• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
شنبه 26 مرداد 1398
کد مطلب : 72814
+
-

نمایش پرستیژ ایران

دیدگاه
نمایش پرستیژ ایران


افشین زرگر‌/ ‌عضو هیات‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی کرج
می‌گویند در آن سال‌هایی که ناپلئون بناپارت قدرت‌مندترین مرد اروپا بود هر آنچه اراده می‌کرد تحقق می‌یافت و کمتر کسی یارای مقاومت در مقابل خواسته‌های او را داشت و همین جایگاه با شکوه بود که او را وامی‌داشت حتی رهبر مسیحیان کاتولیک جهان را مجبور کند در دیدار با او پای در گل و لای بگذارد و از کالسکه‌اش پیاده شود و پایین‌تر از او وارد عمارت شود. ناپلئون در اوج قدرت بود و فرانسه تحت زمامداری او پرستیژ دولتی بزرگ و قدرتمند را به نمایش می‌گذاشت.

اما تاریخ نشان داده همیشه اوضاع بر وفق مراد قدرتمندان باقی نمی‌ماند و روزی فرامی‌رسد که حرف‌های آنها برخلاف گذشته چندان خریداری نخواهد داشت. در مورد ناپلئون هم همین‌گونه شد و زمانی که در سراشیبی تزلزل و سقوط قرار داشت در دیدار با مترنیخ صدراعظم اتریش به‌خوبی فهمید که دیگر فرانسه و خود او از جایگاه پرستیپی گذشته نمی‌تواند به‌دنیا فخر بفروشد. در آن دیدار تاریخی بین این دو سیاستمدار مباحث جدی صورت گرفت و هرچه ناپلئون اصرار ورزید نتوانست مترنیخ را از تصمیمش باز دارد تا سرانجام در پایان بحث عامدانه یا تصادفی کلاهش بر زمین افتاد و منتظر ماند تا مترنیخ به احترامش کلاهش را بردارد و به او تقدیم کند، اما مترنیخ بی‌توجه به این امر از ناپلئون عبور کرد و رفت...! و اینجا بود که ناپلئون فهمید دیگر مرد قدرتمند سابق اروپا نیست و حوادث بعدی نیز همین واقعیت را تحقق بخشید.

این روایت تاریخی بیان شد تا به این واقعیت برسیم که بریتانیا نیز مدت‌هاست که دیگر مرد قدرتمند اروپا نیست و نمی‌تواند مانند آن روزگارانی که آفتاب در سرزمین امپراتوری‌اش غروب نمی‌کرد با دیگر مردمان جهان سخن گوید. بریتانیا که روابط ویژه‌ای Special Relations با ایالات متحده به‌عنوان یکی از مستحکم‌ترین اتحادها در جهان دارد در ادوار گذشته همواره نشان داده که در وقایع حساس بین‌المللی همراهی با ایالات متحده را بر هر گزینه دیگری حتی همگام ماندن با دیگر کشورهای اروپایی ترجیح می‌دهد.

اتحاد در دو سوی آتلانتیک با وجود تمامی فراز و نشیب‌های مختلف حفظ شده و مانند همیشه در موضوع افزایش تنش‌ها بین ایران و ایالات متحده خصوصاً پس از عدم‌پایبندی آمریکا به برجام و اعمال تحریم‌های جدید کماکان بریتانیا هم‌سویی منافع و مواضع با آمریکا را بر هر امر دیگری ترجیح داده و گرچه برخلاف ایالات متحده ظاهراً و در سیاست اعلامی‌اش به پایبندی به برجام اصرار ورزیده اما عملاً با ایالات متحده همراه شده و به درخواست آن کشور نفتکش حامل نفت ایران گریس 1 را در جبل‌الطارق با کماندوهایش توقیف کرده و آن‌ را در اختیار حکومت محلی جبل‌الطارق(گیبرالتار) گذاشت تا بیش از یک‌ ماه به‌طور غیرقانونی در توقیف بماند. بریتانیا با توقیف نفتکش حامل نفت ایران به بهانه اجرای تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه سوریه نه‌تنها همسویی و همراهی با ایالات متحده در قبال ایران را به‌نمایش گذاشت بلکه خواست نشان دهد که هنوز هم می‌تواند مانند روزگارانی که بر دریاها سروری و سیادت داشت عمل نماید و در واقع نمایش پرستیژ دهد، امری که بعدا خلافش به اثبات رسید، چون واقعیت این است که بریتانیا در بهترین وضعیت یک کشور مهم و دارای قدرت قابل توجه است، اما کاملاً قدرتی عادی و نه فراتر از آن.

