• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
شنبه 21 بهمن 1396
کد مطلب : 6704
+
-

نیم‌نگاهی به سرنوشت نامعلوم برخی از فیلم‌اولی‌ها در جشنواره فیلم فجر چند سال گذشته

بازگشت به نقطه صفر

بازگشت به نقطه صفر

علی سیف‌اللهی

سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر مانند دوره قبل با حذف بخش «نگاه نو» برگزار می‌شود؛ بخشی که در سال‌های گذشته سهم فیلمسازان اول و به‌اصطلاح «فیلم اولی‌ها» بود و هویت و سیمرغ‌های مستقل داشت. در سال‌‌های اخیر درباره استقلال و لزوم بودن یا نبودن این بخش بحث‌‌های متفاوتی انجام شده است. در جشنواره امسال اما غیبت این بخش بیشتر از سال‌های قبل به‌نظر می‌رسد چون سهم فیلم اولی‌‌ها از جشنواره فقط 3 فیلم بوده است. عده‌ای معتقدند حذف بخش «نگاه نو» شانس حضور فیلمسازان جوان در سینمای ایران را کمرنگ و فیلمسازی در ایران را به نگاه‌‌ها و فیلمسازانی مشخص محدود می‌کند. به همین بهانه نگاهی کوتاه کرده‌‌ایم به فرایند ورود فیلم‌اولی‌‌ها به چرخه فیلمسازی در ایران، دردسرها و مشکلات ساخت نخستین فیلم و سرنوشت فیلمسازانی که در جشنواره فیلم فجر حاضر بوده‌اند اما عمر فیلمسازی آنها فقط به اندازه یک فیلم بوده است. طبعا این گزارش فقط به بخشی از دردسرهای این فیلمسازان می‌پردازد و به عدد کارگردان‌های فیلم اولی مصایب و داستان‌‌های تلخ واقعی وجود دارد؛ داستان‌‌هایی پرحاشیه، جنجالی و تمام‌نشدنی.

 

 

هفت‌خان تولد یک فیلمساز

کارگردان‌‌های فیلم اولی را در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان در 2دسته شناسایی کرد؛ دسته اول فیلمسازانی که تصمیم می‌گیرند به جریان اصلی فیلمسازی در ایران بپیوندند و دسته دوم کارگردان‌‌هایی که فعالیت در سینمای مستقل را ترجیح می‌دهند. هرکدام از این شیوه‌‌های ورود و ادامه حیات در سینمای ایران دردسرهای بی‌‌شماری دارد؛ چنان که گاهی بعضی فیلمسازان جوان قید ادامه کار را می‌زنند و تغییر مسیر می‌دهند. سختی‌های ورود به جریان اصلی سینمای ایران از گرفتن پروانه ساخت و پیداکردن تهیه‌کننده و سرمایه‌‌گذار و تأمین بودجه کلید می‌خورد و تا ماجراهای اکران و فروش فیلم ادامه دارد. تا همین سال‌‌های اخیر کارگردان‌‌هایی که می‌خواستند نخستین فیلم سینمایی‌شان را بسازند، باید درخواست پروانه ساخت را به سازمان سینمایی ارائه می‌دادند و منتظر می‌ماندند تا نامشان در فهرست محدود مجوزداران فیلم اولی قرار بگیرد. سینمای مستقل هم داستان پرآب‌چشمی دارد که فیلمسازان این سینما را به دردسر انداخته است. سینماگران این نوع سینما مجبورند با چنگ و دندان هویت مستقل خود را حفظ کنند. تعبیر طنازانه محسن امیریوسفی از این نوع سینما توصیف درستی به‌نظر می‌رسد؛ «در همسایگی خانه کوچک سینمای مستقل، یک خانه بزرگ و مجلل بود که سینمای تجاری در آن زندگی می‌کرد. فیلم‌‌هایش توی چندین سینما روز‌ها می‌فروخت و شب‌‌ها صدای پول شمردنش گوش سینمای مستقل را اذیت می‌کرد، ولی او شکایتی نداشت و به همان چندتا نمایش و اکران محدودش راضی بود. بعضی وقت‌ها هم سینمای تجاری با متلک می‌پرسید:  وضع مالی چطوره مستقل خانم؟! و او هم می‌‌گفت: خدا رو شکر راضی هستیم. شما چه خبر؟...». خبرهای سینمای مستقل چندان امیدوارکننده نیست و اگر کسی نتواند از حصار تنگ ورودی آن گذر کند، مجبور به گوشه‌نشینی می‌شود و راه به جایی نمی‌برد.

 

 

ماموریت؛ نجات در اکران و گیشه

معادله ورود سینماگران جوان به سینمای ایران جواب‌‌های یکسانی نمی‌دهد. جز آنها که می‌توانند در این چرخه پردردسر باقی بمانند، بقیه فیلمسازان معمولا بی‌سر‌وصدا کنار می‌روند یا حداقل به‌سرعت، شانس ساخت دومین فیلم را پیدا نمی‌کنند. از نمونه‌های بارز این مورد، احسان بیگلری کارگردان فیلم «برادرم خسرو» است که فیلمش در جشنواره فیلم‌فجر تحسین شد اما تا 2 سال بعد شانس اکران پیدا نکرد و همین اتفاق باعث شده که بین فیلم اول و دوم او فاصله‌‌ای بلند وجود داشته باشد؛ اتفاقی که برای نیما جاویدی، کارگردان فیلم «ملبورن» هم تکرار شده و با وجود 2 نامزدی در جشنواره فیلم فجر و جایزه‌بردن در جشنواره‌های خارجی، پس از 4سال تازه موفق به تولید فیلم دومش «سرخپوست» شده است که به‌زودی جلوی دوربین می‌رود. از نمونه‌های دیگری که از سرنوشت او خبری نیست، سروش محمدزاده، نویسنده و کارگردان فیلم «چهارشنبه» است؛ فیلمی که در جشنواره 2سال پیش برنده تندیس بهترین کارگردانی در بخش «هنر و تجربه» شد اما خبری از ساخت فیلم دومش نیست. امیرحسین عسگری، نویسنده و کارگردان فیلم «بدون مرز» هم سرنوشت مشابهی دارد. او 3سال پیش در بخش «نگاه نو» جشنواره در 3 بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه نامزد شد و تندیس جایزه ویژه هیأت داوران این بخش را هم گرفت اما هنوز معلوم نیست می‌تواند فیلم بعدی‌اش را بسازد یا نه. راما قویدل هم که سال93 فیلم «چاقی» را به جشنواره فرستاد، نه شانس اکران فیلم را پیدا کرد، نه شانس ساخت فیلم بعدی را. نقطه مقابل او می‌تواند مصطفی احمدی باشد که فیلم «نزدیک‌‌تر» را به‌عنوان نخستین تجربه کارگردانی‌اش پس از سال‌‌ها کار در پشت‌صحنه سینما ساخت و شانس اکران هم پیدا کرد اما «بی‌‌حساب» فیلم دوم او پس از یک سال تکلیف نامعلومی دارد و نمایش داده نشده است. کارگردان‌‌هایی مثل مجید اسماعیلی پارسا و سهیلا گلستانی هم که در سال‌‌های گذشته به‌ترتیب فیلم‌‌های «ماهی سیاه کوچولو» و «دو» را به جشنواره فرستادند، در گیشه به توفیقی دست پیدا نکردند و خبری از فیلم‌‌های بعدی آنها نیست. به فهرست فیلمسازانی که ادامه فیلمسازی آنها سرنوشت نامعلومی دارد، اسم‌‌های دیگری هم می‌توان اضافه کرد؛ مهشید افشارزاده کارگردان «پنج ستاره»، ایمان افشاریان و مهدی پاکدل کارگردان‌های «فردا»، حمیدرضا قطبی کارگردان «جامه‌دران» و... .

 

 

خداحافظی طولانی

اولین انگشت اتهام حذف فیلمسازان جوان به سوی شرایط نابسامان اکران است. اگر پشتِ فیلمساز به تهیه‌کننده و شرکت‌های پخش‌کننده فعال گرم نباشد، شانس دیده‌شدن فیلم به صفر میل می‌کند. طبق قوانین شورای صنفی نمایش، هر فیلم باید کف میزان فروش را در هفته حفظ کند تا حیات فیلم روی پرده ادامه داشته باشد  وگرنه سینمادار حق دارد اگر فیلمی به هر دلیلی مخاطب نداشته باشد، فیلم را از روی پرده بردارد و اجازه ادامه نمایش آن را ندهد. دغدغه‌های اکران و فروش، از اصلی‌‌ترین مسائل فیلمسازان اول پس از تولید فیلم هستند؛ مرحله‌ای که کلیدواژه‌های «مافیای اکران» و «جدال نابرابر» در گفت‌وگوهای پیرامون این فیلم‌‌ها تکرار می‌شود. گاهی فیلم‌ها در نوبت اکران قرار می‌گیرند و میزان فروش فیلم نسبت به هزینه تولید ناامیدکننده است اما گاهی فیلم‌‌ها حتی رنگ پرده را هم نمی‌بینند. در نتیجه اسم فیلمساز طنین پیدا نمی‌کند و فراموش می‌شود. درباره میزان کم‌فروش می‌توان فیلم پرستاره «تابستان‌داغ» ابراهیم ایرج‌زاد را مثال زد که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته در 13رشته کاندیدا شد و 2 سیمرغ هم گرفت، اما در اکران به‌شدت شکست خورد و در گیشه فقط یک میلیارد و 300میلیون تومان فروخت؛ اتفاقی که احتمالا آینده مسیر فیلمسازی ایرج‌زاد را تحت‌تأثیر قرار خواهد داد.

گاهی گزینه جایگزین شرایط عادی اکران برای بعضی فیلم‌ها، انتخاب اکران در گروه «هنر و تجربه» است. جز نوع فرم و محتوای فیلم، هزینه‌های نجومی تبلیغات فیلم و دردسرهای اکران عمومی از دلایلی هستند که فیلمسازها و تهیه‌کننده‌هایشان را به سمت اکران در گروه «هنر و تجربه» می‌کشانند. امنیت در اکران و فرصت آشنایی مخاطبان با اثر و قابلیت‌های فیلمساز، امتیازهای «هنر و تجربه» برای این فیلمسازان هستند؛هر چند معمولا فیلم‌های این گروه فروش چندانی ندارند و با توجه به سالن‌ها و سانس‌های محدود اکران این گروه، شانس دیده شدن فیلم خیلی کم است.

گاهی سختی‌های اکران فیلم در سینماهای ایران، فیلمسازان را به سمت انتخاب شیوه‌های دیگر نمایش فیلم‌ها می‌برد. به‌طور مثال گاهی ترجیح می‌دهند فیلم‌هایشان را فقط در جشنواره‌های خارجی نمایش بدهند تا بالاخره یک شرکت پخش‌کننده حق امتیاز پخش فیلم را بخرد و درآمد اصلی و میزان مخاطبان فیلم با این قرارداد تضمین شود. درآمد قرارداد و تنظیم این قرارداد بین‌المللی می‌تواند تضمینی برای ادامه فیلمسازی فیلم‌‌ اولی‌ها باشد. کارگردان‌هایی هم هستند که قبل از اکران به دلایلی مانند اختلاف با سرمایه‌گذار، فیلم‌هایشان به مرحله نمایش نمی‌رسد. فیلم «دوئت» نوید دانش ازجمله این فیلم‌هاست که با وجود بازی چهره‌هایی مانند هدیه تهرانی، علی مصفا و نگار جواهریان در فیلم و کیفیت قابل‌قبول و حتی خوب فیلم هنوز روی پرده نرفته و آینده کاری دانش را تحت‌تأثیر قرار داده است. به‌نظر می‌رسد مهم‌ترین مانع فیلمسازان جوان برای ادامه حیات هنری، بیش از تولید محصول درست، جورکردن سرمایه تولید فیلم است؛ دغدغه‌ای که در سال‌های اخیر قربانیان خاموش زیادی داشته است.

 

اولین انگشت اتهام حذف فیلمسازان جوان به سوی شرایط نابسامان اکران است. اگر پشتِ فیلمساز به تهیه‌کننده و شرکت‌های پخش‌کننده فعال گرم نباشد، شانس دیده‌شدن فیلم به صفر میل می‌کند

 

این خبر را به اشتراک بگذارید