• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
دو شنبه 1 مهر 1398
کد مطلب : 80340
+
-

کجای جهان بایستیم

یادداشت
کجای جهان بایستیم

مهران کرمی _ مدیر مسئول

ماه پیش امانوئل مکرون، رئیس‌جمهوری فرانسه در همایش سالانه سفیران این کشور، چشم‌اندازی از آینده جهان و جایگاه کشورش در ساختار قدرت جهان ترسیم کرد که گویای افق مبهم پیش روی فرانسه و اتحادیه اروپاست و البته اشتباهات غرب به رهبری آمریکا نقشی بسزا در این آرایش جدید تمدنی دارد.

 اجمالا از نظر آقای مکرون، نظم جهانی دستخوش دگرگونی ژرفی شده و جهان شاهد آرایش ژئوپلتیک و استراتژیک جدیدی خواهد بود. وی پیش‌بینی کرده است که هژمونی تمدنی غرب به سر رسد و جهان شاهد سر برآوردن قدرت‌های بزرگ در شرق به‌ویژه چین و هند خواهد بود. در کوتاه‌مدت دوقطبی جدیدی میان ایالات متحده و چین شکل می‌گیرد و اروپا چاره‌ای ندارد جز اینکه یا به شکل زائده‌ای به یکی از این دو ابرقدرت نزدیک شود یا اینکه بکوشد تعریفی دوباره از خود ارائه دهد که در برگیرنده روسیه نیز باشد. زیرا روسیه اساسا کشوری اروپایی است و سوء‌تفاهمات تاریخی دو طرف و به‌ویژه سیاست‌های غلط غرب پس از فروپاشی دیوار برلین و اتحاد شوروی مانع از آن شده که ارتباط نزدیکی میان اروپا و روسیه شکل بگیرد. به اعتقاد مکرون نزدیکی اروپا و روسیه هم از درافتادن روسیه به دامن شرق و به‌طور مشخص چین جلوگیری می‌کند و هم سبب شکل گرفتن اروپا به‌عنوان یک بلوک قدرت و بقای تمدن اروپایی می‌شود.

فرانسه از زمان ریاست‌جمهوری شارل دوگل در دوران جنگ سرد تا‌کنون کوشیده است در عین حالی‌که خود را در مجموعه تمدنی غرب تعریف می‌کند، سیاست خارجی مستقلی از خود ارائه دهد که این کشور را از دیگر کشورهای غربی و اروپایی متمایز و ممتاز می‌کند. خروج از شاخه نظامی ناتو در زمان جنگ سرد، یا داشتن مواضع متفاوت درباره مسائل خاورمیانه همچون پرونده هسته‌ای ایران که با سختگیری بیشتر فرانسویان همراه بود یا تلاش امانوئل مکرون برای نقش‌آفرینی در ماجرای اخیر تحریم‌ها از نمودهای این سیاست خارجی است. از این جهات شاید بتوان سیاست خارجی ایران را با وجود همه تمایزاتش به فرانسه شبیه دانست.

آن چه در مورد ایران می‌توان گفت این است که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357سیاست مستقل «نه شرقی نه غربی» را در پیش گرفت که شعارش همچنان بر سردر وزارت خارجه جمهوری اسلامی خودنمایی می‌کند. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی عملا این شعار که در قانون اساسی نیز مورد تأکید قرار گرفته موضوعیت خود را از دست داده و صرفا جنبه نمادین دارد. با این حال سیاست «نه غربی» که به‌طور مشخص به «نه آمریکا» فروکاسته شده همچنان کاربرد و استمرار دارد. به‌طوری که می‌توان آن را مهم‌ترین ویژگی سیاست خارجی ایران در 40 سال گذشته دانست. اینکه آیا کشورها می‌توانند تا ابد دشمن همدیگر باشند یا منافع کشورها دشمنی و دوستی آنها را تعریف می‌کند، موضوعی است که جای بحث مستقل دارد اما ایران چه بخواهد برای همیشه با آمریکا دشمن باشد یا روزی باب مذاکره را بگشاید، نیاز دارد که برای بقا و ارتقای قدرت خود در ائتلاف‌ها و اتحادها شرکت کند و متحدانی قدرتمند داشته باشد. در یک یا دو دهه گذشته ایران کوشیده است روابط سیاسی نزدیک‌تری با کشور روسیه برقرار کند و حتی گاه از این بابت مورد سرزنش ایرانیان قرار گرفته که دشمنی تاریخی روس‌ها و سودجویی و اهداف منفعت‌طلبانه این کشور را فراموش کرده است. همین انتقاد هم به سیاست نزدیکی ایران به چین از جنبه اقتصادی بوده و بسیاری تبدیل شدن ایران به بازار کالاهای بی‌کیفیت چینی را نتیجه این روابط نابرابر دانسته‌اند. اما آنچه می‌توان گفت اینکه اولا ایران گزینه‌های چندانی برای ایجاد توازن در میان دوستان و دشمنانش نداشته و ناگزیر بوده به روابط تاکتیکی با برخی کشورها رو آورد. 

ثانیا در این مدت، ایران توانسته شبکه‌ای از دوستان و متحدان منطقه‌ای برای خود شکل دهد که به‌عنوان ابزار قدرت منطقه‌ای عمل کرده و حتی بخشی از مشکلات تحریم را با آنها کم اثر کند.
در واقع می‌توان گفت مشکل ایران در دو دهه گذشته نه در نگاه به شرق بلکه حتی در اوج دشمنی غرب، در نگاه به غرب و تاکتیکی بودن رابطه با شرق بوده است. ایران با اینکه ریشه در شرق دارد ولی نگاهش به غرب است. غرب برای ایران استراتژیک بوده و شرق تاکتیک. پس از روی کار آمدن حسن روحانی کنش دیپلماتیک ایران برای حل اختلاف با غرب و به‌ویژه آمریکا، اوج گرفت. اوج خلاقیت دیپلماتیک ایران، امضای توافقنامه برجام بود که با گذشت 2 سال از چالش‌های جدی که دولت ترامپ بر سر راه آن قرار داده هنوز رمقی از آن باقی مانده و ایران توانسته است 2 کشور روسیه و چین را پشت سر خود داشته و شکافی میان ایالات متحده و اروپا پدید آورد. اگر بخواهیم با رویکردی استراتژیک نگاهی به دیدگاه تمدنی امانوئل مکرون بیفکنیم، فرانسه راه ادامه حیات تمدنی اروپا را در ایجاد اتحادیه‌ای در برگیرنده شرق و غرب اروپا برای ایجاد قطب سوم در کنار چین و آمریکا می‌بیند. ایران اگرچه در منطقه‌ای قرار دارد که در شرایط کنونی دورنمای روشنی از تشکیل اتحادیه منطقه‌ای به چشم نمی‌خورد و تا اطلاع ثانوی خاورمیانه درگیر آشوب و خشونت و ستیز بی‌پایان است ولی بازیگری ایران در ماجرای برجام نشان از توانایی دیپلماتیک آن برای پیش بردن منافع از طریق در پیش گرفتن هم‌پیمانی استراتژیک با روسیه و چین، حفظ دوستی نیم‌بند با اروپایی‌ها و پرهیز از تنش‌های غیرضروری با کشورهای منطقه و حامیان جهانی آنها دارد. 

قدرت دیپلماتیک و توانایی بازدارندگی ایران درصورتی می‌تواند کشور را از وضع کنونی به شرایط مطلوب رهنمون شود که این دیپلماسی بتواند با افزایش تولید داخلی و جلب مشارکت و سرمایه‌گذاری خارجی به‌ویژه سرمایه‌های چینی و هندی در کشور، تحریم‌های آمریکا را کم‌اثر کند. برخی خبرها درباره توافق سرمایه‌گذاری 400میلیاردی چینی‌ها در ایران یا برپایی مانور نظامی مشترک با روسیه و چین می‌تواند ابزار دیپلماسی مقتدرانه ایران در مناسبات نوین جهانی در سده‌ای باشد که بنا به پیش‌بینی رئیس‌جمهور فرانسه پایان هژمونی غرب آغاز شده است و ایران در موقعیت جغرافیایی ممتازی برای ایجاد توازن میان مناسبات شرق و غرب ایستاده است. عصر حاضر همچون قرن نوزدهم اروپایی، عصر توازن‌هاست. نگرانی از شکل‌گیری استعمار جدید چینی یا تحقق آرزوی پتر کبیر برای شستن پوتین‌های نظامیان روسی در آب‌های گرم هم نگرانی بیهوده‌ای است. البته درصورتی که ایران بکوشد با ایجاد سیاست متوازن منطقه‌ای و جهانی، میان شرق و غرب، اروپا،آسیا و آمریکا سیاست مستقل ملی خود را پیش ببرد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید