• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
چهار شنبه 9 اسفند 1396
کد مطلب : 8179
+
-

چند روایت معتبر درباره کارتن‌خواب‌های پایتخت

سمفونی آدم‌های گیج و بی‌خانمان

گزارش ویژه
سمفونی آدم‌های گیج و بی‌خانمان

مهدی واعظی:

گوشه یکی از پل‌های عابر پیاده، روی کارتنی نشسته و به چیزهایی که دوروبر خودش ریخته، نگاه می‌کند؛ چیزهایی که به هیچ دردی نمی‌خورند. دفعه بعد که از روی پل رد می‌شوی خودش نیست. کارتنش را جمع کرده و به میله‌‌های پل هوایی بسته و رویش نوشته: «لطفا دست نزنید، صاحب دارد»! حس مالکیتش نسبت به این کارتن، مثل حسی‌است که تو و همه مردم شهر، به لباس‌ها و وسایل و خانه و زندگی‌تان دارید. از دستخط روی کارتن تعجب می‌کنی؛ زیباتر از چیزی‌است که توقع داری. با خودت می‌گویی «چیزی که این آدم را به خوابیدن روی پل و جمع‌کردن دورریخته‌های دیگران کشانده، جدا از اعتیاد و بی‌خانمانی‌است؛ باید کشفش کنم». شاید سرخورده از عشقی قدیمی یا ازدست‌دادن عزیزی و یا وازده از علم و حرفه‌ای که در آن شکست خورده، از خانه بیرون زده و یادش رفته که باید برگردد و حالا چندسالی‌است که بی‌آنکه حواسش باشد، گیج و دل‌کنده، دور خودش می‌چرخد و نمی‌داند کجاست. اگر به فکر کشف‌کردن هستی، دست بجنبان! امروز و فردا نکن! این آدم‌ها نه مکان دارند و نه زمان؛ امروز هستند و فردا نه!

 

روایت اول

مات و مبهوت روبه‌روی ترمینال

روبه‌روی ترمینال جنوب ایستاده‌ای. نگاهی به اطرافت می‌اندازی. هر کدام، کارتنی زیر بغل زده و پتویی روی دوش انداخته. سلانه‌سلانه می‌آیند و هر یک به سمتی می‌رود؛ گویی جایشان مشخص است. یکی از آنها را زیر نظر گرفته‌ای. پتو را تا فرق‌سر طوری بالا کشیده که هیچ نقطه‌ای از هیکلش بیرون نماند. صدایش می‌کنی و جواب نمی‌دهد؛ انگار سال‌هاست که به خواب رفته یا شاید طوفان مرگ، روح او را با خود برده است. با دست آن‌قدر تکانش می‌دهی تا نیم‌خیز شود. پتو که کنار می‌رود، مرد میانسالی بیرون می‌آید که بخشی از موهای بلند، کثیف و نامرتبش به سفیدی می‌زند. چند لحظه مات و مبهوت نگاهت می‌کند. کمی گیج می‌زند؛ بعد هم نخستین چیزی که می‌گوید یک سؤال دوکلمه‌ای است: «سیگار داری؟». بهانه خوبی جور شده است. چند لحظه بعد بسته سیگار را به طرف کارتن‌خواب گرفته‌ای و سؤال‌پیچش می‌کنی. اسمش جعفر است و شهرتش قاسمی؛ بچه سبزوار؛ سال گذشته به طمع دنیای بهتر، تمام زندگی‌اش را فروخته و با زن و بچه‌اش راهی غربت شده است؛ «پولم را خوردند. هر چه داشتم و نداشتم، در چند روز از دست دادم. زن و بچه‌ام ترکم کردند و به شهرستان برگشتند ولی من روی برگشتن ندارم. تازه کلی هم بدهکارم و اگر برگردم، یک‌راست باید بروم آب‌خنک بخورم». پکی عمیق به سیگار می‌زند و با صدایی تودماغی و آهسته ادامه می‌دهد: «کاغذباطله جمع می‌کنم. بعضی روزها هم در چهارراه‌های بالا شهر شیشه ماشین‌ها را دستمال می‌کشم. این‌قدر درمی‌آورم که ظهرها غذایی بخورم. شب‌ها هم گرسنه می‌خوابم».

روایت دوم

جواب‌شان فقط «نه» بود، «نه»...

لباس‌های تقریبا تمیزش او را از کارتن‌خواب‌های دیگر متمایز می‌کند. کنجکاو می‌شوی که داستان زندگی او را بدانی. اصرارت فایده‌‌ای ندارد؛ همه سؤال‌هایت را با سکوت جواب می‌دهد. حالا که حرف نمی‌زند، می‌توانی در خیالت داستان‌های زیادی برای زندگی او بنویسی. شاید زبان تو را نمی‌فهمد و باید با لهجه دیگری با او صحبت کنی. ناامید از کنارش برمی‌خیزی ولی با صدایش میخکوب می‌شوی؛ همان سؤال تکراری: «سیگار داری؟». انگار سیگار، کلید ورود به دنیای آنهاست. ضربه‌ای به پاکت می‌زنی و چند نخ سیگار پشت سر هم پیش رویش ردیف می‌شوند؛ «از شهرستان آمده‌ام. دختر مورد علاقه‌ام را به من ندادند. چند‌بار به خواستگاری رفتم ولی هر بار بهانه‌ای جدید. الانم را نگاه نکن؛ آن‌موقع‌ها خیلی خوش‌تیپ‌تر بودم! تازه، درآمد کمی هم داشتم که به اندازه یک زندگی مختصر می‌شد؛ ولی جوابشان فقط نه بود، نه...». «نه» آخر از عمق وجودش بیرون می‌آید. موسفیدکرده‌ها حرف بی‌حکمت نمی‌زنند؛ پدر عاشقی بسوزد. می‌گوید پای یک رقیب جدی به میان آمد، وگرنه پدر و مادرش کم‌کم نرم می‌شدند. چند باری به خواستگاری رفته ولی وقتی فهمیده که خواسته‌اش را نمی‌خواهند، زده به دل جاده و پلاس ابرشهر تهران شده. نیم‌خیز می‌شود و کمر راست می‌کند؛ پاهایش زودتر از خودش به خواب رفته‌اند.

 

روایت سوم

چرا در شهرمان کارتن‌خواب داریم؟

دوربودن از خانواده، خصوصیت کارتن‌خواب‌هاست؛ چون اگر خانواده‌‌ای باشد، محل سکونتی هم هست؛ در نتیجه، کارتن‌خواب یا فاقد خانواده است و یا کنار خانواده‌اش نیست و تک‌وتنهاست. رضا قدیمی ـ رئیس سازمان خدمات اجتماعی شهرداری ـ می‌گوید: «کارتن‌خواب به‌دلیل قدرت مالی پایین، نمی‌تواند جایی را برای سکونت خود تملک کند؛ پس در وهله اول فقر مالی کارتن‌خواب دیده می‌شود. کارتن‌خواب کار و حرفه تعریف‌شده‌ای ندارد تا با آن، زندگی‌اش را بگذراند؛ برای همین بیشتر آنها یک کار انجام می‌دهند؛ در کوچه و برزن، زباله‌ها را زیرورو می‌کنند و از طریق بازیافت آن، بخور و نمیری ـ حتی کمتر از آن ـ به‌دست می‌آورند».

اغلب کارتن‌خواب‌ها مهاجرانی هستند که از روستا‌‌ها و شهرستان‌های دیگر وارد کلانشهر‌ها شده‌اند بی‌آنکه هدفی برای خود داشته باشند. فقر و بی‌هدفی و نداشتن محلی برای استراحت، به‌مرور آنها را به کارتن‌خوابی می‌کشاند. «معتادها» نوع دیگری از کارتن‌خواب‌ها هستند. وقتی اعتیاد فردی از حدی بالا‌تر برود، از خانه و خانواده‌‌‌ رها می‌‌شود. این‌‌‌ رهاشدگی ممکن است به‌تدریج رخ دهد. پولی در بساط این افراد نیست و معمولا شغلی هم ندارند؛ در نتیجه نوعی از کارتن‌خواب‌ها را تشکیل می‌دهند.

 

روایت چهارم

بیماری‌هایی در کمین کارتن‌خواب‌ها

جدا از چهره نازیبایی که برای شهر ایجاد می‌شود و دلگیری شهروندان از آنچه پیش چشمشان ـ از زندگی کارتن‌خواب‌ها ـ می‌گذرد، حضور کارتن‌خواب‌ها در شهر، آسیب‌های اجتماعی زیادی به همراه دارد. رئیس سازمان خدمات اجتماعی شهرداری می‌گوید: «اغلب کارتن‌خواب‌ها انسان‌هایی افسرده، دارای بیماری‌‌های عصبی و فراموشی هستند؛ آدم‌‌های بی‌هدفی که باری‌به‌هرجهت، روز و شب را به هم می‌رسانند و به مرور همه‌‌چیز، معنا و مفهوم خودش را برای آنها از دست می‌‌دهد. آنها به‌شدت مستعد روآوردن به اعتیاد هستند و بیشتر آنها وابسته به الکل می‌شوند یا اعتیاد و مصرف قرص». این افراد اغلب زخم‌‌های بازی دارند که آلودگی از طریق آنها به‌سرعت منتقل می‌شود.

رئیس سازمان  خدمات اجتماعی شهرداری می‌گوید: «کارتن‌خواب‌ها افراد‌‌‌ی رهاشده در اجتماع هستند و به‌دلیل ارتباط زیادی که با محیط شهر دارند، آلودگی را به همه‌جای شهر منتقل می‌کنند. بیماری‌‌های پوستی و قارچی مثل سالک هم در این افراد مشاهده می‌شود. رعایت‌نکردن بهداشت، آنها را به بیماری‌‌های عفونی دچار می‌کند. این افراد با بیماری‌‌های مقاربتی هم درگیر هستند». شرایط اجتماعی نامناسب، مشکلات خانوادگی و فقر، از دلایل مهم روآوردن انسان‌ها به کارتن‌خوابی‌است.

کارتن‌خواب‌های ویکتوریایی!

بسیاری از آفریقایی‌ها و همچنین ساکنان اروپای شرقی برای آنکه رفاه و امنیت داشته باشند، به انگلستان مهاجرت می‌کنند اما رؤیا‌هایشان خیلی زود‌تر از آنچه تصورش را می‌کرده‌اند، نقش‌برآب می‌شود. بسیاری از آنها به‌آسانی جذب کارهای خلاف می‌شوند و به‌نوعی تحت تعقیب قرار می‌گیرند. یکی از روزنامه‌‌های انگلیسی در گزارشی، به این نکته اشاره کرده بود که کارتن‌خواب‌ها و بی‌خانمان‌ها خیلی راحت در دام باندهای تبهکار می‌افتند و به بهانه‌ گذران زندگی دست به دزدی، قاچاق‌ و... می‌‌زنند؛ نکته جالب در این خصوص این است که این افراد، هرگز وارد باند نمی‌شوند و تنها برای مقاصدی خاص مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند؛ طوری که شاید درآمدشان تنها چند پوند ناقابل باشد!

این خبر را به اشتراک بگذارید