• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
پنج شنبه 13 تیر 1398
کد مطلب : 63654
+
-

دلایل پرهیز‌آمریکا از جنگ با ایران

نگاه
دلایل پرهیز‌آمریکا از جنگ با ایران

نیکنام ببری‌/ کارشناس مسائل بین‌الملل

طی ماه‌های اخیر تنش و منازعه میان ایران و آمریکا به بالاترین حد خود رسیده است. طی4 دهه روابط پرفراز و نشیب ایران و آمریکا، در هیچ دوره‌ای شاهد چنین سطح بالایی از منازعه میان ایران و آمریکا نبودیم. تقریبا در تمام صحبت‌ها و اظهارنظرهای مقامات بلندپایه آمریکا از ترامپ تا پمپئو، عبارت جنگ و تحریم، جزو ادبیات عادی‌شان شده است. در موضوع تحریم‌ها، ترامپ هر آنچه را در مخیله‌اش می‌گذشته در مرحله تصویب و اجرا قرار داده است. عدم‌تمدید معافیت‌های نفتی ایران اوج سیاست‌های تحریمی آمریکا علیه ایران است که در هیچ بازه زمانی این نوع از تحریم‌ها از سوی آمریکا علیه ایران اعمال نشده بود. گزارش‌ها از احتمال تحریم رئیس دستگاه دیپلماسی ایران حکایت دارد و این دیگر نوبری ترامپ است چون فردی را که به گمان دوست و دشمن، در جهت صلح و امنیت بین‌المللی حرکت می‌کند و نماد صلح و آرامش در هزاره جدید میلادی است، دولت تندروی آمریکا تحریم می‌کند.

اینجاست که نگرانی‌ها از بن‌بست پیش رو در روابط ایران و آمریکا بیشتر خود را نمایان می‌کند و در علم سیاست این گزاره مطرح است که وقتی در دیپلماسی و مذاکره بسته شود، در جنگ و تنش باز می‌شود. برای همین این پرسش در میان دوستداران صلح مطرح است که آیا ایران و آمریکا به سوی منازعه‌ای جدید در حرکتند و منطقه خاورمیانه آبستن دوره جدیدی از خشونت‌ها و درگیری‌های نظامی است. برای پاسخ به سؤال‌هایی از این دست باید نگاه‌ها را فراتر از روابط ایران و آمریکا برد و از زوایه و شعاع دیدی به‌مراتب گسترده‌تر به موضوع نگریست. به چند جهت احتمال جنگ میان ایران و آمریکا بعید و دور از ذهن به‌نظر می‌آید؛ نخست اینکه ترامپ شخصیت جنگ‌طلبانه ندارد. باور و نگاه ترامپ به سیاست از منظر اقتصاد و تجارت است؛ به‌عبارتی دیگر ترامپ به دنیای سیاست نگاه هزینه‌ای- فایده‌ای دارد و باور دارد که ایران روزی به سمت مذاکره خواهد آمد. دلیل این نگاه آن است که از نگاه ترامپ هزینه‌های تحریم و فشار حداکثری به ایران آنقدر بالاست که ایران راهی جز مذاکره در پیش نخواهد گرفت. معمای سناریوهای تحریمی ترامپ از همین واقعیت سرچشمه می‌گیرد. هنوز یک‌سال و نیم به انتخابات 2020در آمریکا زمان باقی مانده و ترامپ تصور می‌کند که زمان مقتضی را برای رسیدن به توافق با ایران دارد. برای همین تلاش دارد با تشدید بسته‌های تحریمی و تسری آن به همه بخش‌های حاکمیتی ایران، ایران را به اجبار به سمت مذاکره سوق دهد. هرگونه منازعه با ایران حتی به شکل محدود مساوی است با بر باد رفتن آرزوی ترامپ در سال 2020. رئیس‌جمهوری آمریکا جزو آن دسته از شخصیت‌های تمامیت‌خواه است که تمایل به تداوم قدرت و اقتدارش دارد. 4 سال برای ترامپ هرگز زمان زیادی نیست. ترامپ برای راهبردی ساختن استراتژی‌اش نیاز طولانی به حضور در اتاق بیضی‌شکل کاخ سفید دارد.

