• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
دو شنبه 25 شهریور 1398
کد مطلب : 78875
+
-

ماتم ِ جانی که از قرنی بِه است

ماتم ِ جانی که از قرنی بِه است


علی تاجدینی ـ نویسنده و پژوهشگر


اشاره: علی تاجدینی نویسنده و پژوهشگری است که تا‌کنون کتاب‌های تحقیقی مختلفی همچون «اسلام شاد: سیری بر سیره و سخنان رسول اکرم(ص)»، «انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید مطهری»، «ف‍ره‍نگ‌ ن‍م‍ادها و ن‍ش‍ان‍ه‌ها در ان‍دی‍ش‍ه‌ م‍ولان‍ا»، «مبانی اندیشه‌های شمس» و... را به رشته تحریر درآورده است. او در جدیدترین کتاب خود درباره تشیع و مولوی تحقیق کرده و اشعار این شاعر بزرگ را موضوع پژوهش خود قرار داده است. مطلب پیش رو بخشی از کتاب جدید اوست که پیش از انتشار در اختیار ما قرار داده است.






علی تاجدینی ـ نویسنده و پژوهشگر


یکی از ایراداتی که اهل ظاهر از فقها و اخباریون بر ارادت مولانا نسبت به اهل‌بیت گرفته‌اند، عزاداری سالار شهیدان است. شکی نیست که مشوق عزاداری و گریه‌کردن و نوحه‌سرایی برای امام حسین(ع) و اصحاب باوفایشان، پیامبر و اهل‌بیت مکرم وی بوده‌اند. در دفتر اول مثنوی، مولوی داستانی ساخته که براساس این داستان چنین شبهه‌ای پدید آورده و آنها که خواسته‌اند مولوی را ضد‌اهل‌بیت نشان دهند فرصت را غنیمت شمرده و تا توانسته‌اند نسبت به این مرد الهی که از شیعیان خاص امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) بوده عقده‌گشایی کرده‌اند. اما صورت داستان:
حلب در گذشته از شهرهای شیعه‌نشین بوده است. مولوی داستان شاعری را مطرح می‌کند که در روز عاشورا به این شهر می‌رسد و می‌بیند همه جا پرچم‌های سیاه نصب شده و از ظاهر شهر معلوم است که عزای آدم مهمی در جریان است. شاعر جلو می‌رود و از کسی می‌پرسد اینجا چه خبر است؟ اتفاقی افتاده است؟ مرد می‌گوید تو گویا خیلی پرتی! مگر نمی‌دانی که امروز روز عاشوراست. ما در تعزیت حسین‌بن‌علی که در عاشورا به شهادت رسید جمع شده و عزاداری می‌کنیم. شاعر می‌گوید حسین را که قرن‌ها پیش به شهادت رسانده‌اند. گویا خبرش دیر به شما رسیده است. آنگاه شاعر در وصف امام حسین(ع)  می‌گوید که آن روح متعالی از زندان دنیا جست و به سعادت ابدی رسید. رسیدن به آزادی شادی دارد نه سوگواری. شما که این قدر ناآگاه هستید که گریه می‌کنید بدانید که او به نزد معشوق خویش رفت. شما بهتر است بر خود گریه کنید که به این دنیای فانی دلبسته‌اید. آدم‌های سطحی از سخنان مولوی به این نتیجه رسیده‌اند که وی با سوگواری در عاشورا موافق نیست و چون عزاداری سنتی بوده که امامان معصوم بر آن تأکید داشته‌اند، پس مولوی از خط اهل‌بیت پیامبر خارج شده است. حال آنکه خواهیم دید که نتیجه‌ای که گرفته‌اند تا حد زیادی نادرست است.
روز عاشورا همه اهلِ حلب
 باب ِ انطاکیه اندر تا به شب
گِردآید مرد و زن جمعی عظیم
ماتم آن خاندان دارد مُقیم
تا به شب نوحه کنند اندر بُکا
شیعه، عاشورا، برای کربلا
بشمرند آن ظلم‌ها و امتحان
کز یزید و شمر دید آن خاندان
از غریو و نعره‌ها در سرگذشت
پُر همی گردد همه صحرا و دشت
یک غریبی شاعری از ره رسید
روز ِ عاشورا و آن افغان شنید
شهر را بگذاشت و آن سو رأی کرد
قصدِ جست‌وجوی آن هیهای کرد
پُرس پُرسان می‌شد اندر افتقاد
چیست این غم؟ بر که این ماتم فتاد ؟
این رئیس زفت باشد که بمُرد
 این چنین مجمع نباشد کار خُرد
نام او و القاب او شرحم دهید
 که غریبم من، شما اهل دِهید
چیست نام و پیشه و اوصافِ او ؟
تا بگویم مرثیه ز الطافِ او
مرثیه سازم، که مردِ شاعرم
تا از اینجا برگ و لالنگی بَرَم
آن یکی گفتش که تو دیوانه‌ای
 تو نه‌ای شیعه، عدو خانه‌ای
روز  عاشورا نمی‌دانی که هست؟
ماتم ِ جانی که از قرنی به است
پیش مؤمن کی بود این قصه خوار؟
قدر عشق گوش عشق ِگوشوار
خداوند در قرآن پیامبر را گوش خوانده است و گوشواره نوادگان آن حضرت یعنی امام مجتبی و امام حسین‌ هستند. بنابراین کسی که گوش را دوست دارد باید گوشواره را هم دوست داشته باشد.
