• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
سه شنبه 17 بهمن 1396
کد مطلب : 6290
+
-

گفت‌وگو با گری‌اولدمن به بهانه خلق شخصیت وینستون چرچیل در «سیاه‌ترین ساعت»

روح چرچیل را به این کالبد هدیه دادیم

گفت‌وگو
روح چرچیل را به این کالبد هدیه دادیم

رضا حسینی

فهرست بازیگران فوق‌العاده‌ای که مدت‌هاست شایسته دریافت تندیس طلایی اسکار هستند و هنوز به اختصاصی‌ترین محفل هالیوود راه پیدا نکرده‌اند، طولانی و خجالت‌آور است. سیگورنی ویور، ایان مک‌کلن، گلن گلوز، رالف فاینس و ایمی آدامز فقط چند نفر از این بازیگران هستند که بلافاصله نامشان به ذهن خطور می‌کند. یکی از برجسته‌ترین اسامی این فهرست که امسال فرصت خروج از آن را دارد، گری اولدمن است؛ بازیگر باسابقه و شگفت‌‌انگیزی که با سیاه‌ترین ساعت به کارگردانی جو رایت در کانون توجه قرار گرفته و از چالش ایفای نقش یکی از مهم‌ترین چهره‌های قرن بیستم یعنی وینستون چرچیل نهایت استفاده را برده است. اولدمن در قالب این شخصیت، درست مثل وایولا دیویس در «حصارها» (دنزل واشینگتن) که سال گذشته درخشید و تندیس طلایی را به خانه برد، نه‌فقط در صحنه‌هایی حاکم صحنه است (مثلا جایی که شخصیت چرچیل باید با جذبه‌اش مجلس را تحت‌تأثیر قرار دهد) بلکه در گفت‌وگوهای ترفندآمیزش با شاه شکاک (بن مندلسون) یا دفترداری بی‌تجربه و خجالتی (لی‌لی جیمز) نیز همه‌‌چیز را تحت‌‌الشعاع خود قرار می‌دهد و درست مثل دیویس زمانی حق به حق‌دار خواهد رسید که در‌ ماه مارس، اسکار بهترین بازیگر مرد اصلی به اولدمن تعلق بگیرد. واقعا شرایط بسیار خاصی باید رقم بخورد که او به فهرست برندگان تندیس طلایی اضافه نشود. این گفت‌وگو توسط گرگوری ال‌وود برای نشریه «پلی‌لیست» انجام شده است.

 

داشتم بعضی از گفت‌وگوهایی را مرور می‌کردم که تا امروز انجام داده‌اید. جایی دیدم به ترس‌هایتان از پذیرفتن این نقش اشاره کرده‌اید. بزرگ‌ترین ترس‌تان چه بود؛ ایفای نقش چهره‌ای شمایل‌گونه چون چرچیل یا استحاله فیزیکی و قرارگرفتن در قالب این شخصیت؟

همه این چیزها اما به ‌نظرم مهم‌ترین دلیل، بازی در قالب شخصیتی بود که برای همه نسل‌ها کاملا مشهور و شناخته‌شده است. گمان می‌کنم هر کسی ایده و تصور خودش را از این آدم دارد و این تصور می‌تواند تحت‌تأثیر بازیگرانی شکل گرفته باشد که پیش از این در قالب این شخصیت بازی کرده‌اند. به‌علاوه، می‌دانستم چه چیزی در انتظارم است و بدیهی بود که چهره‌پردازی، تنها گزینه‌ام خواهد بود. بله، می‌شد با 80پوند وزن اضافه این نقش را بازی کنم اما قصد چنین کاری را نداشتم؛ برای همین وقتی به چهره‌پردازی سنگین فیلم فکر کردم از خودم این سؤال را پرسیدم که «آیا طاقت و توانش را داری؟». اگر تست‌های چهره‌پردازی را هم حساب کنم، روی‌هم‌رفته 61بار گریم شدم و 48روز متوالی کار کردم. این در شرایطی بود که این شخصیت موتور محرک فیلم بود و تقریبا در هر صحنه حضور داشت. من حکم لوکوموتیو را برای این قطار داشتم. پس واقعا به این موضوع فکر می‌کردم که طاقتش را دارم یا نه!

 

در ضمن جایی خواندم که با هنرمند چهره‌پرداز فیلم، شام خورده‌اید و همکاری نزدیکی داشته‌اید... ممکن است نامش را اشتباه تلفظ کنم... کازوهیرو تسوجی؟

بله، کازوهیرو تسوجی.

