• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
سه شنبه 15 مرداد 1398
کد مطلب : 70925
+
-

عروسک‌ها و دلقک‌ها

سعید قطبی زاده/منتقد سینما

سینما در شکل مردمی و عامه‌پسندش هیچ ربطی به هنر ندارد و میان هنر سینما با سلیقه عمومی نیز هیچ نسبتی برقرار نیست. ممکن است تک‌و توک میان فیلم‌های هنری اثر پرفروشی هم پیدا بشود اما مسلما دلیل استقبال، فهم و درک ویژگی‌های هنری آن اثر نیست. به بیان دیگر، احتمالا «چیزی» در آن اثر هنری بوده که مردم از آن خوش‌شان آمده. همین الان می‌شود از جماعت هوادار فیلم «فروشنده» که از آن اثری پرفروش ساختند پرسید که آیا چیزی درباره نمایشنامه آرتور میلر می‌دانند؟ داستانی از غلامحسین ساعدی خوانده‌اند؟ یا فیلم «گاو» را دیده‌اند؟ اگر دیده‌اند، درونمایه آن را درک کرده‌اند؟ 
بنابراین سینمای تجاری یا برای کشاندن کسانی به سینماست که عادت به سینما رفتن ندارند و یا در جهت خواست و سلیقه افرادی است که سینما رفتن هنوز برایشان تفریحی جذاب است. «تفریح» اساسا در جهت خوشگذرانی است و برای هیچ آدم عاقلی، معنی تفریح و خوشگذرانی، این نیست که به تماشای فیلمی غامض و پیچیده برود. آدم‌ها در چهارگوشه دنیا، اغلب، سینما را تفریح‌گاهی می‌شناسند برای گذراندن اوقات فراغت. نزد آن عده قلیل، سینما محل تفریح نیست. درباره سایر هنرها هم‌چنین قاعده‌ای، بیش‌وکم برقرار است. خیلی‌ها می‌دانند خواننده ترانه «آقامون جنتلمنه...» کیست اما چه تعداد خبر دارند رهبر ارکستر سمفونیک تهران چه‌کسی است؟ بر همین مبنا می‌شود تعداد علاقه‌مندان به کتاب‌های طالع‌بینی را با مخاطبان آثار داستایوسکی قیاس کرد و اصل قضیه را فهمید. اصل قضیه به‌نظر من این است که صنعت سینما در هر کشور بسته به میزان تماشاگران، دارای رونق یا دچار کساد است. تماشاگر انبوه از فیلم و سینما چیزی مطالبه می‌کند که در بیشتر مواقع نسبتی با اهداف فرهنگی ندارد. به شهادت آمار، بعد از فیلم‌های جنسی، جذاب‌ترین فیلم‌ها برای توده مردم، آنهایی است که می‌خنداند. خندیدن یک واکنش غریزی است در برابر محرکی که ابزار خنداندنش الزاما فرهنگی و سالم نیست اما خندیدن می‌تواند انگیزه اصلی باشد برای شرکت در یک تفریح. از این رو، فیلم‌های مفرح و سرگرم‌کننده، کمتر تماشاگرشان را به تامل و تفکر دعوت می‌کنند و تماشاگر اهل تفریح، حوصله فکر کردن به ابهامات فیلم را ندارد؛ رفته سینما که فکرش را آزاد، و نه درگیر کند؛ پس چه کالایی بهتر از کمدی؟ که هم می‌خنداند و هم برای خنداندن، فکر و حواس و تمرکز را طلب نمی‌کند.
گاهی هم در جوامعی مثل ما، دلایل دیگری باعث فروش بالای فیلم‌هاست. مردم کنجکاو ما تشنه دانستن درباره علل توقیف یک فیلم‌اند. درباره آن فیلم خبر و حاشیه بسیار خوانده و شنیده‌اند و بعد از آزادی آن فیلم از بند سانسور، می‌خواهند از سر کنجکاوی بدانند چی داشته که به آن بند کرده‌اند. فرقی هم نمی‌کند آن فیلم به دلایل سیاسی در توقیف بوده یا از فرط ابتذال. خوش دارند موارد ممنوعه را ببینند و درباره‌اش حرف بزنند؛ همچنان‌که عادت دارند سر از کار هر چیز خلاف‌عادت و نابهنجاری دربیاورند. گاهی وقت‌ها اما متوجه نمی‌شوند آن فیلم به‌خصوص، چی داشته که سال‌ها توقیف بوده. بنابراین سرخورده برمی‌گردند.
دلیل دیگر، بازیگر است. خیلی‌ها می‌روند «فیلم آن بازیگر» را ببینند، نه «فیلم آن کارگردان» را. اهل صورت‌اند، نه معنا. ممکن است ندانند کار یک کارگردان در فیلم چیست. اگر هم بدانند برایشان جذابیتی ندارد. در عوض 2‌نوع بازیگر را دوست دارند. ابتدا آنها که عروسک‌اند و سپس آنها که دلقک‌اند. عروسک‌ها خوشگل‌اند و دل می‌برند و دلقک‌ها به هر روشی خنده تولید می‌کنند. قبلا رقابت تنگاتنگی میان این دو گروه بود. الان اما دلقک‌ها گوی سبقت را از عروسک‌ها ربوده‌اند. مردم خوشگل‌تر از عروسک‌های سینما را جاهای دیگر، مثلا در رسانه‌های رقیب پیدا می‌کنند اما کماکان از تماشای دلقک‌ها به وجد می‌آیند. عروسک‌ها و دلقک‌ها صفت فیلم‌ها هم هست؛ فیلم‌های عروسکی و فیلم‌های دلقکی. از زمانی که قیمت عروسک‌ها و دلقک‌ها نجومی شده، فیلم‌هایی ساخته می‌شود که عروسک‌ها و دلقک‌های نامرغوبی دارد. خلاصه اینکه خیلی کارها در عالم تفریح و سرگرمی مجاز است؛ مثل عبور از خط قرمز. و این دلیلی قاطع‌تر از بقیه است که موفقیت تجاری یک فیلم را تضمین می‌کند. هرقدر یک فیلم بیشتر از خط قرمز عبور کند، تفریح و سرگرمی بیشتری ایجاد می‌کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید