• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
شنبه 21 بهمن 1396
کد مطلب : 6701
+
-

درباره سعید ملکان به بهانه «ابوغریب»

فرزند سینما

سینما
فرزند سینما

پوریا ذوالفقاری:

وقتی از مشکلات نظام تولید در سینمای ایران حرف می‌زنیم، خیلی ساده داریم در گام نخست به نبود تهیه‌کننده حرفه‌ای و سینمابلد آدرس می‌دهیم؛ کسی که با خواندن فیلمنامه، جذابیت‌هایش را دریابد، بفهمد این متن با چه رویکردی نوشته شده و کدام مخاطب را هدف گرفته و چقدر می‌تواند در رسیدن به هدفش موفق باشد و برای تولیدش چقدر زمان و بودجه نیاز است. تا اینجا به توانی اشاره کردیم که هر تهیه‌کننده‌ای در هر نقطه دنیا باید به آن مجهز باشد اما تهیه‌کنندگی در سینمای ایران ملزومات دیگری هم دارد. یکی از مهم‌ترین آنها شناخت آدم‌های این سینماست؛سینمایی که در آن صنف و سندیکا حضور پرقدرتی ندارد و شرایط تولید هم در آن باری به هر جهت است، نیازمند مدیریت پروژه است. باید کسی باشد که افراد را بشناسد و خودمانی‌تر اینکه قلق هرکسی دستش باشد. فقدان این قابلیت‌ها در اکثر تهیه‌کنندگان سینمای ایران مشهود است چون اولا از دنیایی دیگر وارد سینما شده‌اند و اگر پشت‌شان به جایی گرم نباشد، از سوی سینماگران به‌عنوان عضوی از این خانواده پذیرفته نمی‌شوند و ثانیا مسئله‌شان سینما نیست. فعالیت‌شان روزبه‌روز محدودتر می‌شود و دوره‌های شلوغی کارنامه خود را مرهون همان پشتگرمی‌شان به حمایت فلان جریان یا دعوت از سوی بهمان نهاد برای ساخت فیلم یا سریالی سفارشی می‌دانند و حتی شهرت‌شان هم حاصل همین حمایت‌هاست و نهایت سخنی که از آنها به میان می‌آید، زد و بند داشتن با فلانی است!

شاخص‌ترین چهره گروه نخست که مسئله‌شان سینماست و دنبال قصه می‌گردند و استعدادکشف می‌کنند و تولیدات‌شان بی‌دردسر است و اگر هم حاشیه‌ای داشته باشند، نشانی از آن را در نسخه نهایی نمی‌توان دید، سعید ملکان است. ملکان به قول معروف «بچه‌سینما» است. در سینما نفس کشیده، آموخته، پله پله بالا آمده و هم شناخت خوبی از آدم‌ها دارد، هم از قصه و هم از شرایط تولید. «ابد و یک روز» را او در شرایطی کشف کرد که فیلمنامه 2سال در دفاتر مختلف چرخیده و کسی در آن نکته جذابی نیافته بود. دیدن جذابیت و کشف مؤلفه‌های مخاطب‌پسند لابه‌لای انبوه دیالوگ‌های فیلمنامه ابد و یک روز مطلقا کار تهیه‌کنندگان دیرآمده و زود باربسته سینما نیست؛ چنان که فهم جذابیت «برادرم خسرو» و درک تأثیر جغرافیا و روابط بکر «ویلایی‌ها» روی کاغذ. اینها را مثال زدم چون 3 فیلمساز تازه‌کار و تا آن زمان ناآشنا سازنده‌شان بودند. تهیه‌کنندگان دیرآمده در به در دنبال نام‌های بزرگ کارگردانی‌اند که با نشستن کنار آنها خود ارج و قربی بیابند و تهیه‌کننده سینمابلد در پی فیلم خوب است ولو متنش در دست جوانی گمنام که تازه از در دفتر وارد شده، باشد. وقتی سینما مسئله‌ات باشد، دیگر مهم نیست برای ساخت ابد و یک روز به جنوب شهر بروی یا برای تولید «آرایش غلیظ» عازم حاشیه خلیج‌فارس بشوی. تفاوتی ندارد در حاشیه جنگ، ویلایی‌ها را بسازی یا برای ساخت ابوقریب به دل جبهه بزنی. نتیجه حاوی ارزش‌های سینمایی خواهد شد و منتقدان را دست به قلم و سینمادوستان را دست به جیب خواهد کرد. وقتی سینما برایت اصل باشد، کارت را بی‌عقده پیش می‌بری و خبری از تولید پرحاشیه فیلمت منتشر نمی‌شود.

با اینکه بعید است باتوجه به دشواری‌های فیلمسازی در سینمای ما و پیش‌بینی‌ناپذیری شرایط تولید، بتوان از عدم‌بروز هیچ‌گونه حاشیه‌ای در یک فیلم سخن گفت اما مهارت تهیه‌کننده سینمابلد با همتای بی‌خبر از سینمایش دقیقا همین‌جاست که اولی نمی‌گذارد هیچ نشانه‌ای از حواشی روی پرده بیاید و دومی توان اداره بحران را ندارد و پس از مدتی می‌بیند کل سینمای ایران دارند از مشکلات فیلم او سخن می‌گویند! کارنامه سعید ملکان غبطه‌برانگیز است. او چند فیلم‌اولی به سینمای ایران معرفی کرده که همه منتظر فیلم‌های بعدی‌شان هستند و پروژه‌های دشواری مثل آرایش غلیظ و ابوقریب را بدون سر و صدا و فیل هوا کردن‌های رسانه‌ای به بهترین شکل و با بیشترین میزان رضایت عوامل (اتفاقی نادر در سینمای ایران!) به نتیجه رسانده است. اینکه بین انبوه تهیه‌کنندگانی که یک‌شبه و ناگهانی سر از سینما درآوردند و علنا از سوی افراد و نهادهایی خاص حمایت می‌شدند، سعید ملکان تبدیل به برند شد، بار دیگر ثابت می‌کند که در سینمای ایران تا نباشی آشنا زین پرده رمزی نشنوی. ملکان امسال با ابوقریب نشان داد که برای ساختن فیلم جنگی موفق، نیاز به راه‌انداختن جنجال‌رسانه‌ای و داد و بیداد و پیش‌تولید یکساله و فیلمبرداری یکساله و نیمه و آزمون خطا و شکوه و شکایت و طلبکاری مدام نیست. بهترین‌ها با اتکا به سواد و اعتبار تو همراهت می‌شوند تا گوشه‌ای نادیده و به‌شدت دراماتیک از جنگ را بسازی و به یادگار بگذاری. ابوقریب خون به رگ‌های سینمای جنگ می‌دواند و ستاره‌ای می‌شود در کارنامه کوتاه اما پربار تهیه‌کنندگی سعید ملکان- کسی که حضورش به‌عنوان تهیه‌کننده دلیلی کافی برای تماشای فیلم است- این یعنی برند. مشکل نظام تولید ما فقدان تهیه‌کنندگانی از این جنس است.

این خبر را به اشتراک بگذارید