• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
پنج شنبه 26 بهمن 1396
کد مطلب : 7023
+
-

کامبیز درم‌بخش؛ هنرمند کاریکاتوریست از دغدغه‌های این روزهایش می‌گوید

انرژی مثبت

گفت وگو
انرژی مثبت

سحر آزاد | آژانس عکس همشهری/ یاسمن ده‌میانی:

قرارمان با کامبیز درم‌بخش در کافه نشر ثالث است؛ جایی که معمولا  می‌توان صبح‌ها او را آنجا پیدا کرد که همراه کاغذ و قلمش در کنار لیوان قهوه یا چای، نشسته و مشغول طراحی است. درم‌بخش یکی از کارتونیست‌های شناخته شده ایرانی است که آثارش نه تنها در مجموعه‌ها و موزه‌های داخلی بلکه در خارج از کشور هم نگهداری می‌شود. او در دوران جوانی به آلمان مهاجرت کرد، اما پس از سال‌ها به ایران بازگشت. در سال‌های اخیر برگزاری نمایشگاه‌های او شتاب بیشتری گرفته تاجایی که گاهی طی یک سال، دو یا سه نمایشگاه برپا می‌کند. او دی ماه سال جاری نمایشگاهی با عنوان «انرژی مثبت» در گالری سیحون برپا کرد که به گفته خودش از انرژی بازدیدکنندگانی الهام گرفته بود که به دیدن کارهایش می‌آیند. همه این‌ها باعث شد تا به سراغ او برویم و از حال و هوای این روزهایش بپرسیم ،اما پیش از آن، صحبت‌های‌مان در مورد تاکیدی شکل گرفت که در سال‌های اخیر در کارهاش دارد و آن؛ اجتناب از حرف‌ها و کارهای سیاسی است. درم‌بخش در این باره می‌گوید، در مورد محیط زیست می‌شود آسان‌تر و بهتر کار کرد تا مسائل سیاسی.

کاریکاتور  با سیاست گره خورده‌است، اما چرا  شما دوست ندارید در مورد سیاست حرف بزنید یا کار کنید؟

برای این که دیگر کاربردی ندارد. سیاستمداران به قول معروف؛ پوست کلفت شده‌اند و دیگر به این نوع حرف‌ها گوش نمی‌دهند. زمانی در سال‌های 60 میلادی اعتراض‌هایی که می‌شد، اثرگذار بودند؛ مثل اعتراض‌هایی که به جنگ ویتنام می‌شد یا انتقادهایی که در روزنامه‌های داخلی انجام می‌شد. این اعتراض‌ها موثر بودند، اما الان چنین حرف‌هایی بی‌فایده شده‌اند.

چرا این اعتراض‌ها اثر ندارد؟

آن موقع سیاستمداران انتقادپذیرتر بودند تا الان. سیاستمداران امروزی نسبت به این که راجع به آنها نکته‌ای منفی نوشته شود، خیلی حساس شده‌اند و به همین دلیل کار روزنامه‌نویس‌ها کمی دشوار شده. با توجه به خط قرمزهایی هم که وجود دارد، کسانی که می‌خواهند کار انتقادی کنند، کار سختی در پیش دارند چون یا باید خودشان را محدود و سانسور کنند یا کسی هست که کارشان را سانسور ‌کند .

طرح‌های سیاسی  گذشته  و امروز با هم فرقی هم دارند؟

کاریکاتور ادیتوریال یا سیاسی در مطبوعات ما وجود ندارد. بیشتر روزنامه‌های دنیا کاریکاتوریست‌هایی دارند که برای صفحات یک آنها طرح می‌زنند و جایگاه این کاریکاتوریست‌ها هم تثبیت شده . ‌جالب اینجاست که در یک کاریکاتور، تمام روال سیاسی و اجتماعی روز را در یک طرح خلاصه شده می‌توان دید . به عنوان مثال روزنامه «لوموند» کاریکاتوریستی دارد که اگر مدتی کاریکاتورهای او چاپ نشود، مردم اعتراض می‌کنند. حتی به سیاستمداران برمی‌خورد که چرا سراغ آنها نرفته‌اند یا آنها را دست کم گرفته‌اند.