پیش مؤمن ماتم ِآن پاک روح
شهره‌تر باشد ز صد توفان نوح
 شاعر می‌گوید آنچه درباره امام حسین می‌گویید درست و برحق است اما می‌دانید دوره یزید کی بوده؟ خبر این حادثه چه دیر به اینجا رسیده است؟!
گفت: آری، لیک کو دور یزید؟
 کی بُدَست آن غم؟
چه دیر اینجا رسید؟
چشم کوران، آن خسارت را بدید
گوش کرّان، این حکایت را شنید
حتی چشم کورها و گوش‌کرها این واقعه را دیده و شنیده است، چه رسد به بینایان و شنوایان.
خفته بودستید تا اکنون شما؟
که کنون جامه دریدید از عزا
در اینجا مولوی نتیجه‌گیری می‌کند که ‌ای اهل غفلت باید برخود بگریید. آن امام همام نیاز به گریه شما ندارد.
پس عزا بر خود کنید، ‌ای خفتگان
زانکه بَد مرگی‌است این خواب ِ گران
در اینجا مولوی از امام حسین(ع) تعبیر به سلطان‌العاشقین می‌کند. و چه تعبیر پرمعنایی. حقیقتا اگر عاشقان شاهی داشته باشند، امام‌حسین سرآمد همه عشاق عالم است. او نه‌تنها خود را به میدان قمار عاشقانه آورد بلکه تمام متعلقات خود از خانواده و دوستانش را هم در پای خداوند قربانی کرد. اگر کسی زندان را بشکند باید تأسف بخورد که چه زندان خوبی بود، ‌ای کاش باز در این زندان می‌ماندیم یا از شکستن زندان باید شادمان بود؟ مولانا نمی‌گوید گریه نکنید. او می‌گوید گریه و نوحه کنید برای غفلتی که دارید و از خداوند بخواهید که زنجیرهایی که بر دست و پای روحتان بسته شده توسط امام حسین باز شود. متأسفانه برخی از شیعیان نمی‌دانند چرا گریه می‌کنند. اگر با آنها سخن بگویی زبان حالشان این است که تعدادی آدم غریب و مظلوم در بیابان تشنه و گرسنه توسط لشکر جرار سر بریده شده و شهید شده‌اند. چنین درکی از حماسه عاشورا معلوم است گریه هم دارد. چون گرفتار خودمان هستیم. وگرنه اگر تاملی اندک در رفتار امام و اولاد و اصحابش می‌کردیم، مشکل حل می‌شد. بارها از منابر و توسط روضه‌خوان‌ها شنیده‌ایم که امام حسین(ع) از کسانی که از شهادت و مرگ در راه خدا می‌پرسیدند می‌فرمود مرگ در کامتان چگونه است و آنها می‌گفتند شیرین‌تر از عسل. امام حسین(ع) و اصحاب باوفایش با ازدست دادن تن و بریده شدن حلقوم‌ها به اوج شادی رسیدند. بنابراین، اگر گریه ما از این است که امام و اصحاب، غرق سرورند و اکنون نزد پروردگارشان شادمانی می‌کنند، این گریه و زاری برای چیست؟ ما برای فهم غلط خود گریه می‌کنیم. ما گریه می‌کنیم چون این حادثه اکنون هم اتفاق می‌افتد و حسینیان در جلوی دیدگان ما قربانی می‌شوند و ما کک‌مان نمی‌گزد. مگر تاریخ شهادت نداده که نخستین روضه‌خوانی را یزید برای امام حسین برگزار کرد. آیا صرف عزاداری بدون آنکه بدانیم چه می‌کنیم و معنای کارمان چیست، ما را به امام متصل می‌کند؟
گویی مولوی در ایراد این ابیات تحت‌تأثیر سخن حضرت زینب(س) بوده است، آنجا که در خطبه معروف خویش برای کوفیان، آنها را به کوتاهی در حمایت از حق و به ظلم و جنایت بر آن نکوهش می‌کند. فرمود: «یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر و الخدل، اتبکون؟ الا فلا رقأت العبره، و لا هدأت الزّفره، انّما مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛
 «ای اهل کوفه، ‌ای دغلبازان فریبکار بی‌وفا، آیا گریه می‌کنید؟! پس اشک شما نخشکد و ناله‌تان خاموش نگردد. مثل شما همچون آن زن احمق است که پنبه‌هایی را می‌رشت و نخ می‌ساخت، دوباره آنچه را که رشته بود پنبه می‌کرد و آنچه را که بافته بود باز می‌کرد» (م.ا.ا.ج3ص445).
روح ِ سلطانی ز زندانی بجَست
جامه چون دَرّیم و چون خاییم دست؟
 چونکه ایشان خسرو دین بوده‌اند
وقت شادی شد، چو بُگسستند بند
 سوی شادُروان ِدولت تاختند
کنده و زنجیر را انداختند
دور ِ ملک است و گه و شاهنشهی
گر تو یک ذرّه از ایشان آگهی
از نظر اسلام، شهادت حسین‌بن‌علی از دیدگاه فردی یک موفقیت بود.  هر مسلمانی می‌گوید موفقیت و خود حضرت هم روز اول فرمود: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جیدِ الْفَتاةِ، وَ ما اوْلَهَنی الی اسْلافی اشْتِیاقَ یَعْقوبَ الی یوسُفَ»؛ یعنی «مرگ برای جوانمرد مانند گردنبندی درخشان در گردن دوشیزه‌ای است و چقدر من مشتاق دیدار خاندان هود هستم چنان‌که یعقوب مشتاق دیدار یوسف بود» (بحارالانوار، ج 44/ ص 366).
وقتی که تیغ بر فرق علی‌بن‌ابیطالب فرود آمده و تا نزدیک ابرویش شکافته است، اینطور می‌گوید: «وَاللَّهِ ما فَجَأَنی مِنَ الْمَوْتِ واردٌ کَرِهْتُهُ اوْطالِعٌ انْکَرْتُهُ، وَ ما کُنْتُ الَّا کَقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ» (نهج‌البلاغه فیض‌الاسلام ص875)؛
 «به خدا قسم، مرگ ناگهانی و ضربت ناگهانی‌ای که بر من خورد، یک ذره مورد کراهت من نیست. من افتخار می‌کنم و آرزوی چنین روزی را داشتم. به خدا قسم، مثَل من مثَل آن عاشقی است که به معشوق خود رسیده باشد». به قول شاعر:
 دیدار یار غایب، دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد
 مثَل من در حال این ضربت خوردن مثَل همان مردمی است که در شب‌های تاریک دنبال آب می‌گردند و ناگهان به آب می‌رسند.
 دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند
 واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
 در اینجا مولوی می‌گوید، اگر تو نسبت به امام معرفت نداری، برو برخود گریه کن، چون اگر ندانی که آنها در اوج لذت‌های معنوی و غرق سرورند، معلوم می‌شود که به قیامت باور نداری. چون خداوند درباره شهیدان فرموده است آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی‌های معنوی می‌خورند.
ور نه‌ای آگه، برو بر خود گری
زانکه در انکار نقل و محشری
 معلوم می‌شود دل و دینت خراب است، بنابراین به جای اینکه برای امام حسین گریه کنی که ایشان بی‌نیاز از گریه تو هستند، گریه کن اما برای نداشتن معرفت امامت.
بر دل و دین ِ خرابت نوحه کن
چون نمی‌بیند جز این خاکِ کهن
ور همی بیند چرا نبود دلیل؟
پشت دار و جان سپار و چشم سیر
 اگر راست می‌گویی که از حال امامت خبر داری، چرا همچون امام دلیر نیستی. چرا اهل توکل و جانبازی و چشم و دل سیری نیستی؟!
در رُخَت کو از می‌دین فرّخی؟
گر بدیدی بحر، کو کفّ سخی؟
چرا در تو از شراب معرفت الهی خبری نیست و با نشاط و سرخ‌رو نیستی؟ چرا مانند دریا بخشنده و باسخاوت نیستی؟ مولانا خود پاسخ می‌دهد. می‌گوید علت چسبیدنت به دنیا و نداشتن بخشش مال و جانت بدین خاطر است که دین مقلدانه‌ای داری. اگر با چشم دل، جوی را می‌دیدی نسبت به بخشش آب دریغ نمی‌کردی. چه رسد به آنکه دریا را می‌دیدی که بخشش آب برایت بی‌معنا می‌شد.
آن که جو دید، آب را نکند دریغ
خاصه آن کاو دید دریا را و میغ.
برای کسی که غرض و مرض نداشته باشد این ابیات بسیار روشنگر است. مولوی موضع گریه را به خوبی مشخص کرده است. مولوی نمی‌گوید عزاداری نکنید. می‌گوید امام به عزاداری شما نیاز ندارد. به قول شهید مطهری خیال می‌کنیم حسین بن علی در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزی کنند یا- العیاذبالله- حضرت زهرا(س) بعد از 1300سال، آن هم در جوار رحمت الهی منتظر است که 4نفر برای او گریه کنند تا تسلّی خاطر پیدا کند. شما باید به حال و روز خودتان گریه کنید. جمله‌ای از حضرت زینب(س) را اهل منبر مکرر در روضه‌ها می‌گویند که وقتی ایشان فرمود «ما رأیت الا جمیلا»؛ یعنی «جز زیبایی چیزی ندیدم» (بحارالانوار ج ۴۵ ص ۱۱۶). کسی که منظرش از عاشورا چنین است گریه‌اش گریه غم نیست، گریه شوق است. من نمی‌دانم که ظاهرگرایانی که به مولوی افترا می‌زنند، با کلام سیدبن‌طاووس در مقدمه لهوف چه می‌کنند که فرمود اگر دستور ائمه نبود که برای امام حسین عزاداری کنید، سزاوار بود که شیعه روز عاشورا را جشن می‌گرفت، چون امام و اصحابشان به منتهای آرزویشان که پیوستن به پیامبر و علی و زهرا و حسن و انبیا و اولیا بود، رسیدند. آنها در بهشت در لذتی عمیق و در شادی بی‌منتها غرقند. اما صد افسوس که اهل ظاهر حتی خیال می‌کنند که شهدای کربلا همچنان در بهشت اعلی سوگواری می‌کنند و این نیست جز آنکه نسبت به مبدا و معاد مشکل معرفتی دارند.

