• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
شنبه 21 بهمن 1396
کد مطلب : 6707
+
-

مسعود رایگان از «سرو زیر آب» و تبعیض‌ها می‌‌گوید

جشنواره‌ها را خودی و غیرخودی نکنید

جشنواره‌ها را خودی و غیرخودی نکنید

شاید او را بیشتر به‌خاطر نقش‌آفرینی‌اش در «خیلی دور، خیلی نزدیک» به یاد بیاوریم اما این هنرمند کارهای ارزشمندی در کارنامه خود دارد. او علاوه بر بازیگری در سینما و تلویزیون، در حوزه کارگردانی و بازیگری تئاتر نیز فعالیت می‌کند. مسعود رایگان که امسال با فیلم «سرو زیر آب» در جشنواره سی‌وششم فجر حضور دارد، به تازگی نمایش «لاسارو» را روی صحنه برده بود  اما مدیران تئاتری با این بهانه که باید سالن نمایش را در اختیار گروه‌های جشنواره تئاتر فجر قرار دهند، تنها 15شب فرصت اجرا به نمایش رایگان دادند. این در شرایطی است که سالن روبه‌رو که همزمان با رایگان اجرایش را آغاز کرده است، همچنان به اجرای نمایش خود ادامه می‌دهد. تبعیض‌های اینچنینی باعث شده که این هنرمند دل پُری داشته باشد؛به همین دلیل مصاحبه ما که با گفت‌وگو درباره سرو زیر آب آغاز شد، در انتها به درددل‌های مسعود رایگان از شرایط فرهنگی کشور کشیده شد.

 

 

این نخستین همکاری شما با محمدعلی باشه‌آهنگر است. آیا فیلم‌‌های قبلی این کارگردان شما را ترغیب به همکاری کرد یا فیلمنامه «سرو زیر آب» و نقشی که قرار بود ایفا کنید برایتان جذابیت داشت؟

فیلمنامه «سرو زیر آب» جزو معدود کارهایی‌ست که سال گذشته به دستم رسید و دوستش داشتم. شخصیت‌‌پردازی و ایده اولیه این فیلمنامه فوق‌العاده است. «سرو زیر آب» به ستایش شهید- صرف‌نظر از قوم، نژاد و سرزمینش- می‌پردازد؛ ستایشی که شکل جهانی به‌خود گرفته و تک‌بُعدی نیست. به‌نظرم فیلمنامه‌نویسان به خوبی از عهده نگارش این قصه برآمده‌اند، ولی اینکه در اجرا تا چه اندازه به متن وفادار بوده‌اند را باید بعد از دیده‌ شدن فیلم، خود بیننده قضاوت کند.

این فیلمنامه درباره اقلیت‌های مذهبی است که به شهادت رسیده‌اند. معمولا در فیلم‌های ما به این نوع موضوعات نگاهی کلیشه‌ای می‌شود. ولی با تعاریف شما به‌نظر می‌رسد در این فیلم با یک روایت کلیشه‌ای روبه‌رو نباشیم.

فکر می‌کنم نویسندگان فیلمنامه و کارگردان، توانسته‌اند آنچه را که از نظر خودشان مقبول و درست بوده به تصویر بکشند. گمان می‌کنم در این خصوص به اهداف‌شان رسیده‌اند.

 

اینجور فیلمنامه‌ها که درباره موضوعات مربوط به جنگ است، معمولا با یک گارد ابتدایی از طرف مخاطب عام روبه‌رو می‌شود. این اتفاق برای فیلم «مزار شریف» نیز که شما در آن نقش‌آفرینی می‌کردید رخ داد و در اکران عمومی با استقبال زیادی مواجه نشد. آیا موقع حضور در چنین فیلم‌هایی به این موضوع که مخاطب چقدر می‌تواند با چنین اثری ارتباط برقرار کند فکر می‌کنید؟

مزار شریف در ارتباط با شهدای کنسولگری ایران در افغانستان بود و از این نظر کار درستی انجام گرفته است. چنین فیلم‌هایی در حافظه تاریخی کشور ثبت می‌شوند. مطمئنا برای سرو زیر آب هم همینطور است. اگر قرار است فیلمی درباره وقایع تاریخی بسازیم، باید طوری عمل کنیم که هم در حافظه تاریخی‌مان بماند و هم تبدیل به مستنداتی شود که بعدها بتوانیم به آن رجوع کنیم.

اینکه بگوییم ما یک جنگ هشت‌ساله داشتیم و نیروهای دشمن را خیلی خوار و خفیف و ذلیل نشان دهیم اصلا کار درستی نیست. ما شهدای خیلی زیادی داشتیم که صرف‌نظر از قومیت همه برای رسیدن به یک هدف غایی تلاش می‌کردند. ببینید در ارتباط با جنگ جهانی دوم چقدر فیلم ساخته می‌شود! ما در زمینه فیلم‌های ارزشمندی که در بایگانی تاریخ ثبت شود خیلی کمبود داریم. فکر می‌کنم فیلمنامه سرو زیر آب به شکلی است که در بایگانی حافظه تاریخی ما ثبت خواهد شد.

 

شما در سرو زیر آب برای دومین بار مقابل دوربین علیرضا زرین‌دست رفته‌اید؛پیش از این هم در مزار شریف با ایشان همکاری داشتید. ممکن است خیلی‌ها تصور کنند برای بازیگر اینکه مقابل دوربین چه فیلمبرداری برود تفاوتی ندارد ولی بسیاری از بازیگران برایشان مهم است که چه فیلمبرداری قرار است تصویر آنها را ثبت کند.

همکاری فیلمبردار و بازیگر موضوع بسیار بااهمیتی است. یک رابطه سه‌جانبه میان بازیگر، کارگردان و فیلمبردار وجود دارد. وقتی فیلمبردار قابش را می‌بندد، باید بدانی که تا چه اندازه امکان بازی در قاب او را داری. آیا بازی‌ای که قرار است انجام دهی برای قابی که او بسته، تحرک و تقلای بیش از اندازه (اُوِر اَکت) ندارد؟

در مورد آقای زرین‌دست باید بگویم ایشان همیشه پرچمش در اهتزاز است. برای من باعث افتخار است که در کنار ایشان دو کار انجام داده‌ام. در همکاری با آقای زرین‌دست خیال من به‌عنوان بازیگر راحت است. آقایان حمید خضوعی ابیانه، بهرام بدخشانی، محمود کلاری، علیرضا زرین‌دست و خیلی دیگر از فیلمبردارانی که هم‌اکنون در کشور ما فعالیت می‌کنند، با چیدن قاب‌شان به‌شدت به بازیگر کمک می‌کنند.

بازیگر در قاب آنها فرصت پیدا می‌کند تا شخصیتِ نقش را برملا کند. گاهی ممکن است حواس کارگردان به یک سری موارد نباشد و در این شرایط اگر بازیگر دارد بازی اشتباهی انجام می‌دهد، فیلمبردار باید او را تصحیح کند؛ نمی‌گویم باید در کار بازیگر دخالت کند، منظورم این است که اگر بازیگر بخواهد گل پیروزی را بزند باید با فیلمبردار تعامل داشته باشد.

 

درباره شخصیتی که در «سرو زیر آب» نقش‌اش را ایفا می‌کنید توضیح دهید.

من در این فیلم نقش کاراکتری به نام سرگرد پوشیاس را بازی می‌کنم. ابتدا سعی کردم متوجه شوم که این کاراکتر، چه تأثیری در روند فیلمنامه می‌گذارد. سرگرد پوشیاس یک نظامی وارسته است که در موقعیتی انسانی قرار می‌گیرد. در یک کلام او یک ارتشی باشرف است.

 

بعد از گذشت این همه سال از حضور شما در «خیلی دور خیلی نزدیک»، همچنان بیشتر مخاطبان شما را با آن نقش به یاد می‌آورند. در همان سال برای بازی در این نقش نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره برای بهترین بازیگر مرد نیز شدید. چه چیزی باعث می‌شود یک نقش تا این اندازه در ذهن مخاطب ماندگار شود؟ آیا سرگرد پوشیاس می‌تواند کاراکتر ماندگار دیگری از شما بسازد؟

مگر چندبار در سال ممکن است فیلمنامه خوبی نوشته شود؟ باید فیلمنامه خوب باشد تا بازیگر بتواند از ویژگی‌های متن برای نقش‌آفرینی خودش استفاده کند. با احترام به خیلی از دوستان کارگردان که هم خودشان می‌نویسند و هم کارگردانی می‌کنند، ولی مسئله اصلی ما وجود نقصان در فیلمنامه‌هایمان است.

بگذارید یک مثال بزنم؛ هنر تئاتر برای کشور ما نیست. خیلی‌ها ممکن است بگویند ما تعزیه و نمایش تخت‌حوضی داریم و... ولی اینها در ارتباط با تئاترِ مدرنِ موجود در غرب، محلی از اعراب ندارند.

از زمان ورود درام غربی به ایران، شاید حداکثر حدود 150سال بگذرد. بنابراین ما در ارتباط با فیلمنامه داریم دوران کودکی‌مان را طی می‌کنیم. بارها گفته‌ام که به‌نظر من، ما هیچ راهی به جز اقتباس از درام غربی نداریم؛کما‌اینکه آمریکایی‌ها هم همین کار را کردند تا توانستند به درام آمریکایی برسند. آنها هم از درام اروپایی اقتباس کردند تا به درام آمریکایی رسیدند. ما در نمایشنامه و فیلمنامه‌نویسی دچار کمی‌وکاستی هستیم. خواهش من از فیلمنامه‌نویسان این است که اگر می‌توانند فیلمنامه‌ها را براساس اقتباس‌های ادبی بنویسند؛ مثلا فیلم «سارا» ی داریوش مهرجویی، یک اقتباس ادبی از «خانه عروسک» ایبسن است؛ برای همین هر کاری هم بکنید ساختمان این فیلمنامه فرو نمی‌ریزد و همه‌‌چیزش سرجایش است. ما به راحتی می‌توانیم درام غربی را از صافی خودمان رد کنیم و به درام ایرانی برسیم.

مسئولان فرهنگی ما باید متوجه این نقص بشوند و به جای جشنواره‌‌های ریز و درشت برای فیلمنامه‌نویسان‌مان هزینه کنند. مثلا بگویند ما 2سال هزینه زندگی شما را تأمین می‌کنیم ولی شما در عوض بنشینید و فیلمنامه خوب بنویسید. فیلمی مثل «خیلی دور، خیلی نزدیک» به شعور مخاطبش احترام می‌گذارد و وقتی به مخاطب احترام بگذاری جواب مثبت از جانب او دریافت خواهی کرد. وقتی به شعور مخاطب احترام نگذاری نتیجه‌اش همین فیلم‌های سخیفی است که هرسال در کشور تولید می‌شود.

 

به خیلی دور، خیلی نزدیک و ماندگاری آن در ذهن مخاطب اشاره کردید. حقیقت این است که اگر همین الان بخواهیم آن را بسازیم، دیگر امکان‌پذیر نخواهد بود؛چون تولید آن فیلم 7‌ماه طول کشید ولی الان کدام کارگردان را می‌توانیم پیدا کنیم که 7‌ماه خودش را درگیر یک فیلم کند؟

دردِ دلم خیلی زیاد است. ما که تولید گسترده (بیگ‌پروداکشن) نداریم! این تولید گسترده را فقط به یک سری آدم‌های خاص می‌دهند. این اتفاق در تئاترمان هم رخ می‌دهد. این تبعیضی که وجود دارد حتی در خود جامعه‌مان هم دیده می‌شود. چطور ممکن است یک تئاتر میلیاردی هزینه کند؟ این پول از کجا می‌آید؛آن هم برای ایده‌های دست‌مالی شده و تکراری! ؟

تا قبل از شروع جشنواره تئاتر فجر یک نمایش به نام لاسارو روی صحنه داشتم ولی اصلا دیده نشد؛ چرا که برای این نمایش فقط 15شب سالن را در اختیارم قراردادند؛ نمایشی که عواملش شرافتمندانه کار می‌کردند و براساس متنی اجرا می‌شد که در اروپا، آمریکا، کانادا و استرالیا شهرت جهانی دارد. کجای دنیا را سراغ دارید که به‌خاطر سیاست‎های غلط مدیرانش نمایشی 15شب در یک سالن رسمی اجرا شود؟ کجای دنیا در سالن رسمی کشور، 2 نمایش از 2 کارگردان با فاصله نیم‌ساعت از هم اجرا می‌شود؟ این شرم‌آور است.

سؤال من از مسئولان فرهنگی این است: شما دارید جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر برگزار می‌کنید و مهمان خارجی دعوت کرده‌اید. آیا این مهمانان خارجی از شما سؤال نمی‌کنند که آیا تئاتر ملی هم دارید یا نه؟ تئاتر ملی شما کجاست؟ تئاتر رسمی شما کجاست؟

چرا وقتی توانایی فراهم کردن شرایط اشتغال را ندارند، این همه فارغ‌التحصیل هنر تحویل جامعه می‌دهند. به اعتراف خود مسئولان وزارت علوم هر 2سال، 7هزار نفر دانشجوی هنری فارغ‌التحصیل می‌شود! آیا به این فکر کرده‌اند که اینها باید کجا کار کنند؟! آیا شما برای این همه دانشجو استاد دارید؟!

الگوهای تئاتر آزاد را که مخصوص گروه‌های آماتور و نیمه‌آماتور است از کشورهای دیگر برداشته‌اند و برای ما اجرا می‌کنند. واقعا سینه ما پر شده از این همه درد. تا کی حسرت بخوریم که چرا وضعیت‌مان اینگونه شده است؟ ما در زمان خودمان این را می‌دانستیم که بعد از فارغ‌التحصیلی جایمان در تالار مولوی است و این برایمان دست‌نیافتنی بود که در تئاتر شهر و یا سنگلج کاری را اجرا کنیم  ولی الان دیگر خبری از این حرکت پلکانی برای فارغ‌التحصیلان نیست.

 

آیا این تبعیض را منحصر به تئاتر می‌دانید؟

تبعیضی که هم‌اکنون وجود دارد غیرقابل بخشش است. این تبعیض هم در تئاتر و هم در سینمای ما دیده می‌شود.

 اینکه از مجلس بودجه فرهنگی بگیریم و از 22میلیاردی که می‌دهند، 14میلیاردش را به آدم‌های خاص که خودمان دوست داریم بدهیم و بقیه را بین مابقی کارگردان‌ها پخش کنیم درست نیست. هم‌اکنون پانصد  و خرده‌ای نفر عضو کانون کارگردانان ایران هستند! کجای دنیا این همه کارگردان دارد؟ یک سری نور چشمی وجود دارند که راحت فیلم‌هایشان را می‌سازند و مابقی باید حالا حالاها صبر کنند تا بودجه برسد.

عملکردهای غلط آقایان وضعیت فرهنگی کشور را متشنج کرده است. سال به سال دریغ از پارسال. در مورد جشنواره‌ها هم این تبعیض وجود دارد. یکی باید به آقایان بگوید که اگر واقعا جشنواره فجر جشن سینما یا تئاتر کشور است، ماجرا را خودی و غیرخودی نکنید.

این فقط اعتراض من نیست بلکه خیلی از دوستان با من هم عقیده هستند. مدیرانی که شایستگی مدیریت در فضای فرهنگی را ندارند، باید جای خودشان را به مدیرانی بدهند که توانایی اداره کردن مباحث فرهنگی کشور را دارند.

با این وضعیت بد فرهنگی که به‌خصوص در ارتباط با تئاتر به‌وجود آمده است، باید فکری به حال اداره امور فرهنگی بشود. فکرش را بکنید که بعد از 15شب اجرا سالن را از من گرفتند با این بهانه که سالن را باید به اجرا‌کنندگان تئاتر فجر بدهند، ولی چطور سالنی که دقیقا مقابل ما داشت اجرا می‌کرد همچنان به اجرایش ادامه می‎دهد؟ این تبعیض آدم را دل‌چرکین می‌کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید