• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
چهار شنبه 2 اسفند 1396
کد مطلب : 7525
+
-

حرف‌های جورج‌کلونی درباره جدیدترین تجربه‌اش در مقام کارگردان

بازسازی اتفاق‌های نژادپرستانه‌، حال همه را خراب کرد

بازسازی اتفاق‌های نژادپرستانه‌، حال همه را خراب کرد

«سابربیکان» به عنوان جدیدترین تجربه جورج کلونی در مقام کارگردان، ترکیبی از یک تریلر جنایی و یک کمدی سیاه است که بخشی از آن بر اساس فیلمنامه‌ای شکل گرفته است که برادران کوئن چند دهه پیش نوشتند اما خودشان هرگز موفق نشدند آن را بسازند و حالاکلونی و همکار تهیه‌کننده‌اش گرنت هسلاو داستان واقعی خودشان را ضمیمه آن کرده‌اند و پس از به‌روزرسانی، این فیلم را ساخته‌اند. داستان کوئن‌ها طبق معمول درباره نقشه قتلی است که طبق برنامه پیش نمی‌رود و زوج کلونی- هسلاو هم یک اتفاق دلخراش نژادپرستانه از دهه‌ 1950 را با آن ترکیب کرده‌اند. آنچه می‌خوانید از گفت‌وگوی «ویکدلوکِل» استخراج شده است.

 

 

دو فیلم با یک بلیت؛ ماجرای یک قتل + مسئله نژادپرستی

من و گرنت پیرامون اتفاقی که در لِوی‌تاون روی داده بود مقاله‌ای خوانده بودیم. در عین حال، از مبارزه‌های انتخاباتی و حرف‌های ترامپ درباره حصارکشی و سپربلا‌شدن مکزیکی‌ها و مسلمانان باخبر بودیم و دائم این موضوع به ما یادآوری می‌شد که این مسائل و اتفاق‌ها در تاریخ کشور ما تازه نیستند. بنابراین فکر کردیم بد نیست در این باره کاری کنیم و فیلمی بسازیم که در ضمن سرگرم‌کننده باشد چون هدف‌مان این نبود که یک مستند تولید کنیم. این‌طور شد که داستان‌مان درباره نژادپرستی را به داستان سابربیکان برادران کوئن اضافه کردیم چون فکر کردیم ایده بامزه‌ای است که در حومه شهری در دهه‌ 1950 آن را پیاده کنیم که همه چیز در ظاهر تمام‌وکمال و بی‌عیب‌ونقص است؛ البته اگر شما سفیدپوست باشید! (می‌خندد)

 

 

فیلمی که برادران کوئن هرگز نساختند!

در سال 1999 کوئن‌ها می‌خواستند فیلمنامه‌شان را جلوی دوربین ببرند و نقشی را به من پیشنهاد دادند که در این فیلم آسکر آیزک بازی می‌کند. اما آن فیلم هرگز ساخته نشد. تا جایی که می‌دانم از اواسط دهه‌ 1980 نگارش این فیلمنامه را آغاز کردند اما تا سال 1999 که تصمیم گرفته بودند فیلم‌شان را بسازند، آثار دیگری را با همین مضامین ساخته بودند از جمله «فارگو» و «پس از خواندن یک کپی بزن» (یا به تعبیری «پس از خواندن بسوزان») و به همین دلیل بود که در نهایت از کارگردانی فیلمی بر اساس فیلمنامه‌شان منصرف شدند. به‌علاوه، بخش سوم فیلمنامه نوشته نشده بود و برای همین پای نویسنده‌های دیگری هم به پروژه باز شد، اما هرگز راه به جایی نبرد. ما 2سال پیش بود که با جوئل و ایتن درباره ساخت این فیلم و استفاده از فیلمنامه‌شان صحبت کردیم.

 

 

برقراری توازن؛ از کوئن‌ها تا حقوق مدنی

ترکیب یک درام جنایی پیچیده با چاشنی طنز کوئن‌ها، با داستانی پرتنش اما ناب پیرامون حقوق مدنی که در آن سفیدپوستان مزاحم خانواده‌ای سیاهپوست می‌شوند که به عنوان اولین‌ها پا به محله‌ آنها گذاشته‌اند و برقراری توازن میان این دو لحن و ایده‌ اصلی، کار راحتی نبود و ترفندهای خودش را داشت. علاوه بر این، ما در حال فیلمبرداری بودیم که دونالد ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا رسید و این اتفاق به گونه عجیبی بر حال‌وهوای فیلم تأثیر گذاشت. آمریکا عصبانی‌تر شد و مهم نبود که شما در کدام جناح قرار داشته‌ باشید. این موضوع بود که به ما یادآوری کرد باید لحن و فضای فیلم را کمی متفاوت‌تر پیش ببریم. برای همین بعضی صحنه‌ها را حذف کردیم و لحن اسلپ‌استیک قاتلان را تعدیل کردیم. باید کمی بیشتر آنها را خطرناک جلوه می‌دادیم. یکی از بامزه‌ترین شخصیت‌های ما را جاش برولین خلق کرده بود که متأسفانه مجبور شدیم برای رسیدن به حال‌وهوای تازه‌مان، صحنه‌ها و شخصیت او را از فیلم حذف کنیم.

 

 

احساس بد تولید فیلمی سرخوشانه‌ اما بسیار سیاه!

دشوارترین بخش کار این بود که ما در محله‌ای در فولرتن کالیفرنیا فیلمبرداری می‌کردیم که از نظر نژادی تنوع بسیار گسترده‌ای دارد و مقوله نژادپرستی در آنجا کاملا حل‌شده است. در این شرایط ما 350 هنرور داشتیم که باید آنها را به انجام کارهای ناشایست و نژادپرستانه علیه یک خانواده سیاهپوست وامی‌داشتیم. برای همین هر بار تقریبا این طوری دیگران را در جریان می‌گذاشتیم: «ما باید کار واقعا وحشتناکی انجام دهیم که حال همه‌مان را بد خواهد کرد». به خاطر همین بود که حال همه - از بازیگران و عوامل گرفته تا هر کس دیگری که سر صحنه حضور داشت- بد می‌شد. می‌دانیم این اتفاق‌ها در واقعیت روی داده است اما اینکه ما هم عضوی از آنها شده بودیم، واقعا ناخوشایند بود. فکر می‌کنم گرفتن این صحنه‌ها دشوارترین بخش کارمان بود.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید