• دو شنبه 28 اسفند 1402
  • الإثْنَيْن 8 رمضان 1445
  • 2024 Mar 18
چهار شنبه 2 مرداد 1398
کد مطلب : 68315
+
-

درجست‌وجوی‌« روح کردی» تئاتر

صادقی: به لطف سابقه 80 ساله‌ای که در تئاتر داریم، انجمن‌های نمایش و نیروهای فعال تئاتری ما در همه‌ شهرهای کردنشین تشکیل شده‌اند‌

نمایش
درجست‌وجوی‌« روح کردی» تئاتر

محمد توفیق مشیرپناهی |  سنندج- خبرنگار: 


امروز تئاتر کردستان را با نام دکتر «قطب‎الدین صادقی» می‎شناسند، یکی از مشاهیر کُرد که در کنگره‎ای به همین نام، مدتی پیش مورد ستایش قرار گرفت. شهر زادگاهش سنندج است؛ متولد ۳ اردیبهشت ۱۳۳۱، محله جورآباد. در تئاتر همه کار کرده است؛ از بازیگری، کارگردانی، مترجمی، تحقیق روی متون تاریخی با ظرفیت‎های نمایشی، نویسندگی گرفته تا داوری و دبیری جشنواره‎های بزرگ تئاتر و سرپرستی انتخاب و چاپ مجموعه‎ای نزدیک به 70 جلد نمایش‌نامه ‏های معروف جهان. اکنون روی خاستگاه‎های نمایشی در آثار کهن کردستان تحقیق و متون نمایشی‏اش را تنظیم می‏کند. با حوادث تلخ دنیای معاصر هم پیوند دارد و آثاری در نکوهش جنگ‎ها و کشتارها نوشته و اجرای صحنه‎ای داشته است. گفت‎وگوی همشهری با وی  را در ادامه می‎خوانید. 


بعد از سال‎ها کار فشرده در تئاتر، این هنر را چگونه تعریف می‌کنید؟ 

تئاتر تنها یک وسیله تفنن نیست، اما بدون هیچ تردیدی اول تفنن و سرگرمی است. موسیقی تفنن است. رمان تفنن است. یک جهان ذهنی است که به تو اجازه می‌دهد رویا ببینی و از مشکلات روزمره دور شوی. اما تنها یک مفر مبتذل نیست و علاوه بر روح سرگرم‌کنندگی باید به پالایش احساسات کمک کند. باید رشد و تعالی اندیشه را هم ایجاد کند. باید به یاری ابعاد گوناگون ظرایف را ببینیم و شاید بزرگ‎ترین عملکردش این است که باید کمک کند تا ما کمی انسان‌تر از آنچه بوده‌ایم بشویم.

پس از برگزاری چند دوره جشنواره‌ تئاتر خیابانی مریوان و تئاتر کُردی سقز آیا ما تئاتر کُردی داریم؟

امروزه به لطف سابقه هفتاد، هشتاد ساله‌ای که در تئاتر داریم، انجمن‌های نمایش و نیروهای فعال تئاتری ما در همه‌ شهرهای کردنشین از سنندج گرفته تا دهگلان و دیواندره و کامیاران و بانه و سردشت و بوکان و مهاباد و کرند تشکیل شده‌اند و به عنوان نویسنده، بازیگر، کارگردان و طراح صحنه، بخشی از فرهنگ شهری ما را نمایندگی می‌کنند.

 اینان تولید تئاتر دارند و تولیدات تئاتری آنها برخاسته از اندیشه و احساس و جهان‌بینی‌شان در این دوره است. اما این‌که تئاتر ما کُردی است یا نه، شرایط تولید یک تئاتر ملی اول باید در چارچوب جغرافیای آن آب و خاک و مردم باشد و به نوعی باید به آنها ربط داشته باشد (یا جغرافیایی یا تاریخی) و تنها نباید به سندیت تاریخی یا جغرافیایی اکتفا کرد. به نظر من سخن گفتن از شخصیت‌ها، حوادث، ماجراها و کلا چیزی که برای آدم‌های آن سرزمین اتفاق می‌افتد، اهمیت دارد و اهمیت دیگر زبان است. اثری که به زبان کُردی (یا هر زبانی) نوشته می‌شود، باید با لایه‌های متعدد نمادشناسی، معرفت‌شناسی، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی به گونه‌ای آن ‌قوم را معرفی کند. 

از همه‌ این‌ها گذشته آن چیزی که واقعا مُهر کُردی را به  یک تئاتر می‌بخشد، تنها داشتن شرایط تاریخی و جغرافیایی نیست، تنها این نیست که از شخصیت‌ها و حوادثی بگویید که در این قلمرو و یا به زبان کُردی حرف می‌زند، بلکه چیزی است که من به آن می‌گویم «روح کُردی». یعنی مجموعه آن باورها، عواطف و ناخودآگاه قومی که در واقع مانند خمیرمایه همه این عناصر را به هم ربط می‌دهد.

چگونه می‌توانیم در گستره‌ فرهنگی دنیای امروز، چادری به اندازه نام فرهنگ، هنر و ادبیات کُردی برپا کنیم؟

به نظر من خلق هر نوع فرهنگ ملی باید از 4چیز الهام بگیرد؛ بدون تردید ما باید تاریخ را (چه گذشته و چه معاصر) درست مرور کنیم تا بدانیم که هستیم، از کجا آمده‌ایم، ریشه‌های ما کجاست و هویت ما چیست. اگر در تاریخ گذشته به دنبال ریشه‌ها هستیم و این‌که ما محصول چه دوران و پروسه‌ای هستیم، در تاریخ معاصر دنبال این هستیم که اشتباهاتمان را ببینیم. در هر دو صورت در آثار فرهنگ و هنر کُردی رویکرد ما به مفهوم تاریخ برای این است که خودشیفته نباشیم و وقایع را ببینیم، حقایق را لمس کنیم و تحلیل درستی از خود و شرایط روز داشته باشیم. 