اما ظاهرا در ایران برعکس است.

در ایران چند جانبه باید مراقب باشید. همه این مراحل را گذرانده‌ام، اما اکنون به جایی رسیده‌ام که ترجیح می‌دهم کاری بکشم که بتوانم آن را چاپ یا عرضه کنم. درغیر این صورت باید خانه بمانم. - همان طور که گفتم- امروزه دیگر کاریکاتورهای سیاسی کاربردی ندارند. آن زمان وقتی این کارها چاپ می‌شدند، جنبه اطلاع‌رسانی و آگاهی‌دهی هم داشتند، اما امروزه شبکه‎های اجتماعی آن قدر خشن و  واقعی هستند که هرچقدر هم شما اغراق کنید، به آن نمی‌رسید. آن زمان، حرف‌ها به طور نمادین زده می‌شد، اما حالا همه چیز به صورت واقعی و در لحظه منتشر می‌شود. اطلاعات عمومی هم زیاد شده است. درحالی که الان ما در عرصه دیگری زندگی می‌کنیم. بنابراین فرمول‌هایی برای کارم انتخاب کرده‌ام که بتوانم به مردم حس خوبی بدهم و آنها را خوشحال کنم تا برای چند لحظه هم شده، بگویند انرژی مثبت گرفته‌ایم. اتفاقانتیجه‌اش را هم دیده‌ام. مردمی که به دیدن نمایشگاهم آمده‌اند، گفته‌اند انرژی مثبت گرفته‌اند و به همین دلیل از این موضوع برای تیتر نمایشگاه اخیرم استفاده کرده‌ام.

کارهای نمایشگاه «انرژی مثبت» چطور آماده شدند؟

اصولا مدام در سر کار و در خانه کارهایم را تقسیم‌بندی می‌کنم. براساس هر تقسیم‌بندی بررسی می‌کنم  که ببینم هر بخش به درد کدام گالری می‌خورد. از نظر ایده و سوژه هیچ مشکلی ندارم؛ چون 60 سال است که کار می‌کنم و  این روال برایم عادی شده که کارهای زیادی انجام دهم. تنها مشکلم وقت و سلامتی‌ام است. دلهره و دلشوره دارم، نتوانم برخی از سوژه‌هایم را کار کنم.سوژه‌هایم زیاد هستند و هنوز کارهای خوبم را اجرا نکرده‌ام. پس تنها چیزی که واقعا نیاز دارم، وقت است. -همان طور که گفتم - بسیار پرکارم و این پرکاری باعث پویایی می‌شود. خیلی از سوژه‌ها حین کار به ذهنم می‌رسد. اصولا کسی که کار هنری می‌کند، وقتی وقفه‌ای در کارش بوجود بیاید، پیداکردن کلاف گمشده خیلی سخت می‌شود. بنابراین برایم پیداکردن ایده و فکر مشکلی نیست. کارهای قوی و تندی هم دارم که نمی‌توانم آنها را چاپ کنم ؛یعنی نمی‌خواهم آنها را چاپ کنم.

قصد هم ندارید آنها را خارج از ایران منتشر کنید؟

نه! هر هنرمندی در کشور خودش پویایی دارد. هر کشوری نیز مسائل خودش را دارد. به هرحال همیشه مشکلاتی وجود دارد که جنبه بین‌المللی دارند و درحال حاضر به آنها می‌پردازم؛ چون راه دیگری ندارم ؛ مسایلی مثل محیط زیست، جنگ، صلح، مهاجرت، تبعیض نژادی، بی‌کاری، بی‌پولی، فقر، افزایش دمای کره زمین، اخلاق و.... این مسائل، نقدهای اجتماعی هستند و جنبه فرهنگ‌سازی نیز دارند؛ مثل توجه دادن مردم به کتابخوانی تا کمتر به خوردن فکر کنند..

توجه به غذاخوردن شما را رنج می‌دهد؟

خیلی‌ها ندارند، غذایی بخورند اما مسئله این است آنهایی که پول دارند و می‌توانند غذا بخورند، چقدر برای فرهنگ و هنر خرج می‌کنند؟ بارهاشاهد بوده‌ام کسی که قهوه‌ای به قیمت 18 تا 20 هزار تومان یا پیتزایی با قیمت بالایی می‌خورد، اما وقتی می‌خواهد کتابی به قیمت 15 هزار تومان بخرد می‌گوید گران است. انگار اصلا برای‌شان وضعیت کتاب و هنر مهم نیست. حتی مردم  کمتر روزنامه می‌خوانند.

قبلا گفته بودید آنچه از برگزاری یک نمایشگاه بدست می‌آورید، صرف نمایشگاه بعدی می‌کنید چون قاب و نحوه ارائه یک کار برایتان مهم است. الان وضعیت چطور است؟ برخی می‌گویند بازار هنرهای تجسمی دچار رکود شده است.درست است؟

اول از همه توجه به این نکته مهم است که قیمت کارهای من گران نیست؛ قیمت کارهایم از دو میلیون شروع می‌شود. کارهایی که زحمت زیادی برای آن‌ها کشیده‌ام، ممکن است 10 میلیون تومان و اگر خیلی عالی باشند، تا15 میلیون تومان می‌رسند . درحالی که  در خیلی از نمایشگاه‌ها کسی که اسم و رسمی یا سابقه زیادی ندارد، آثارش 70 میلیون تومان قیمت دارد. البته این کار به ضرر خودشان است؛ چون به مرور زمان آنها محو خواهند شد، همانطور که در بیشتر مواقع دیده‌ایم بیشتر آنها حضوری در هنر ندارند. بنابراین نحوه گرداندن کار هم یک هنر است؛ مثل اینکه چه کار کنیم و کار را در کدام گالری نمایش دهیم. حتی وقتی برای مطبوعات، کاریکاتور می‌کشیدم، می‌دانستم کدام کار برای کدام روزنامه مناسب است. بد نیست این را هم بگویم که به غیر از اینکه عنوان کاریکاتوریست دارم، از نقاشی شروع کرده‌ام و کارهای دیگری هم مثل مجسمه، عکس، چیدمان یا ویدئوآرت هم دارم. این کارها مربوط به الان نیستند و ایده برخی از آنها از سال‌ها قبل، حتی پیش از انقلاب در ذهنم بود. منتهی همیشه جای بزرگ یا پول کافی نداشته‌ام که این ایده‌ها را اجرایی کنم. بنابراین وقتی پول دستم آمد، ایده‌هایم را اجرایی کردم و  آن‌ها را در نمایشگاه «سورپرایز» نشان دادم. به عقیده خیلی از بازدیدکنندگان هم واقعا سورپرایز بود؛ چون انتظار نداشتند چنین کارهایی از من ببینند. خوشبختانه الان حامی مالی پیدا شده که بتوانم دیگر ایده‌هایم را هم اجرایی کنم. خانه‌ام پر از تابلو است و جایی برای کار ندارم. به جایی نیاز دارم که بزرگ باشد و بتوانم سوژه‌هایم را عملی کنم. ضمن اینکه هنرمند در دنیای امروز به آرشیتکت می‌ماند؛ یعنی افراد یا گروهی دراختیار دارد که برآنها نظارت می‌کند و  آن‌ها ایده‌هایش را اجرایی می‌کنند. تعداد هنرمندان هم زیاد است و خیلی از آنها طی سال بی‌کار هستند. اگر نمایشگاهی هم برگزار کنند ممکن است تنها یک کارشان فروش برود یااصلا اثری نفروشد. پس اگر آگاه باشیم، با چنین کارهای گروهی می‌توانیم یک چرخه مالی را برای دیگران هم به وجود بیاوریم.

اما در ایران انجام کارهای گروهی خیلی جانیافتاده.

در ایران خیلی از چیزها جانیفتاده. در خارج از ایران، حدود 150 سال سابقه گالری‌داری داریم.درحالی که تنها در یک دهه اخیر است که به گالری‌داری توجه کرده‌ایم و به همین دلیل مشارکت و علاقه‌مندی به این نوع هنر هنوز تازه است. غیر از کسانی که هنر را دوست دارند، هنر به نوعی تفریح هم  بدل شده. مردم کاری یا جایی ندارند که بروند. این است که مثلا جمعه‌ها در گالری‌ها جمع می‌شوند. بنابراین همه آنهایی که به دیدن گالری می‌روند، هنرمند و هنرشناس نیستند. برخی از آنها برای وقت‌گذرانی به نمایشگاه‌ها می‌روند و عده‌ای هم برای آشناشدن با هنرمندان. همین موضوع برایم جذابیت داشته و به همین دلیل کارهایی هم راجع به گالری‌ها دارم که طنز است و قبلا در نمایشگاه «هنرهای تبسمی» در گالری سیحون نمایش دادم. این کارها قرار است در کتابی منتشر شود و نگاهی طنزآمیز دارد. مثلا در یکی از طرح‌ها، گالری‌ای را کشیدم که شخصی با سینی نوشیدنی و خوراکی وارد می‌شود و همه سرها به سمت او می‌چرخد؛ یعنی کسی تابلوها را نگاه نمی‌کند یا در یکی دیگر از طرح‌هایم در مورد کالیگرافی و نقاشی‌خط است که در 15-10 سال اخیر باب شده و باعث شده عده‌ای از نقاش‌ها، خطاط شوند.

نمایشگاهی که قرار بود از جواهرهای‌تان برگزار کنید، به کجا رسید؟

کسی که قرار بود با من همکاری کند به دلایل شخصی همکاری نکرد. آنها هم مثل مجسمه‌هایم هستند و حالتی طنز دارند.

از کامبیز درمبخش تقلبی چه خبر؟!

آن زمان یک نفر بود که جاهای مختلف به نام من می‌رفت، هتل رزرو می‌کرد، در رستوران غذا می‌خورد و به جایم خواستگاری می‌کرد! مثلایکی از آشنایان می‌گفت در هواپیما نشسته‌بود‌ و فرد بغل‌دستی‌اش،‌خود را کامبیز درمبخش معرفی و تازه طراحی هم ‌کرد! الان قلابی بودن این طوری شده که سعی می‌کنند کار آدم را کپی کنند و این موضوع فقط جنبه داخلی ندارد. بااین تفاوت که در نیویورک صد برابر بیشتر از من پول درمی‌آورند!

از کجا متوجه چنین فردی شدید؟

از طریق اینستاگرام. البته افراد دیگری هم هستند که این شیوه را دنبال می‌کنند. بعضی‌ها هم آدمکی را که در همه کارهایم وجود دارد، کپی می‎کنند، اما از عهده آن برنمی‌آیند؛ چون خط‌ها قوی و محکم هستند. برخی نیز سعی کرده‌اند امضایم را که مربوط به سالیان قبل است و امضایی لاتین بود، کپی کنند. از این ماجراها زیاد داشته‌ام. با این همه نمی‌توانند کارم را تقلید کنند؛ چون کار هر هنرمندی مثل امضای روی چک است؛ یعنی در اثر سال‌ها کارکردن تبدیل به امضا شده.

آیا به نظرتان  هنوز هم وضعیت کاریکاتور ما «جشنواره‌ای» است؟

وقتی کاریکاتوریست‌ها جایی برای کار ندارند، طبیعی است که کاریکاتور ما جشنواره‌ای شود. پیش از انقلاب 5-6 کاریکاتوریست داشتیم که از آن میان 2-3 نفر خوب بودند، اما الان هزاران کاریکاتوریست داریم که صد نفر از آنها واقعا عالی هستند، اما نمی‌دانند کجا بروند و چه کار کنند . خیلی از آنها وارد انیمیشن می‌شوند، اما این روزها انیمیشن هم بودجه ندارد و سفارش زیادی در این زمینه وجود ندارد. بعضی از  کاریکاتوریست‌های ما هم به سمت تصویرگری می‌روند. این شرایط موجب می‌شود عملا  جوان‌ها دلسرد ‌شوند و برای همیشه کارشان را کنار بگذارند.

این خبر را به اشتراک بگذارید