نفتکش حامل نفت ایران برخلاف قواعد حقوق بین‌الملل و با اعمال فراسرزمینی تحریم‌های اتحادیه اروپا آن‌هم به کشوری که به هیچ وجه جزئی از اروپا نبوده و تعهدی در این زمینه نیز ندارد توقیف شد و بریتانیا نیز بر این نکته اصرار داشت که در هر حال خود را متعهد به اجرای تحریم‌های سوریه می‌داند، موضعی که پس از رفع توقیف نفتکش گریس1 مجددا در بیانیه این کشور مورد تأکید قرار گرفت. توقیف این کشتی از هر نظر برخلاف حقوق بین‌الملل بود زیرا نه تخلف محرز و اثبات شده‌ای از سوی این کشتی صورت گرفته بود و نه قطعنامه لازم‌الاجرای شورای امنیت در این زمینه وجود داشت تا مثلاً مانع از وجود روابط تجاری با سوریه شود.

حتی اگر این نکته را نیز نادیده بگیریم، واهی بودن بهانه بریتانیا با موضع صریح و مکرر ایران مبنی بر اینکه مقصد نفتکش گریس1 سوریه نبوده است کاملاً اثبات می‌شود.

اما اقدام بریتانیا از یک جنبه دیگر نیز قابل بررسی و تحلیل است. توقیف نفتکش حامل نفت ایران پس از هدف قرار گرفتن پهپاد گران‌قیمت و پیشرفته آمریکا در خلیج‌فارس انجام گرفت.

جایی که ایران با نشان دادن جدیت در دفاع از امنیت ملی و جلوگیری از هرگونه تهدید خارجی به‌خوبی نمایش پرستیژ داد و بر ابهت نظامی ایالات متحده و هم‌پیمانانش خدشه وارد کرد.

اقدام بریتانیا نیز در همین راستا و برای اعاده پرستیژ و از همه مهم‌تر تحریک ایران برای واکنشی هیجانی و احساسی انجام گرفت. اما به‌نظر ایران از وقایع گذشته به‌خوبی درس گرفته است و با فعال کردن دستگاه دیپلماسی و اصرار بر نشان دادن حقانیت ایران و نادرست و خلاف بودن اقدام بریتانیا در خلیج‌فارس نیز با برنامه‌ریزی دقیق و مقتدرانه‌ای عمل کرد. ایران به‌صورت هیجانی و احساسی تلافی نکرد بلکه تلاش کرد با اتکا به موازین بین‌المللی و دلایل متقن با اعمال کنترل بیشتر بر حمل‌ونقل دریایی در خلیج‌فارس و برخورد با کشتی‌های قانون‌شکن نشان دهد که از توان و اراده لازم برای تامین منافع و امنیت خود برخوردار است و از همه مهم‌تر به‌خوبی نمایش پرستیژ دهد.

آری نفتکش گریس1 رفع توقیف شد، نام آن به آدریان دریا تغییر داده شد و با پرچم ایران روی دریاها به‌حرکت درآمد تا نشان دهد ایرانیان برخلاف گذشته‌ها(اعصاری که دولت‌های استعمارگر و سلطه‌طلب می‌خواستند و شوربختانه حکمرانان ایران هم می‌پذیرفتند) دیگر در مقابل دولت‌های استعمارگر و زورگویی مانند بریتانیا که در حافظه تاریخی‌مان به عنصری کاملاً منفی شناخته می‌شود، باج نخواهد داد.

آری حاصل کلام این است که رفع توقیف نفتکش حامل نفت ایران آن‌هم از طرق مسالمت‌آمیز نمایش پرستیژ برای ایران و دستگاه توانمند دیپلماسی کشور و از همه مهم‌تر نمایشگر اتحاد و انسجام همه نیروهای کشور و پشتوانه ملی قدرتمند در تامین منافع ملی است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید