• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
سه شنبه 25 تیر 1398
کد مطلب : 66332
+
-

گناه ظریف

یادداشت
گناه ظریف


رضا نصری‌/ حقوقدان بین‌المللی
محمدجواد ظریف می‌گوید اگر به 4 سال قبل برمی‌گشتیم باز هم برجام را امضا می‌کردیم. این موضع عزتمندانه‌ای است. چرا که بررسی دقیق و غیرمغرضانه برجام نشان می‌دهد آسیب‌پذیری توافق هسته‌ای در نقاط «قوت» آن نهفته بود، نه در سُستی متن و ضعف حقوقی آن. «قوت» هم هرگز هیچ جای پشیمانی ندارد!

حقیقت این است که جواد ظریف نه تن به توقف کامل غنی‌سازی داد (آن‌طور که شورای امنیت مقرر کرده بود)، نه زیر بار محدود کردن برنامه موشکی ایران رفت (آنطور که دولت‌های غربی می‌خواستند)، نه تن به بازرسی‌های نامتعارف داد، نه زیر بار محدودسازی آموزش علم فیزیک و فناوری هسته‌ای در کشور رفت (آن‌طور که فرانسه و برخی اروپایی‌ها مطرح کرده بودند) و نه اصولاً هیچ محدودیت اساسی، بازگشت‌ناپذیر و دائمی‌ای را پذیرفت. او قراردادی امضا کرد که برایان هوک - نماینده ویژه دولت ترامپ در امور ایران - در جلسه استماعش در کنگره می‌گوید «دست‌مان در مورد توان نظامی و موشکی ایران بسته بود و محدودیت‌هایش برای ایران موقت بود»؛ قراردادی که به زعم او «مانع تحریم‌ حوزه انرژی و مالی می‌شد که به موجب آن می‌توانستیم سالانه ۵۰ میلیارد دلار به ایران ضرر بزنیم!»؛ قراردادی که توازن درونی و نکات قوتش 4 سالِ تمام تندروهای واشنگتن، تل‌آویو و ریاض را به گریبان‌دری و فریاد واداشت تا سرانجام نابودش کنند. گناه ظریف استعداد او در مذاکره‌ و موفقیتش در تنظیم متنی بود که به مذاق جریان ایدئولوژیک و سلطه‌گران واشنگتن خوش نمی‌آمد!
حقیقت این است که ظریف با شکستن اجماع امنیتی علیه ایران و خنثی‌سازی 4دهه ایران‌هراسی، قراردادی موقت با محدودیت‌هایی «زمان‌دار» و محصور به حوزه هسته‌ای امضا کرد که امروز بازگشت‌پذیری ابعاد فنی آن حتی برای کسانی که 4سال دم از «سیمان در قلب رآکتور» می‌زدند محرز شده است چرا باید از امضای آن پشیمان باشد؟

 در استحکام حقوقی برجام همین بس که وقتی دولت ترامپ - با تحریک اسرائیل، عربستان و بخش تندرو و ایدئولوژیک نظام سیاسی آمریکا - می‌خواست از برجام خارج شود، نتوانست حتی از یک بند یا از یک خط قرارداد سوءتعبیر و سوءاستفاده کند تا آن را مستمسک تخطئه ایران و «حق‌به‌جانبی» خود قرار دهد. حقیقت این است که برای خروج از برجام، ترامپ و شرکا مجبور شدند به مفاهیم انتزاعی از قبیل نقض «روح برجام»، «فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده ایران»، «بدرفتاری ایران در منطقه» و دروغ‌هایی مانند اینکه «ایران ۱۵۰ میلیارد دلار از مالیات‌دهنده آمریکایی اخاذی کرده است» متوسل شوند، بی‌آنکه بتوانند یک بند از برجام را مورد استناد قرار دهند. حقیقت این است که به‌خاطر همین توجیهات بی‌پایه و دروغ‌های آشکار نیز خروج‌شان از برجام - نه به یک پیروزی سیاسی و امنیتی آنطور که جان بولتون ادعا می‌کند - بلکه به افتضاحی تاریخی و شکستی راهبردی بدل شد که امروز بیش از هر عامل دیگری پیروزی مجدد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده را تهدید می‌کند!

دلیل خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌های یکجانبه نیز - برخلاف ادعا و اتهام منتقدان - «فقدان ضمانت اجرایی» یا سهل‌انگاری تیم مذاکره‌کننده ایران نبود. دولت ترامپ از معاهداتی خارج شده است که در نظام حقوقی و سیاسی ایالات متحده از قوی‌ترین «ضمانت‌»ها و محکم‌کاری‌ها برخوردار بودند. معاهده نفتا (NAFTA) - میان آمریکا، کانادا و مکزیک - که مانند برجام مورد غضب ترامپ قرار گرفت - از رأی ۲۰۴ نماینده در مجلس نمایندگان و ۶۱ سناتور در مجلس سنای کنگره برخوردار بود-پیمان «منع موشک‌های هسته‌ای میان‌برد (INF) ‌» - میان آمریکا و روسیه  به تصویب ۹۳ سناتور (از ۱۰۰ سناتور مجلس سنا) رسیده بود- و پیمان تجاری میان آمریکا و کره جنوبی - موسوم به KORUS - با رأی ۸۳ سناتور از ۱۰۰سناتور به‌عنوان یک «معاهده» در نظام حقوقی آمریکا به ثبت رسیده بود.

اما هیچ‌یک از این «محکم‌کاری‌ها» و «ضمانت»‌ها مانع عهدشکنی ترامپ و نقض این قراردادها نشد، همانطور که هیچ ملاحظه سیاسی و عامل بازدارنده حقوقی دیگری نیز مانع خروج او از «یونسکو»، پیمان پاریس و پیمان ترانس‌پاسیفیک نشد. اگر ترامپ موفق شد از این معاهدات و توافقنامه برجام خارج شود، تنها دلیل این امر ضعف ساختاری نظام بین‌المللی است که در آن - برخلاف نظام حقوق داخلی - هیچ نیروی پلیس و اهرم بازدارنده‌ای وجود ندارد که بتواند درصورت نقض عهد، به دستان آمریکا دستبند بزند و آن را وادار به اجرای تعهداتش کند! این «نقص ساختاری» را هم - با هیچ میزان از بی‌انصافی - نمی‌توان به گردن جواد ظریف و تیم مذاکره‌کننده او انداخت. آنچه ظریف و تیم او می‌توانستند در برابر این «نقص ساختاری» نظام بین‌المللی انجام دهند، یکی اخذ حمایت «شورای امنیت سازمان ملل»‌ از برجام بود تا مشروعیتی حقوقی و فراگیر برای ایران کسب کنند و از این طریق اعتبار شورای امنیت - به‌عنوان اهرم اِعمال سلطه قدرت‌های جهانی - را به سرنوشت برجام گره بزنند؛  «بازگشت‌پذیرسازی» اقدامات فنی ایران و تنظیم سازوکار حل اختلاف برجام به‌نحوی بود که ایران بتواند درصورت حل نشدن اختلاف، به‌صورت کامل فعالیت‌های هسته‌ای خود را به حالت اول بازگرداند؛ و دیگری مبادرت به خنثی‌سازی «ایران‌هراسی»‌ و تبعات آن از طریق ابتکارات جانبی دیپلماتیک، رسانه‌ای و سیاسی بود. این 3 عامل نیز امروز به مثابه «ضمانت» یا محرکی عمل می‌کند که هم اروپا را ناچار برای جبران خسارات ایران در مقابل آمریکا قرار داده، هم افکار عمومی جهان را - پس از 40 سال ایران‌هراسی - در کنار ایران نشانده؛ و هم فضای سیاسی واشنگتن را در آستانه انتخابات در عمل به دو پاره تقسیم کرده است.

امروز عده‌ای به اشتباه بازگشت تحریم‌های آمریکا و معضلات اقتصادی متعاقب آن را «نتیجه» برجام یا نتیجه «ضعف برجام» می‌خوانند و براساس این ادعا و این «درس غلط» از تاریخ معاصر برای ظریف و دستگاه دیپلماسی و سیاستگذاران و تصمیم‌گیران کشور نسخه‌‌ می‌پیچند. اما حقیقت این است که در هیچ حالت دیگری متصور نبود ایران بتواند - در ازای چند محدودیت بازگشت‌پذیر در حوزه هسته‌ای - فضای بین‌المللی را اینگونه علیه ابرقدرت جهان سازماندهی کند و صف‌آرایی جدید و چشم‌اندازی علیه پدیده تحریم، قوانین فراسرزمینی و انحصار دلار آمریکا ایجاد کند.

در این 4 سال با برجام، ایران توانست طرح‌های آمریکا را بارها در نیویورک (شورای امنیت)، در لاهه (دیوان عالی دادگستری)، در ورشو (کنفرانس ضد‌ایرانی)، در بروکسل (اتحادیه اروپا) و اخیراً در وین (آژانس) شکست دهد و حتی واشنگتن را نیز بر سر برجام دو پاره کند! امروز نیز با تداوم درایتی که پشت برجام نهفته است می‌تواند بر تحریم‌ها فائق‌ آید و‍ راه را برای عادی‌سازی روابط اقتصادی و تجاری کشور با جهان هموار سازد. البته اگر نفی‌گرایانی که گناه دشمن را به گردن خودی می‌اندازند، اجازه دهند!

این خبر را به اشتراک بگذارید