ترامپ متوجه ظرفیت افکار عمومی جهان و مردم آمریکا از پیامدهای سوء جنگ است. دنیای امروز تفاوتی معنادار با دنیای دوره جنگ دوم جهانی دارد که در آن دوره آمریکا با استفاده از سلاح اتمی، ژاپنی‌ها را به تسلیم واداشت. آگاهی جمعی و دانش امروز بشری بسیار فراتر از آن دوره است و مردمان امروز طالب خشونت نیستند. نکته دوم، شرایط منطقه و فرامنطقه‌ای است که استعداد بروز جنگ را به اقل ممکن می‌رساند. ایران جغرافیایی وسیع و جمعیتی فراوان دارد. از طرف دیگر ایران مجهز به قدرت نامتقارن است و دیگر اینکه در جای‌جای منطقه صاحب نفوذ و قدرت است. جنگ با ایران مساوی است با فروافتادن کل خاورمیانه به ورطه آشوب و بحران‌های داخلی. کشورهای عربی منطقه که امروز آتش بیار معرکه هستند، باید به این امر توجه داشته باشند که شعله‌های جنگ احتمالی ایران و آمریکا، آنها را هم در خود فروخواهد برد. طبیعی است که اگر قرار بر افتادن کشوری به چاله باشد، آن کشور تلاش خواهد کرد همه را با خود به این چاله فروببرد. بی‌گمان عقلای منطقه متوجه این واقعیت هستند. فراتر از منطقه، نگرانی‌ها به‌مراتب بیشتر و گسترده‌تر است. 

جنگ احتمالی میان ایران و آمریکا با سرازیر شدن موج بزرگی از پناهندگی به سوی قاره سبز همراه خواهد شد. گزارش‌ها از احتمال مهاجرت ده‌ها میلیون نفر از منطقه خاورمیانه به سمت اروپا حکایت دارد. باید توجه داشت که اگر امروز موج پناهنده‌ها از سوریه و عراق به سوی اروپا تحت کنترل قرار گرفته، به سبب نقش فعال منطقه‌ای ایران است. ثبات‌بخشی ایران به بحران‌های سوریه و عراق نقش مهمی در توقف روند موج پناهنده‌ها به اروپا داشت. حال درنظر بگیریم این عامل بازدارنده خود درگیر بحران جنگ شود؛ آن وقت جلوی سیل پناهنده‌ها را هیچ کشور و قدرتی نخواهد گرفت و قاره اروپا با وضعی دشوار روبه‌رو خواهد شد.
در همین شرایط فعلی اقتصاد اروپا در شرایط نزول قرار دارد. طبق گزارش نهادهای اقتصادی اروپا، میانگین نرخ بیکاری در اروپا بالای 10درصد است. برگزیت و دنباله آن سقوط دولت‌های محافظه‌کار در انگلیس همگی نویدبخش دوره‌ای از افول اقتصادی در مرکز مالی اروپاست. در فرانسه، کارگران حال و روز خوشی ندارند. جلیقه‌های زرد را نباید صرفا یک اعتراض خیابانی دانست. این پدیده نشان از ضعف رقابتی اقتصاد فرانسه در رقابت‌های جدید جهانی دارد و اینکه اقتصاد فرانسه ظرفیت ابتکار، خلاقیت و تولیدش را در برابر قدرت‌های نوظهور از دست داده است.
به همه این بحران‌ها، اگر بحران جدید پناهندگی با این طیف عظیم جمعیتی اضافه شود، واقعا نمی‌توان فردای اروپا را چگونه تصور کرد. یک زمانی مکیندر ژئوپلیتیسین بزرگ نظریه هارتلند(قلب زمین) را مطرح کرده بود و امروز با استناد به این نظریه می‌توان گفت که خاورمیانه قلب جهان است و قلب تپنده‌اش ایران است. اگر ایران دچار لرزش شود، امنیت در نظام جهانی به خطر می‌افتد. اینجاست که این رسالت بر دوش دولت‌های اروپایی و سایر قدرت‌های بزرگ غیرآمریکایی قرار دارد که با درنظر گرفتن تهدیدات ترامپ بر صلح جهانی، اولا مانع از قدرت عمل ترامپ شوند و در ثانی با بهره‌مند ساختن ایران از مزیت‌های اقتصادی برجام، مانع از فروپاشی برجام و به خطر افتادن صلح جهانی شوند.

این خبر را به اشتراک بگذارید