 

در آن برنامه شام، چه گفتید که حاضر شد دوباره سر کار برگردد و بازنشستگی را رها کند؟

برای متقاعدکردنش؟ فکر می‌کنم گفتم او تنها کسی روی زمین است که می‌تواند از عهده این کار برآید. شاید همین حرفم باعث شد که جواب بگیرم. او برای انجام این کار، حیاتی بود؛ برای اینکه ساختار چهره را از کار درآورد؛ اینکه چشم‌ها باید در چه فاصله‌ای از هم می‌بود و پیشانی و فک در چه وضعیتی باید قرار می‌گرفت واقعا یک کار فنی تمام‌عیار بود. البته فکر می‌کنم او هم تردیدهای خودش را داشت. اما نخستین مدل چهره‌ای که آماده کرد، خیلی خوب و حتی شگفت‌انگیز بود. پس از آن بود که همکاری‌مان شروع شد و چهره‌پردازی با ظرافت بیشتری پیش رفت. اتفاق خوب دیگری که در این همکاری افتاد، این بود که ما هم‌محله‌ای از کار درآمدیم و فقط 25دقیقه با هم فاصله داشتیم. البته که اگر او در اروپا هم زندگی می‌کرد باید این کار انجام می‌شد اما نه‌فقط او بهترین فرد برای انجام این کار بود بلکه هم‌محله‌ای درآمدن ما هم شبیه یک معجزه بود.

 

آیا جنبه خاصی از چهره‌پردازی بود که شما بخواهید با ظرافت بیشتری انجام شود؟ چرا درخصوص قالب‌گیری، وسواس زیادی به خرج دادید و نمونه‌های مختلفی تهیه شد؟

بله، فکر می‌کنم کاری که ما کردیم به‌نوعی آن چیزی بود که من یک چرچیل تمام‌وکمال می‌دانستمش. دلیل وسواس روی قالب‌های چهره هم، درآوردن زخمی بود که چرچیل روی پیشانی‌اش داشت. زخم بسیار عمیق او روی پیشانی در یک سانحه اتومبیل به وجود آمده بود. او در زمان حضورش در نیویورک و هنگام پیاده‌شدن از یک تاکسی، تقریبا توسط راننده و خودروی دیگری زیر گرفته می‌شود... و این از آن موضوع‌هایی است که بیشتر آدم‌ها از آن بی‌اطلاع هستند. بله، ما خیلی خوش‌شانس بودیم که مطالعه‌های جامعی پیرامون زندگی او کردیم و انگار واقعا به‌ جای وی زیستیم. جراحت او از ناحیه سر، باعث شکستن بینی‌اش شد و فکر می‌کنم زخمی بالای چشم چپ او ایجاد شد. ما جایی از کار متوجه شدیم که قسمت پایین چهره، فوق‌العاده شده است ولی وقتی قسمت پیشانی را اضافه می‌کردیم، «من» از دست می‌رفتم! و این‌طور به‌نظر می‌رسید که نقابی بر چهره من قرار گرفته است. برای همین پیشانی را کنار گذاشتیم و من راحت شدم. از این ‌رو باید بگویم که پیوندی عمل کردیم و کوشیدیم بدون شباهت صددرصد، روح چرچیل را به این کالبد هدیه بدهیم.

 

با وجود این کارتان خارق‌العاده است چون وقتی عکس‌های چهره‌پردازی‌تان را در کنار تصاویر چرچیل قرار می‌دهیم خیلی شبیه به‌ نظر می‌رسند.

و همین‌طور بدن. کازو در طراحی گلاه‌گیس و سایر اندام‌ها هم کمک کرد. همان‌طور که می‌دانید سیاه‌رخ چرچیل خیلی مشهور است و ما می‌خواستیم آن را به‌خوبی از کار درآوریم؛ نه‌فقط نمای بسته او را بلکه می‌خواستیم چگونگی شمایل و حرکت‌های او در محیط را نیز به‌درستی ضبط کنیم.

 

شما در این گفت‌وگو اطلاعاتی به من دادید که پیش از این درباره چرچیل نمی‌دانستم. آیا در تحقیقات‌تان با موضوع دیگری هم روبه‌رو شدید که از آن بی‌اطلاع بودید و برایتان خیلی جالب بود؟

نمی‌دانستم که او یک نابغه بوده است.او با دیگران قیاس‌پذیر نیست. او در مدت یک زندگی، به‌دستاوردهای 5نفر رسیده است.

 

یکی از صحنه‌های محبوبم در فیلم جایی‌است که چرچیل تلفنی با فرانکلین دی.روزولت صحبت می‌کند؛ البته نمی‌دانم فرد دیگری نیز چنین احساسی را درباره این صحنه با شما در میان گذاشته است یا نه...

بله، بله...

 

البته نه‌فقط به این خاطر که جو رایت تصمیم گرفته است روزولت را نشان ندهد که این صحنه را قوی‌تر و تأثیرگذارتر کرده بلکه از این جهت که دوربین، تمام‌وقت روی شماست و باید این صحنه را تمام‌وکمال و به‌تنهایی از کار درمی‌آوردید. وقتی در چنین صحنه‌ای بازی می‌کنید، برایتان مهم است که بعد از ضبط بروید و ببینید چطور از کار درآمده است یا اینکه فقط به حرف کارگردان درباره موفقیت‌آمیزبودن برداشت و کارتان اعتماد می‌کنید؟

نه. چگونگی اجرای این صحنه واقعا جسورانه بود؛ اینکه جو گفت قصد دارد آن‌طرف خط را نشان ندهد و فقط می‌خواهد دوربین را روی من نگه دارد. اما من هرگز سراغ دیدن تصاویر ضبط‌شده نرفتم. چند برداشت داشتیم اما تا جایی که به‌ خاطر می‌آورم برداشت‌های زیادی در کار نبود. در واقع فکر می‌کنم حداکثر 3برداشت گرفتیم که جو آمد و گفت عالی بود. به‌طور طبیعی من صحنه‌های مختلفی از حرف‌زدن با تلفن را پیش از این تجربه کرده بودم اما هرگز به این شکل نبود؛ از این‌رو واقعا با یک چالش روبه‌رو شدم.

 

علاوه بر این، صحنه‌ای را هم که شما در کنار لی‌لی جیمز باخبر می‌شوید که برادر شخصیت جیمز در جنگ کشته شده است، دوست دارم؛ واقعا تکان‌دهنده است. می‌توانید درباره این صحنه و همکاری با جیمز صحبت کنید؛ اینکه چطور آن را تمرین کردید و جزئیات مختلفش را از کار درآوردید؟

موضوع بامزه این است که ما وارد شدیم و خیلی غریزی با این صحنه روبه‌رو شدیم. یک ‌بار تمرین کردیم و جو گفت: «خدای من! هیچ کار دیگری نکنید! دوربین را بیاورید. فقط بیایید صحنه را همین‌طوری ضبط کنیم». ما به‌سرعت به ضرباهنگ و حال‌وهوای این صحنه رسیدیم؛ به همین‌خاطر بود که جو کاملا غافلگیر شد. همکاری با لی‌لی جیمز واقعا لذتبخش بود. او کارش را انجام داد و همیشه حاضر و آماده بود تا کارش را به‌درستی انجام بدهد. او به معنی واقعی کلمه، بازیگری بااستعداد و دوست‌داشتنی است.

 

و سؤال آخر. شما برای بازی در این نقش، بسیار تحسین شده‌اید و جوایز متعددی گرفته‌اید. می‌دانم که پیش از این، حضور در فصل جوایز را تجربه کرده‌اید اما این ‌بار چطور با آن مواجه شدید تا مثل هر بازیگر و سینماگر دیگری در میان این همه جنون و دیوانگی، سالم (از نظر روحی/ روانی) باقی بمانید؟!

همان‌طور که می‌دانید همه‌‌چیز می‌توانست بدتر از این باشد. من این‌طور به موضوع نگاه می‌کنم. همه خیلی مطلوب و خوشایند با فیلم روبه‌رو شدند و برخوردهای بسیار خوبی هم با من داشتند. تقریبا‌ همه‌جا مردم و تماشاگران برخوردهای تحسین‌آمیز و خیلی خوبی داشتند. واقعا شنیدن مکرر سؤال‌های تکراری می‌تواند هر کسی را خسته کند اما من از کاری که انجام می‌دهم لذت می‌برم و شرایط و موقعیتم را دوست دارم. پس باید گرایش خیلی مثبتی در مواجهه با این شرایط داشته باشید. احساس می‌کنم خیلی خوش‌شانس هستم که در فیلمی بازی کرده‌ام که به نظر می‌رسد مردم واقعا آن را دوست دارند.

 

چرچیل شخصیتی بود که برای همه نسل‌ها کاملا مشهور و شناخته‌شده است. گمان می‌کنم هر کسی ایده و تصور خودش را از این آدم دارد و این تصور می‌تواند تحت‌تأثیر بازیگرانی شکل گرفته باشد که پیش از این در قالب او بازی کرده‌اند

 

این خبر را به اشتراک بگذارید