• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
دو شنبه 23 بهمن 1396
کد مطلب : 6711
+
-

التزام کتابفروش به میوه‌فروش

یادداشت
التزام کتابفروش به میوه‌فروش

نصرالله حدادی | نویسنده و محقق تهران:

کمتر از 40روز تا پایان سال باقی مانده است و «حقوق‌بگیرجماعت» منتظر است تا دستش به پاداش و عیدی آخر سال بند شود و بتواند از خجالت «اهل و عیال» به ‌در آید و نشود آنچه در دوران کودکی ما ورد زبان‌ها بود؛ «عید آمد و ما لختیم، رفتیم به بابا گفتیم...» بابا هم گفت «ندارم» و خلاص. و حالا خلاصی‌ای در کار نیست و باید پرداخت کرد و خرید و ان‌شاءالله به قول مرحوم حاج‌اکبر ناظم «خدا هیچ مردی‌و شرمنده زن و بچه‌ش نکنه» و این‌روزها همگان بتوانند با دست پر به خانه بروند.  چشم به صفحه شبکه خبر دوخته‌ام تا از اتفاقات تازه باخبر شوم. در زیرنویس چنین آمده است: فلان مقدار سیب، بهمان میزان پرتقال و آجیل شب عید تامین شده و نگرانی‌ای در کار نیست! خدا را شکر از بی‌خبری درآمدیم؛ هرچند به قول صائب تبریزی «صبح، در خواب عدم بود که بیدار شدیم / شب سیه‌مست فنا بود که هشیار شدیم / عالم بی‌خبری طرفه‌بهشتی بوده‌ست / حیف و صدحیف که ما دیر خبردار شدیم». عیبی ندارد! ماهی را هروقت از آب بگیرند، گویی همچنان تازه است و حالا که خبردار شده‌ایم و هنوز هم که عیدی و پاداش آخر سال را دریافت نکرده‌ایم، پس همچنان می‌شود «پوست خرس نزده را فروخت» و برای این پول در راه، نقشه کشید؛ لباس خرید، میوه خرید، آجیل خرید، شیرینی خرید و خلاصه خرید دیگر؛ هرچه که شد.

حالا با این به قول قدیمی‌ها «شندرقاز» حقوق و پاداش و عیدی بازنشستگی شب عید، می‌توانیم چیزهای خوب بخریم؟ خدا عالم است و بماند خط‌ونشان‌کشیدن برای عدم راه‌اندازی بازارهای حراج که کسب‌وکار دکاندار جماعت را کساد می‌کردند و بعضا اجناس نه‌چندان مرغوب و باز هم به قول قدیمی‌ها «بنجل» به مردم می‌انداختند و اگر بوده‌اند کسانی که چشم امید به اینگونه بازارهای دارای تخفیف زیاد دوخته‌اند، بی‌خود و بی‌جهت انتظار نکشند که خبری نیست. حالا ماییم و سفره هفت‌سین و میوه‌ها و شیرینی‌ها و آجیل‌های اعلا؛ اگر بتوانیم بخریم و اگر نه، میادین میوه‌ و تره‌بار «دم‌دست» هستند و می‌شود از آنجا خرید کرد و صدالبته نه میوه از ما بهتران را بلکه همین میوه‌های همچنان عرضه‌شده در طول سال را. و آنکه می‌خواهد میوه اعلا بخرد و در مقابل مهمانان قرار دهد، باید پول اعلا بپردازد و خدا کند این مأموران تعزیرات و جریمه‌کنندگان گران‌فروشان، اینگونه حضرات مخفی‌کننده میوه و آجیل اعلا را نیز ببینند و تحت نظر داشته باشند که کار به فروش پسته و بادام کیلویی تقریبا 100هزار تومان نرسد. البته 100هزار تومان که چندان قابل نیست و من مانده‌ام پسته تولید صددرصد وطنی، چرا نمونه خارجی‌اش ـ آن هم به اندازه یک بند انگشت ـ خدا می‌داند آزاد یا قاچاقی، وارد کشور شده و بیش از این مبلغ ناقابل را طلب می‌کند و هستند کسانی که می‌پردازند و سرافراز در مقابل مهمانان عید قرار می‌دهند.  داشتم مطبوعات تیرماه سال1300 شمسی را ورق می‌زدم که چشم‌ام به 3اعلامیه «اداره تعیین نرخ ارزاق عمومی» افتاد. در اعلامیه اول «گروهی از تجار سرشناس تهران مانند حاج‌مهدی شفیعی و میرعلی نقی‌هاشمی و فقیه‌التجار و حاج‌مهدی بنکدار و میرزاعلی‌اصغر کتابفروش و حاج میرزاعلی قیصریه و حاج‌محمدآقا شالفروش و حاج عباسقلی‌آقا» التزام‌نامه داده‌اند که «ملتزم و متعهد می‌شویم که از این تاریخ به بعد کلیه میوه‌جاتی که خریداری نموده و به مصرف فروش رسانیم، باید یک ربع بر قیمت که خریداری‌ شده افزوده، میوه را به فروش برسانیم. اگر از تومانی 2قران که قرار گذارده‌ایم بر قیمت بیفزاییم [چنانچه] مدلل شود چیزی علاوه فروخته باشیم، فروشنده بدون هیچ گفت‌وگویی دفعه اول 5تومان، دفعه ثانی 10تومان جریمه داده، دفعه ثالث حق میوه‌فروشی نداشته باشد». و چند روز بعد، یعنی 12مرداد سال1300 شمسی، این «اعلان» از طرف سرتیپ محمودآقا انصاری ـ رئیس حکومت نظامی طهران ـ صادر شد: «به موجب این اعلان به عموم میوه‌فروشان دارالخلافه اخطار می‌شود میوه‌جاتی را که برای مصرف فروش به دکان‌های خود می‌آورند باید کلیه میوه‌جات را به ‌طور علنی و آشکار در دکان‌های خود گذاشته، به مصرف فروش برسانند. اگر معلوم شود میوه خوب را در دکان یا جای دیگر پنهان نموده باشند، کلیه میوه‌جات پنهان‌نموده آنها ضبط و به مصرف فقرا خواهد رسید و صاحب دکان هم مورد مؤاخذه سخت واقع خواهد شد».

خدا پدرشان را بیامرزد که به نفع فقرا به مصرف می‌رساندند و فقط به جریمه‌کردن به نفع حکومت اکتفا نمی‌کردند. اما در این بین مانده‌ام میرزاعلی‌اصغر کتابفروش چه‌کاره بود که باید التزام می‌داد تا میوه‌فروشان، گران نفروخته و میوه اعلا را به ازمابهتران نفروشند؟ گمان می‌کنم وضع و اوضاع کتاب و کتابت و کتابفروشان خیلی بهتر از زمان ما بوده و شمارگان کتاب، حتما 100 یا 200نسخه نبوده و اگر مثل روزگار ما بوده، التزام میوه‌فروش که نه، به کارگر و کارمند خود هم نمی‌توانست التزام بدهد!

این خبر را به اشتراک بگذارید