• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
پنج شنبه 21 شهریور 1398
کد مطلب : 77988
+
-

خیزش خاموش کرانه

چرا حملات فردی علیه شهرک‌نشینان در کرانه غربی بیشتر شده است؟

خاورمیانه
خیزش خاموش کرانه

سیاوش فلاح‌پور/خبرنگار

 اگر اهل پیگیری اخبار بین‌المللی و مخصوصا منطقه خاورمیانه بوده باشید حتما تا‌کنون بارها اخباری جسته و گریخته از حملات شهروندان فلسطینی به شهرک‌نشینان اسرائیلی را خوانده یا شنیده‌اید؛ از هجوم ناگهانی با سلاح سرد گرفته تا زیر گرفتن با خودرو و حملات مسلحانه. معنای این حملات چیست؟ آیا می‌توان قائل به ارتباطی میان آنها شد یا اینکه ما صرفا از حملاتی جسته و گریخته و البته بی‌هدف در کرانه غربی سخن می‌گوییم. برای پاسخ به این سؤال ابتدا لازم است مروری داشته باشیم بر سیاست رژیم صهیونیستی نسبت به کرانه غربی، آن هم در شرایطی که نتانیاهو رسما از الحاق کرانه غربی به حاکمیت رژیم صهیونیستی در صورت پیروزی در انتخابات سخن گفته است؛ تصمیمی که نقض آشکار تمام توافقنامه‌های صلح و همچنین قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل در خصوص مسئله فلسطین به شمار می‌رود.

مهندسی اجتماعی و مهار مقاومت
فضای رسانه‌ای ایران برخلاف تولید و بازتاب انبوهی از اخبار و گزارش‌های متکثر از تحولات مرتبط با فلسطین، شناخت محدودی از مفاهیم بنیادین این کشور و نزاع آن با رژیم صهیونیستی طی دهه‌های گذشته دارد؛ ازجمله این مفاهیم، طرح مهندسی اجتماعی است؛ طرحی که می‌توان آن را عمیق‌ترین روش مقابله اسرائیل با اصل ایده مقاومت در جامعه فلسطین به شمار آورد. اما این طرح چیست، از سوی چه‌کسی تدوین شد و چه سرنوشتی داشت؟
مهندسی اجتماعی به‌طور خلاصه طرحی بود برای ساخت «فلسطین جدید»؛ تعبیری که برای نخستین بار از سوی ژنرال آمریکایی کیت دایتون، معمار سازمان امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطینی به‌کار رفت. او از سال 2007و کمی بعد از جدایی کامل میان گروه‌های مقاومت (فتح و حماس) از سوی دولت آمریکا مأمور شد تا ساختار ویژه‌ای برای هماهنگی‌های امنیتی میان تشکیلات خودگردان فلسطینی به رهبری جنبش فتح و ارتش اسرائیل تعریف کند؛ ماموریتی که البته با موفقیت انجام شده و نتیجه آن، طراحی نظامی پیچیده و کارآمد برای جلوگیری از شکل‌گیری مقاومت در کرانه غربی بود. اما ژنرال دایتون از این هم فراتر رفته و برای ایجاد نظامی تلاش کرد که بعدها از آن تحت عنوان «فلسطین جدید» نام برد. اصل ایده او بسیار روشن و ساده بود: اگر می‌خواهید مانع از شکل‌گیری گروه‌های مقاومت در کرانه غربی (همچون غزه) شوید، زیرساخت‌های جامعه را به‌گونه‌ای تغییر دهید که مسئله مقاومت علیه اشغالگران از اساس بی‌معنی شود! 
او بر این مبنا تغییر سبک زندگی شهروندان فلسطینی در کرانه غربی را آغاز کرد و همانگونه که انتظار می‌رفت، گام اول در این راه اقتصاد بود.

تغییر نظام اقتصادی و سونامی بدهی بانکی
از همان سال 2007(پیروزی حماس در انتخابات) برنامه اصلاح نظام بانکی توسط تشکیلات خودگردان شروع شد؛ اصلاحاتی که شاه‌بیت آن، جذب سرمایه خارجی و رفع موانع اعطای وام به شهروندان کرانه بود. به این ترتیب در سایه چراغ سبز آمریکا و حمایت کامل تشکیلات، تزریق گسترده سرمایه به جامعه کرانه آغاز شد؛ جامعه‌ای که از قضا بخش مهمی از آن به‌دلیل بحران‌های سیاسی و نظامی پیاپی در محرومیت به سر می‌برد. جالب آنکه بیش از 95درصد سرمایه‌های یادشده به شکل هدفمند روانه بخش‌های مصرفی شده و سهم سرمایه‌گذاری‌های منتهی به تولید (صنعتی یا کشاورزی) در آن تنها 3 تا 5درصد بود. به‌تدریج بخش‌های مختلف جامعه کرانه غربی بدهکار نظام بانکی تشکیلات شده و همزمان، روند ساخت مراکز تجاری-تفریحی در این منطقه به‌طور چشمگیری افزایش می‌یابد. در این مقطع زمانی کوتاه (مشخصا از 2007تا 2014) تغییر محیط جامعه کرانه غربی و ظهور نمادهای تازه در آن کاملا مشهود است؛ برای مثال در همین سال‌هاست که جنبش فتح از گروهی مبارز عملا به حزب حاکم با تمام ویژگی‌های آن تبدیل می‌شود، نمادهای سنتی جامعه فلسطین از شهدا گرفته تا چریک‌های مشهور، فضای عمومی را ترک کرده و جای خود را به بازیگران و مجریان خوش چهره‌ای می‌دهند که در همین چند سال ظهور کرده‌اند و...
تغییر پر سرعت ارزش‌ها و هویت کرانه غربی در حالی بود که گروه‌های مختلف مقاومت، از حماس گرفته تا جهاد اسلامی همچنان در غزه به مبارزه خود علیه اسرائیل ادامه می‌دادند؛ اگرچه دور از توجه افکار عمومی جامعه فلسطین که در حال تجربه هویتی جدید بود. جالب آنکه همزمان با این تحولات، حجم حملات یا حتی اعتراضات شهروندان فلسطینی در کرانه غربی علیه اشغالگران تا حد بی‌سابقه‌ای کاهش یافته بود، به‌طوری‌که در سال 2011مجموعا کمتر از 300حمله علیه نیروهای امنیتی اسرائیل ثبت شده است. تمام اینها به‌طور خلاصه گویای این بود که طرح مهندسی اجتماعی برای ساخت «فلسطین جدید» تا حد زیادی به اهداف خود نزدیک شده است؛ اگرچه عاملی مهم در این میان همه‌‌چیز را تغییر داد!

بازگشت راست‌ها به قدرت
حرکت پر سرعت جامعه کرانه غربی در مسیر مورد نظر آمریکا و اسرائیل دقیقا در این نقطه متوقف می‌شود؛ جایی که راست‌های اسرائیلی بار دیگر با محوریت بنیامین نتانیاهو به قدرت رسیده و روش مقابله با مقاومت را از روش‌های نرم به رویکردهای سخت تغییر می‌دهند. اگرچه این جریان از سال 2009قدرت را در دست گرفته اما نقطه اوج این فرایند به سال 2014بازمی‌گردد؛ جنگ غزه. پیش از این نیز افزایش چشمگیر مصادره اراضی و املاک فلسطینیان، توسعه شهرک‌سازی‌ و همچنین چراغ سبز نیروهای امنیتی اسرائیلی به شهرک‌نشینان برای حملات وحشیانه به شهروندان فلسطین ازجمله دیگر دلایل توقف طرح مهندسی اجتماعی و در نتیجه تغییر جهت افکار عمومی در کرانه غربی به شمار می‌رود.
در سایه این تحولات، تعداد حملات سالانه علیه نیروهای امنیتی و شهرک‌نشینان در کرانه غربی از کمتر از 300حمله در 2011به بیش از 3هزار حمله در سال 2014افزایش یافت؛ آماری تکان‌دهنده که طی سال‌های اخیر نیز همچنان روند تصاعدی داشته است. روزنامه واشنگتن‌پست در این‌باره می‌نویسد: برخلاف تصورات اولیه، جنگ غزه هدیه بزرگی به حماس و مقاومت غزه بود؛ گروه‌هایی که با عملکرد چشمگیر خود در این جنگ بار دیگر به متن زندگی شهروندان فلسطینی بازگشتند.



نقطه ضعف مقاومت در کرانه
اگرچه آمار افزایش چشمگیر حملات شهروندی در کرانه غربی به تنهایی گویای وضعیت اجتماعی در این منطقه است اما با این حال نمی‌توان از ناکامی‌های گروه‌های مقاومت فلسطینی در این منطقه چشم‌پوشید؛ ناکامی‌هایی که در 2محور خلاصه می‌شوند: 
1- شناسایی و دستگیری فوری عاملان حملات در بازه زمانی بسیار محدود (گاهی کمتر از 24ساعت)
2- ناتوانی در تشکیل شبکه‌های زیرزمینی و تداوم حملات فردی
شبکه الجزیره ریشه هر دو ناکامی را به ساختار پیچیده‌ای مرتبط می‌داند که تشکیلات خودگردان فلسطین (به ریاست محمود عباس) را با دستگاه‌های امنیتی اسرائیل متصل کرده است؛ ساختاری که بدون شک میراث ژنرال دایتون برای فلسطین است. تحولات سال‌های گذشته عملا به‌معنای نابودی طرح مهندسی اجتماعی این ژنرال آمریکایی بوده است، حال باید منتظر ماند و دید میراث او در ساختار امنیتی کرانه غربی تا چه زمانی قادر به مقاومت علیه شهروندان فلسطینی خواهد بود؟




 

این خبر را به اشتراک بگذارید