جام جهانی گذشته. یا می‌شد به یاد تماشاگران کره‌ای افتاد در ایران که حتی بعد از باخت، در پایان بازی، برای آموزش عملی فرهنگ به ما در برابر دوربین‌های خبری، خم شدند و زباله‌هایی را که تماشاگران ایرانی ریخته بودند، جمع کردند. عجیب اینکه در لحظاتی که رسن با نارنگی و زباله هدف قرار می‌گرفت، تیم استقلال یک بر صفر از حریف جلو بود! حالا حتما دوباره دست به دامان عبارت ماستمالی‌کننده «تماشاگرنما» می‌شویم. ما اصولا به عبارت‌های «ماستمالی‌کننده» علاقه زیادی داریم و برای توجیه همه آنچه در ورزشگاه‌های‌مان رخ می‌دهد و نه حتی لحظه‌ای برای حل این مشکلات، سال‌هاست که تقصیر را به گردن «عده‌ای تماشاگرنما» می‌اندازیم و بعد با دست و روی شسته و خیال آسوده، می‌رویم تا پُز فرهنگ 2500ساله‌مان را بدهیم! انگار که این عده، ایرانی نیستند، از دل همین فرهنگ بیرون نمی‌آیند و ربطی به ما ندارند.

پنهان‌کردن ماجراها و توجیه آنچه واقعا هستیم، با آنچه فکر می‌کنیم هستیم، نتیجه‌ای جز تکرار مدام اینطور آبروریزی‌ها ندارد. برای تغییر ابتدا باید پذیرفت، بعد هم بعد از فرستادن هدیه برای عذرخواهی از مسی و اینفانتینو و فون باستن، لازم است برنامه‌ریزی کرد. اولین قدم، استفاده از ظرفیت بی‌نظیر و رؤیایی همین شهرآورد بزرگ است با حضور 100هزار جوان که تماشاگرنما در بین‌شان وجود ندارد، بلکه همگی، فرزندان این مملکتند و درست از قلب فرهنگ ایرانی بیرون آمده‌اند. اما تا به حال چقدر برای استفاده فرهنگی از این اتفاق عظیم برنامه‌ریزی داشته‌ایم؟ دربی86 هم بی‌هیچ ایده‌ای گذشت؛ دست‌کم برای 87 از حالا برنامه‌ریزی کنیم و دیگر اجازه ندهیم اینفانتینوها به ما بخندند.  

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :