• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
چهار شنبه 9 اسفند 1396
کد مطلب : 8167
+
-

بررسی نسبت جایزه اسکار با گیشه سینما

آدمک‌های طلایی هنوز می‌توانند پول پارو کنند؟

اگرچه نامزدی در اسکار همچنان برای فیلم‌ها پولساز است اما نقش مجسمه طلایی در تضمین گیشه، هر سال کمتر می‌شود؛ شبکه‌های اجتماعی مقصرند یا سلیقه اعضای آکادمی از مردم فاصله گرفته است؟

آدمک‌های طلایی هنوز می‌توانند پول پارو کنند؟

علی عمادی/ روزنامه‌نگار

بامداد دوشنبه 14اسفند برگزیدگان نودمین دوره مراسم اسکار معرفی می‌شوند. در این مراسم بر اساس رأی بیش از 6هزار نفر اعضای آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک، در 23رشته، بهترین‌های صنعت سینمای انگلیسی‌زبان در هر سال، معرفی و یک جایزه دیگر هم به بهترین فیلم خارجی‌زبان اهدا می‌شود. با توجه به سلطه گسترده سینمای آمریکا بر جهان، اسکار را می‌توان شاخص‌ترین مراسم سینمایی دانست که برای بسیاری از مخاطبان اهمیت دارد و انتخاب‌های آنان را برای پیگیری آثار معرفی‌شده در اسکار ـ چه نامزدها و چه برندگان ـ شکل می‌دهد. بسیاری از علاقه‌مندان سینما در کل دنیا، هر سال در پایان زمستان منتظر می‌مانند تا فیلم‌های اسکاری معرفی شوند تا بر اساس آن معرفی، فیلم‌های روی پرده یا فرمت‌های نمایش خانگی مورد نظر خود را انتخاب کنند و به تماشا بنشینند.

 

برخی به اشتباه تصور می‌کنند که اسکار یک فستیوال سینمایی‌است درحالی‌که سازوکار یک جشنواره با مراسم اهدای جوایز اسکار بسیار متفاوت است. معمولا در یک فستیوال سینمایی در یک فرصت چندروزه، فیلم‌هایی مشخص شرکت می‌کنند که عموما برای نخستین ‌بار و به ‌صورت محدود روی پرده می‌روند ولی در مراسمی مثل اسکار، از میان همه فیلم‌های اکران‌جهانی‌شده در یک بازه زمانی یک‌ساله، فیلم‌ها در رشته‌های مختلف به صورت نامزد معرفی می‌شوند و سپس در زمانی مشخص (اوایل اسفندماه ما) به برگزیدگان جایزه می‌دهند. داوران یک فستیوال عموما از میان چهره‌های فرهنگی ـ و نه لزوما سینمایی ـ به‌ صورت خیلی محدود و برای هر دوره به‌ طور جداگانه، از سوی دست‌اندرکاران معرفی می‌شوند اما اسکار، داوران زیادی دارد که از فعالان صنعت سینما هستند.

چنین تفاوت‌هایی موجب می‌شود که اسکار وجه اقتصادی بیشتری بیابد و از این منظر نیز (سوای وجه هنری یا اجتماعی و سیاسی آن) پراهمیت باشد. باید در نظر داشت که هدف از اهدای جوایز سینمایی ـ چه در قالب مراسمی مثل اسکار و چه به شکل برپایی جشنواره‌ها ـ پررنگ‌کردن فیلم‌هایی‌است که جایزه می‌گیرند و این پررنگ‌شدن اگر به فروش بیشتر و نتیجه اقتصادی بهتر آن منجر نشود، عملا نفس برگزاری آن مراسم یا جشنواره زیر سؤال می‌رود؛ هرچند در برخی از موارد آثاری برگزیده می‌شوند که صرفا مقاصد سیاسی و اجتماعی یا احیانا فرهنگی، پشت سر آنها قرار دارد که اسکار نیز در بعضی برهه‌ها چنین مسیری را انتخاب کرده است.

 

 

پول و اسکار

طبق برآوردهای اعلام‌شده در سال2016، برپایی مراسم اسکار حدود 43میلیون دلار هزینه دارد. برای درک بزرگی این رقم کافی‌است بدانیم فیلم «شکل آب» که امسال در 13رشته نامزد شده با بودجه‌ای حدود 5/19میلیون دلار ساخته شده یا هزینه ساخت فیلم «برو بیرون» که در 4رشته در اسکار امسال شرکت دارد 5/4میلیون دلار برآورد شده است. آدمک‌های اسکار هرکدام 900دلار خرج دارند ولی مراسمی که با پول برگزاری آن می‌شود 10فیلم در آمریکا یا انگلستان و یا استرالیا ساخت، بسیار پولساز است و برای 30ثانیه تبلیغ حین برگزاری، 2میلیون دلار می‌گیرد؛ برای همین، درآمد آکادمی از برگزاری مراسم اسکار چیزی حدود 89میلیون دلار گزارش شده است.

یکی از وجوه اقتصادی برپایی مراسم اسکار صنعت مد است که گردش مالی آن و تبلیغات جانبی‌اش در حوصله این بحث نیست اما سوای آن، خود فیلم‌هایی که به‌عنوان نامزد معرفی می‌شوند یا برندگان اسکار، گیشه پررونق‌تری می‌یابند. سال گذشته و تنها در فاصله یک ماه پیش از برگزاری مراسم اسکار89، 9فیلمی که همزمان با اعلام نامزدهای اسکار روی پرده بودند هرکدام به طور متوسط 3/1میلیون دلار بیشتر از پیش فروختند. «لالالند» تا قبل از 24ژانویه 2017 حدود 90میلیون دلار فروش داشت اما با اعلام فهرست نامزدهای اسکار، در یک ماه (تا 26فوریه؛ زمان برگزاری مراسم اسکار89) بیش از 4میلیون دلار فروخت. امسال نیز پس از اعلام نامزدی شکل آب در 13رشته جوایز اسکار، فروش این فیلم 250درصد رشد داشت یا فیلم سینمایی «3بیلبورد...» که در روزهای اعلام اسامی نامزدهای اسکار روی پرده بود، حدود 200درصد بیشتر فروخت. بر همین اساس از سال2009 در رشته بهترین فیلم برخلاف ادوار گذشته اسکار و دیگر رشته‌ها، به جای معرفی 5فیلم، 10نامزد معرفی می‌شوند تا شانس فروش فیلم‌ها افزایش یابد.

جدول زمانی اکران در چنین بزنگاه‌هایی اهمیت خود را بیشتر نشان می‌دهد. معمولا آن‌دسته از شرکت‌های پخش فیلم که قدرت اقتصادی بالاتر و تعداد سالن‌های سینمایی بیشتری در اختیار داشته باشند می‌توانند به ‌گونه‌ای زمانبندی کنند که فیلم‌های اسکاری‌شان را در چنین روزهایی به پرده بسپارند. معمولا در بهار و تابستان، فیلم‌های پاپ‌کورنی، بلاک‌باسترها و انیمیشن‌ها روی پرده می‌روند اما با نزدیک‌شدن به زمستان، فیلم‌های جایزه‌بگیر در نوبت نمایش قرار می‌گیرند. این اتفاق 2اثر دارد؛ فیلم‌ها با اعلام جوایز مختلف سینمایی که معمولا در همین ایام برپا می‌شود، هم از موهبت گیشه بهره‌مند می‌شوند و هم در خاطر اعضای آکادمی که با رأی خود می‌توانند در بردن جایزه تأثیر داشته باشند، بیشتر می‌مانند.

از اینها مهم‌تر بحث فروش دی‌وی‌دی و نسخه نمایش خانگی فیلم‌هاست. یک دهه پیش که هنوز اینترنت ـ حتی در دنیا ـ مثل امروز فراگیری نداشت، فروش نسخه‌های خانگی برندگان اسکار چیزی حدود 50درصد افزایش داشت. این رقم برای نامزدها به حدود 30درصد افزایش فروش می‌رسید. البته اکنون چنین نیست. مخاطب تن‌آسای کنونی ترجیح می‌دهد بسیاری از فیلم‌ها را در قاب تبلت و آی‌پد و موبایل خود مثلا حین پیاده‌روی یا گردش، به صورت آنلاین تماشا کند. غیر از فیلم‌هایی که تماشای آنها فقط در سینما می‌چسبد (با صدای دالبی یا احیانا به شکل سه‌بعدی) انبوه آثار سینمایی را می‌توان در خانه یا هر جای دیگر با رقمی اندک تماشا کرد و برای همین است که سالن‌های سینما غیر از مواقع اکران بیگ‌پروداکشن‌ها، جذابیت گذشته را ندارند.

با تمام این احوال، ارزش حرفه‌ای جایزه اسکار بر وجه اقتصادی آن کاملا می‌چربد؛ چراکه هر مجسمه اسکار، ارزش قرارداد بعدی برنده خود را چند پله بالاتر می‌برد.

 

  کسادی اسکار

تا اینجا یک روی سکه اسکار پدیدار شد اما روی دیگر آن نشان از کسادی نسبی این جایزه پرطمطراق در سال‌های اخیر دارد. مقایسه فروش برگزیدگان بهترین فیلم اسکار با پرفروش‌های سال سینمای آمریکا در هزاره سوم میلادی، آن‌طور که در جدول یک نیز به نمایش درآمده، حاکی از آن است که بهترین فیلم اسکار نسبت اندکی با گیشه دارد و هر سال شاید به‌زور در میان 20فیلم پرفروش قرار بگیرد. تنها استثنا قسمت سوم «ارباب‌حلقه‌ها»ست اما پس از آن در هیچ سالی گیشه فیلم برتر اسکار حتی یک‌سوم پرفروش‌ترین فیلم سال، فروش نداشته است.

شکاف میان اعضای آکادمی با مردم از سال2012 بیشتر و بیشتر شده است. وقتی همسر اوباما از واشنگتن خود را روی سن سالن کداک لس‌آنجلس رساند تا جایزه فیلم کم‌ارزش «آرگو» را بدهد، این شکاف، عمق و فاصله بیشتری یافت. آرگو فیلمی بدساخت و پرغلط درباره نجات گروگان‌های آمریکایی از ایران در ماجرای تسخیر سفارت این کشور در تهران به دست دانشجویان پیرو خط امام بود؛ فیلمی که نه‌تنها ارزش هنری نداشت بلکه با اطلاعات نادرست و تصویر ناراست خود حتی صدای آمریکایی‌ها را هم درآورد.

گیشه و ارزشگذاری منتقدان نشان می‌دهد که در سال‌های اخیر ظاهرا جایزه بهترین فیلم اسکار، متر و معیاری فراتر از سینما داشته است. غیر از رویکرد سیاسی گفته‌شده درباره آرگو، همزمان با گسترش اعتراض رنگین‌پوستان به تبعیض نژادی در آمریکا، «12سال بردگی» جایزه گرفت یا با اوج‌گیری موج مخالفت با کلیسا در سوء‌استفاده جنسی از کودکان، «اسپات‌لایت» برنده شد. در کنار توجه غیرقابل‌باور فستیوال‌های سینمایی مثل کن به دگرباشان، اسکار هم برای عقب‌نماندن از این قافله ره‌گم‌کرده، به «مهتاب» جایزه داد. شاید همین رویکردها موجب دلزدگی علاقه‌مندان سینما به آرای اعضای آکادمی، به‌ویژه درباره بهترین فیلم باشد. غیر از این، شاید چند دلیل یا توجیه دیگر نیز گویای فاصله زیاد استقبال مخاطبان از فیلم‌های برنده اسکار باشد:

 

1-برخی عقیده دارند ملاک انتخاب اعضای آکادمی اسکار وجه هنری و زیبایی‌شناختی فیلم‌هاست که شاید با سلیقه عموم مخاطبان یکی نباشد. این توجیه شاید درباره جوایز فنی، کاملا درست به نظر برسد. اعضای اصناف مختلف به افراد مربوط به حوزه خودشان رأی می‌دهند؛ مثلا فیلمبرداران، بهترین فیلمبرداری را انتخاب می‌کنند اما درباره انتخاب بهترین فیلم، این‌چنین نیست و تمامی اعضا، صلاحیت انتخاب نامزد را دارند. برای رد این توجیه 2استدلال وجود دارد؛ اول آنکه تعداد برندگان اسکارهای دیگری که بهترین فیلم می‌گیرد ـ به‌خصوص در سال‌های اخیر ـ کاهش چشمگیری نشان می‌دهد. چگونه می‌شود فیلمی «بهترین» محسوب شود اما نه کارگردانی، نه فیلمنامه، نه بازیگری و نه حتی ویژگی فنی درخشانی داشته باشد؟ این خود، مؤید آن است که برای انتخاب بهترین فیلم، متر و معیارهایی غیرسینمایی دخالت دارند؛ دوم اینکه در این سال‌ها مثل‌های نقض زیادی دیده می‌شود که در حضور فیلمی به‌مراتب بهتر و خوش‌ساخت‌تر، نامزدی دیگر به جایزه می‌رسد. «آواتار» و «شوالیه تاریکی» قربانیان سرشناسی بودند که اعضای آکادمی به هر دلیلی آنها را نادیده گرفتند. چنین نمونه‌هایی زیاد است.

 

2-دلیل دیگر شاید در ترازوی اقتصاد، قابل‌قبول‌تر باشد. اعضای آکادمی که بیشترشان در سود کمپانی‌های فیلمسازی شراکت دارند، برای جبران کمبود فروش برخی آثار، فیلم‌هایی را انتخاب می‌کنند که با دوپینگ اسکار به فروش بهتر برسند. شاید روزی که داوران اسکار به ‌جای آواتار، «مهلکه» را به‌عنوان بهترین فیلم انتخاب می‌کردند غیر از رویکرد موضوعی (مهلکه، درباره مشکلات سربازان آمریکایی در عراق است) به گیشه هم توجه داشتند. جیمز کامرون با آواتار پول پارو می‌کرد اما فیلم همسر سابقش، برخلاف تصور دست‌اندرکاران هالیوود، وحشتناک از گیشه جا مانده بود.

 

3-این دلیل، رویکرد اقتصادی ندارد و کاملا اجتماعی و فرهنگی‌است. روزگاری مردم چشم به دهان نخبگان و رسانه‌ها می‌دوختند تا انتخاب‌هایشان را بر همان اساس برگزینند و ریویونویسان مطبوعات یا حتی سایت‌ها نقش بسزایی در انتخاب فیلم برای مردم داشتند. در چنین شرایطی برندگان اسکار، ملاک خوبی برای چنین گزینشی محسوب می‌شدند اما اکنون روزگار دیگری‌است. آیا می‌شود از مردمی که برخلاف توصیه عموم عقلا و چهره‌های شاخص فرهنگی و اجتماعی خود، برای اداره کشور سراغ شخصیتی مثل ترامپ می‌روند انتظار داشت که در انتخاب فیلم برای لحظات تفنن‌شان منتظر رأی داوران اسکار بمانند؟ جامعه آمریکا مثل بسیاری از دیگر جوامع امروزی با گسترش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی نقش پررنگ‌تری برای بازی در زمین‌های گوناگون یافته است و دیگر لازم نیست تعقیب‌کننده رسانه‌های بزرگ باشد. هر شهروند با گوشی خود یک رسانه می‌سازد و حرفش را به هر نحوی که دوست دارد، مطرح می‌کند. در چنین احوالی، توصیه در توییتر و فیسبوک خیلی مهم‌تر از رأی اعضای آکادمی اسکار خریدار دارد. شاید انتخاب‌های ناامیدکننده قبلی اعضای آکادمی اسکار و بی‌اعتمادی جامعه به فضای نخبگانی موجب شده اختلاف سلیقه داوران و مردم، بیش از پیش خود را نشان دهد.

 

4-یکی از مهم‌ترین دلایل برگزاری مراسمی مثل اسکار، دیده‌شدن آثاری‌است که جایزه می‌گیرند. بزرگ‌ترین پیام مراسم اسکار این است که «لطفا این فیلم‌ها را ببینید». خب، این پیام دریافت می‌شود اما شاید برای دیدن آنها سالن سینما، انتخاب بیشتر مخاطبان نباشد. بلاک‌باسترها و فرانچایزها و دنباله‌دارها در سالن سینما پیگیری می‌شوند اما می‌شود اسپات‌لایت را در گوشی هم دید و لذت برد. با این حساب برپاکنندگان اسکار به مقصود خود می‌رسند؛ هرچند شاید نتوانند مثل قبل از آدمک‌های طلایی اسکار برای چاپ اسکناس بیشتر بهره ببرند.

 

 

اسکار در ایستگاه90

امسال در نودمین دوره مراسم اسکار، 30فیلم غیر از فیلم‌های کوتاه، مستند، انیمیشن و خارجی نامزد شده‌اند که این تعداد زیاد نشان می‌دهد در سال گذشته فیلم‌های چندان شاخصی تولید نشده و انبوه فیلم‌های متوسط برای یافتن گیشه‌ای بهتر، شانس خود را در اسکار امتحان می‌کنند. همان‌طور که در جدول2 نیز مشهود است، عمده فیلم‌ها توفیق چندانی در گیشه نداشته‌اند و متوسط فروش‌ آنها چیزی حدود 286میلیون دلار برآورد می‌شود. نکته جالب اینجاست که تقریبا دوسوم این فیلم‌ها در زمانی غیر از اکنون می‌گذرند و اقبال سینماگران، به‌خصوص به گذشته قابل‌تامل است. با عنایت به آنچه گفته شد می‌توان پیش‌بینی کرد فیلم‌هایی که نتوانسته‌اند گیشه خوبی داشته باشند حالا در اسکار از شانس بیشتری برخوردار باشند؛ این درحالی است که فیلم‌های پرارزشی مثل «سابربیکن» (جورج کلونی) یا «اهتزاز آخرین پرچم» (ریچارد لینکلیتر) در هیچ رشته‌ای در میان نامزدهای اسکار نیستند.در این شرایط به ‌نظر می‌رسد که فیلم بسیار معمولی شکل آب، با توجه به گیشه اندک و توجه زیادی که آکادمی به آثار موزیکال دارد، بیش از 8فیلم دیگر شانس کسب اسکار بهترین فیلم را داشته باشد؛ مضاف بر اینکه آخرین ساخته گیرمو دل‌تورو توانسته جایزه گلدن‌گلوب را هم ببرد و از این لحاظ نیز شانس بیشتری دارد.

5فیلم «بلید رانر»، «جنگ ستارگان»، «نگهبانان کهکشان»، «کونگ» و «سیاره میمون‌ها» که از سری دنباله‌دارها محسوب می‌شوند مثل همیشه فقط در رشته‌های فنی نامزد شده‌اند که شاید در کسب همان جوایز هم به توفیق نرسند.

زندگینامه‌های سینمایی از گونه‌های مورد علاقه اعضای آکادمی‌است که امسال چند فیلم ازجمله «تاریک‌ترین لحظات»، «مارشال»، «ویکتوریا و عبدل» و «من تونیا هستم» با این رویکرد، شانس‌های خوبی در کسب جوایز اسکار دارند که شانس زندگی وینستون چرچیل به روایت جو رایت از دیگران بیشتر است.

«دانکرک» نولان با اینکه در 8رشته نامزد است اما با توجه به فروش نسبتا بالای این فیلم 100میلیون دلاری و بی‌توجهی مفرطی که داوران به آثار کوبریک جوان سینما دارند، احتمالا غیر از جوایز فنی، به اسکار دیگری نمی‌رسد؛ هرچند گاهی نیز پیش آمده که اعضای آکادمی برای جبران گذشته، خلاف عادت خود رفتار کرده‌اند و شاید امسال برای کریستوفر نولان چنین شود و بتواند نخستین اسکار خود را دریافت کند؛ البته از اسکار بعید است!

فیلم دلنشین «3بیلبورد...» از حیث سینمایی لیاقت دریافت اسکار در همه رشته‌هایی که نامزد شده را دارد اما بر اساس همان استدلال‌های قبلی نباید از اسکار و آکادمی، انتظار زیادی داشته باشیم و احتمالا امسال هم مانند گذشته از بی‌توجهی داوران به چنین فیلم‌هایی غافلگیر می‌شویم. «پست» اسپیلبرگ با وجود شایستگی‌های فراوانش صرفا در 2رشته مهم نامزد شده است و با احتمال قریب به یقین، اسکار مریل استریپ را از حالا برای او کنار گذاشته‌اند. «گل‌گرفته»، «عالیجناب رومن...» و «مارشال» هر  سه درباره رنگین‌پوستان است که در میان آنها گل‌گرفته شاید شانس بیشتری برای دریافت اسکار داشته باشد. فیلم مشمئزکننده «مرا با نام خودت صدا بزن» احتمالا با همان رویکرد توجه به دگرباشان در 4رشته ازجمله بهترین فیلم، نامزد شده اما فروش بسیار پایین آن در گیشه نشان می‌دهد که این دستپخت ایتالیایی ـ آمریکایی حتی به مزاج خاکشیری ینگه‌دنیایی‌ها هم نساخته است. هالیوود در سال2017 ستاره‌های درخشانی روانه پرده نقره‌ای سینما نکرده است اما به ‌احتمال زیاد با اهدای جوایزی که تا چند روز دیگر به برندگان می‌رسد همان کورسوهای درخشش را هم از مخاطبان دریغ می‌کند. بالاخره در این روزگار زندگی می‌کنیم؛ چه انتظاری دارید؟

 

 

یک دهه پیش که هنوز اینترنت ـ حتی در دنیا‌ـ مثل امروز فراگیری نداشت، فروش نسخه‌های خانگی برندگان اسکار چیزی حدود 50درصد افزایش داشت. این رقم برای نامزدها به حدود 30درصد افزایش فروش می‌رسید. البته اکنون چنین نیست. مخاطب تن‌آسای کنونی ترجیح می‌دهد بسیاری از فیلم‌ها را در قاب تبلت و آی‌پد و موبایل خود مثلا حین پیاده‌روی یا گردش، به صورت آنلاین تماشا کند

 

 

این خبر را به اشتراک بگذارید