جدا از تاریخ نکته دیگری که می‌تواند باعث و بانی به وجود آمدن یک فرهنگ و هنر مستقل و دارای شناسنامه باشد، کار کردن روی اسطوره‌ها و افسانه‌هاست. اسطوره‌ها که نشانه‌هایی از معرفت آغازین ما هستند و شکل نمادین تفکر ما، در ناخودآگاه قومی و حتی در زندگی روزمره ما حضور دارند و بسیاری از انگیزه‌های رفتاری، کرداری و پنداری ما از آن سرچشمه می‌گیرد، بهترین سرچشمه‌ خلق یک هنر دارای شناسنامه هستند. 

کار روی آثار گران‌قدر ادبی گذشتگان مانند «بیت‌ها و کتب ‌ادبی»، نکته‌ دیگری است که می‌تواند به ما کمک کند یک هویت فرهنگی داشته باشیم. چه بیت‌ها و چه آثار ادبیات کهن کردستان و چیزهایی که از فرهنگ شفاهی طولانی به دست ما رسیده‌اند دارای ریشه‌های عرفانی، حماسی و تغزلی‌‌اند. یعنی هم نفسانیات فردی ما را تجزیه و تحلیل می‌کنند و هم جنبه‌های حماسی ما را در نبرد با مشکلات جهان دیگر به‌خوبی معرفی می‌کنند و هم تفکرات ناب ما و معنویت و جهان ماوراء‌الطبیعه را معرفی می‌کنند. در هر صورت به نظر من تاریخ، اسطوره‌ها و ویژگی آثار فرهنگی گذشته در زمینه‌ ادبیات و بیت‌ها می‌توانند ما را کمک کند. اما مکمل همه‌ اینها این است که برای این‌که بتوانیم – به قول شما – این چادر را برپا کنیم، باید در جست‌وجوی مخاطب باشیم. جست‌وجوی مخاطب، بهترین و سنگین‌ترین وظیفه‌ ماست. 


پیشنهادی برای  هنرمند شدن
 
هر کس که می‌خواهد گام در این وادی بگذارد، حتما باید چند ویژگی داشته باشد؛ اول داشتن استعداد است. خیلی از ما برای یک کار استعداد داریم و برای کار دیگری استعداد نداریم. ما باید برای آن هنری که در وادی‌اش گام می‌گذاریم، استعدادش را داشته ‌باشیم؛ یعنی آمادگی فکری و از پیش آماده شده در طبیعت فکری ما.  ضرورت دوم داشتن علاقه است. یعنی فردی که وارد عرصه‌ هنر و فرهنگ می‌شود، زندگی‌اش را با آن یکی کند. 

فعالیت به شکل فوق برنامه، تفننی و هرازچندگاه سرزدن به درد نمی‌خورد. هنر فوق برنامه‌ای نیست. کار هنر کار اساسی و تمام وقت است که باید با زندگی عجین شود. آن چیزی که استعداد را تکمیل می‌کند، همان علاقه‌ شدیدی است که آدم از خود نشان می‌دهد. یعنی باید تبدیل به انگیزه‌ اول زندگی شود.  نکته‌ سوم پرورش استعداد است. من استعداد و علاقه دارم، آیا نباید بروم و تکنیکش را بیاموزم و آن را تربیت کنم؟

 بنابراین این‌جا مطالعه و تمرین از همه‌چیز مهم‌تر است. داشتن استعداد، علاقه و تربیت استعداد که اساسش تمرین و مطالعه است 3 شرط اساسی کسانی است که در وادی هنر و فرهنگ گام برمی‌دارند.  چهارمین ویژگی ایمان به هدف است. آدم باید به هدفی که دارد ایمان داشته باشد تا دچار تردید نشود و از نیمه‌‌ راه کار را رها نکند و از این شاخه، به آن شاخ نپرد و یک روز نرود مکانیکی و روز دیگر نقاشی و روز سوم موسیقی یا تئاتر. در این تداوم که مظهر آن ایمان آدم به هدف و راه است، باید پایداری خاصی داشت تا به نتیجه رسید و برای این‌که فرد به همه‌ اینها برسد باید 3 کار انجام دهد: اول این‌که هدفش را تعیین کند، بعد برنامه‌ریزی داشته باشد‍؛ به عنوان مثال «من می‌خواهم نویسنده‌ بزرگی شوم»، این هدف من، برنامه‌ریزی‌اش این است که مثلا من تمام آثار ادبی خودمان و جهان را بخوانم. سومین کار برای برنامه‌ریزی بخش‌بندی و قطعه‌قطعه کردن است. همین جوری که نمی‌شود جلو رفت. 

 و آخرین نکته برای جوانی که می‌خواهد در این عرصه گام بگذارد، فقط یک توصیه است: کار، کار و کار. یعنی تنها در پرتو کار و پیگیری مداوم است که اشتباهات‌ حذف می‌شود، توانایی‌ها خود را نشان می‌دهد و آدم تسلط پیدا می‌کند و می‌تواند به نتیجه‌ درخشان برسد.

این خبر را به اشتراک بگذارید