مسئولیت علما و عوام
مطهری در ماجرای تحریفات عاشورا هم علما را مسئول می‌داند و هم عوام را. وی دردمندانه می‌گوید: «نخستین وظیفه علما این است که با نقاط ضعف مردم مبارزه کنند نه آنکه از آنها استفاده کنند. مثلاً در جریان مجالس عزاداری و وعظ و خطابه، امروز دو نقطه ضعف در مردم هست؛ یکی اینکه علاقه شدید دارند که در مجالس، اجتماع و ازدحام زیاد شود. دیگر اینکه می‌خواهند از لحاظ گریه، مجلس بگیرد و شور به‌پا شود و کربلا شود.
اینجاست که یک خطیب، سر دو راهی قرار می‌گیرد؛ ازدحام را زیاد کند و مجلس را کربلا کند، یا حقایق را بگوید که احیانا نه ازدحام می‌شود و نه شور و واویلا.
علما باید با عوامل پیدایش تحریفات مبارزه کنند، جلو تبلیغات دشمنان را بگیرند، دست دشمنان را کوتاه کنند، با اسطوره‌سازی‌‌ها مبارزه کنند. علما باید فضایح و رسوایی دروغگویان را ظاهر کنند. علما باید متن واقعی احادیث معتبر، سیمای واقعی شخصیت‌های بزرگ، متن واقعی حوادث تاریخی را در اختیار مردم بگذارند و به دروغ بودن دروغ‌ها اشاره و تصریح کنند.
نگاهی به زبان حال‌های امروز کافی است که بفهمیم چقدر شخصیت‌ها تحریف شده‌اند. بعضی زبان حال‌هاست که تحریف شخصیت است، مثل افسوس که مادری ندارم...‌ ای خاک کربلا تو به من مادری نما...
اینها نه‌تنها زبان حال امام حسین(ع) با آن شخصیت عظیم و بی‌نظیر نیست، اساساً زبان حال یک مرد 57ساله نیست که در این سن دنبال آغوش مادر بگردد.
این سن، سنی است که برعکس، مادر به فرزند پناه می‌برد. امام حسین(ع) از مادر یاد کرده است اما به‌صورت حماسه و افتخار؛ انَا ابْنُ عَلِی الطُّهْرِ مِنْ الِ هاشِمٍ... وَفاطِمُ امّی... یَأْبَی‌الله ذلِکَ لَنا وَ رَسولُه وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ نُفوسٌ ابِیَّه وَانوفٌ حَمِیَّه» و امثال اینها.»

تقصیر عوام و وظیفه آنها
«چیزی که گفتنش حرام است، (عموماً یا غالباً) استماع و شنیدنش نیز حرام است؛ مثل غیبت، تهمت، سبّ و دشنام به مؤمن یا اولیای حق، آوازخوانی به باطل و استهزاء. پس اگر دروغ گفتن در روضه و ذکر مصیبت حرام است، شنیدن و استماع آن هم حرام است.
به‌طورکلی عامه مصرف‌کننده این کالا هستند. اینها اگر این کالاها را که غالباً خودشان می‌دانند کالای تقلبی است مصرف نکنند، عرضه‌کننده، آن را عرضه نمی‌کند. عیب قضیه این است که عامه حتی مشوق هم هستند.
مردم عوام به جای اینکه به مبارزه تحریفات برخیزند، از آنها حمایت می‌کنند، مثلا می‌گویند: چه مانعی دارد که عروسی قاسم هم راست باشد؟ می‌گوییم: اولا که هیچ عقلی قبول نمی‌کند و ثانیاً اگر چنین چیزی در یک مدرک معتبر یا نیمه‌معتبر قدیمی که مدارک اصلی هستند، نقل شود، آن‌وقت بحث می‌شود که آیا مانعی دارد یا مانعی ندارد. فرض این است که در هیچ جا نقل نشده است» (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 17، ص: 614)



سرآمد همه عشاق
حقیقتا اگر عاشقان شاهی داشته باشند، حسین سرآمد همه عشاق عالم است. او نه‌تنها خود را به میدان قمار عاشقانه آورد بلکه تمام متعلقات خود از خانواده و دوستانش را هم در پای خداوند قربانی کرد

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :