• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
دو شنبه 16 بهمن 1396
کد مطلب : 6274
+
-

محسن کیایی دو فیلم درجشنواره دارد و حسرت سومی را هم می‌خورد

برخورد سلیقه‌ای فیلمسازان را دلزده می‌کند

گفت وگو
برخورد سلیقه‌ای فیلمسازان را دلزده می‌کند

 

عاطفه محرابی:

محسن کیایی را بیشتر با نقش‌های شیرینی که در فیلم‌های برادرش مصطفی بازی کرده است، به‌یاد می‌آوریم. این بازیگر از «خط ویژه» گرفته تا «عصر یخبندان» و «بارکد» همیشه نقش‌هایی را برای برادرش بازی کرده که به تلطیف فضای فیلم کمک کرده است. گرچه او در آثار فیلمسازان دیگری هم حضور داشته و سال گذشته جز بارکد در دو فیلم «سد معبر» و «یک روز به‌خصوص» نیز در نقش‌های مکمل بازی می‌کرد ولی حضور کیایی در فیلم‌های برادرش جذابیت بیشتری برای مخاطب دارد. او در جشنواره سی‌وششم دو فیلم چهارراه استانبول و جشن دلتنگی را دارد که اولی به کارگردانی مصطفی کیایی و دومی به کارگردانی پوریا آذربایجانی است. کیایی امسال در «آستیگمات» نیز بازی کرده بود ولی آن فیلم نتوانست به جشنواره راه پیدا کند. این بازیگر نبود آستیگمات در جشنواره امسال را یک کج‌سلیقگی می‌داند و معتقد است که برخورد نظارتی و سلیقه‌ای با فیلم‌ها، فیلمسازان را از حضور در جشنواره فجر دلزده می‌کند. در ادامه، گفت‌وگوی کامل با این بازیگر را درباره این 3 فیلم و جشنواره فجر می‌خوانید:

 

درباره چهارراه استانبول و نقش خودتان در این فیلم بگویید. آیا اینجا هم مثل سایر همکاری‌هایی که با برادرتان داشتید، بازی در یک نقش مکمل را برعهده دارید؟

به‌نظرم بهتر است بیشتر درباره خود فیلم صحبت کنیم تا نقشی که من بازی می‌کنم. چون درباره نقش تا وقتی که دیده نشود، نمی‌توان حرف زیادی زد. فقط همین اندازه بگویم که این فیلم‌ هم مثل کارهای قبلی مصطفی پربازیگر است و کاراکترهای زیادی دارد، اما دو کاراکتر اصلی دارد که نقش یکی از آنها را من و دیگری را بهرام رادان بازی می‌کنیم.

چهارراه استانبول نه‌تنها در جشنواره امسال بلکه با نگاهی کلی‌تر در سینمای ایران، فیلم مهمی است چرا که به رویدادی پرداخته که تازه نخستین سالگرد آن رسیده است. اول بهمن ‌ماه سال گذشته واقعه آتش‌‌سوزی در ساختمان پلاسکو اتفاق افتاد و چهارراه استانبول شاید نخستین فیلم سینمایی ایران است که در مورد یک موضوع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی صحبت می‌کند.

زحمت زیادی برای این فیلم کشیده شده و اگر بخواهم با سلیقه خودم درباره‌اش صحبت کنم، باید بگویم چهارراه استانبول بهترین فیلم مصطفی است. هم از نظر حادثه‌ای‌بودن و ریتم مناسبی که دارد و هم به لحاظ قصه‌گویی‌اش مطمئنم که می‌تواند در جذب مخاطب با اقبال روبه‌رو شود. از طرفی کارگردانی و بازی‌های خیلی خوبی را می‌توانیم در این فیلم ببینیم. به لحاظ طراحی صحنه، جلوه‌های ویژه، طراحی چهره‌‌پردازی و... نیز تمام تلاش‌مان را کرده‎ایم که کار استانداردی تحویل مخاطب بدهیم.

اعتقاد ما این است که باید برای مردم فیلم بسازیم و کاری ارائه دهیم که در درجه اول مردم آن را دوست داشته باشند، به‌خصوص در مورد این سوژه که کاملا از دل مردم بیرون آمده است و خانواده‌های زیادی به‌واسطه وقوع این حادثه درگیر شده بودند؛چه خانواده‌های آتش‌نشان‌ها و چه خانواده‌هایی که عزیزانشان در ساختمان پلاسکو مشغول به‌کار بودند. داستان چهارراه استانبول از اتفاقات زندگی روزمره کاراکترها شروع می‌شود ولی از یک نقطه به بعد، داستان با ماجرای آتش‌سوزی پلاسکو گره می‌خورد.

 با توجه به اینکه فیلم از یک رویداد واقعی صحبت می‌کند، به‌نظر می‌رسد شما و آقای مصطفی کیایی با پروژه سخت‌‌تری نسبت به کارهای قبلی‌ روبه‌رو بوده‌اید.

ما برای تمام فیلم‌های قبلی هم تلاش‌مان را کرده بودیم تا بهترین اتفاق رخ دهد ولی در این فیلم تلاش‌ ما خیلی بیشتر شده بود، چون با سوژه‌ای روبه‌رو بودیم که در عالم واقع اتفاق افتاده بود و عینیت آن وجود داشت. برای همین مجبور بودیم همه‌‌چیز را دوباره عین واقعیت بسازیم. همین امرکار ما را سخت‌تر می‌کرد و هزینه خیلی زیادی برایمان به همراه داشت. همه این هزینه‌ها را به‌طور شخصی متحمل شدیم و هیچ ارگانی هیچ‌گونه هزینه مالی برای این فیلم نکرده است. تنها ارگانی که با تمام قوا به ما کمک معنوی کرد، آتش‌نشان‌ها بودند. آنها با حضور خود و ماشین‌هایشان، تمام تلاش‌شان را کردند تا این بازسازی واقعیت به شکل بهتری اجرا شود.

 

در همان ابتدا که خبر ساخت چنین فیلمی منتشر شد، از خیلی‌ها ‌شنیدم که می‌گفتند:«برادران کیایی از جوی که مردم در آن قرار دارند سوءاستفاده کردند و تا تنور داغ است می‌خواهند از فرصت استفاده کنند.» درصورتی که فیلمسازی براساس رویدادهای واقعی در همه جای دنیا اتفاق رایجی است، ولی در کشور ما گاهی رفتن سراغ چنین سوژه‌هایی را سو‌ءاستفاده‌کردن می‌دانند.

این موضوع را می‌شود از خیلی جهات مورد بررسی قرار داد. شاید این یک آسیب باشد که در سینمای ما وجود دارد. همانطور که خودتان اشاره کردید، ساخت فیلم براساس اتفاقات واقعی در همه جای دنیا مرسوم است. مثلا چندین و چند فیلم درباره واقعه 11سپتامبر ساخته شده است.

البته این را بگویم که فیلمسازی براساس موضوعات روز جامعه همیشه روال کار ما بوده است؛ مثلا ما زمانی خط‌ویژه را ساختیم که دقیقا با اختلاس‌های بانکی مصادف بود و پرونده‌های زیادی رو شده بود. در آن زمان این موضوع، دغدغه همه مردم بود و به همین دلیل تصمیم گرفتیم فیلمی بسازیم که سوژه‌اش مرتبط با موضوع اختلاس بانکی باشد.

در مورد چهارراه استانبول هم همینطور است. یادم می‌آید روزی که پلاسکو سوخت، من و مصطفی در یک مجموعه ورزشی که نزدیک ساختمان پلاسکو است، حضور داشتیم. بعد از آنجا به دفترمان رفتیم. مدتی بود که کار روی یک سوژه دیگر را آغاز کرده بودیم ولی وقتی تلویزیون را روشن کردیم و آتش‌سوزی پلاسکو را دیدیم، آن‌قدر متأثر شدیم که همان موقع طرح قبلی‌مان را کنار گذاشتیم. همانجا با هم قرار گذاشتیم فیلمی راجع به پلاسکو بسازیم.

خیلی از دوستان ما که با هم در آن مجموعه ورزشی تمرین می‌کردیم، از اهالی ساختمان پلاسکو و کاسب‌های آن منطقه بودند. بنابراین ما به چشم خودمان دیدیم که این حادثه چگونه به مردم آسیب رساند.

چهارراه استانبول پروسه بسیار سختی را پشت‌سر گذاشت. شاید هیچ‌کس حاضر نباشد زیر بار این همه هزینه برود و کاری به این دشواری را انجام دهد. اینکه با چنین مشقتی فیلمی را بسازی و در کنارش هم این نوع حرف‌های حاشیه‌ای درباره‌‌ات گفته شود، واقعا دردناک است. مگر می‌شود آدم به‌خاطر سو‌ءاستفاده از چیزی خودش را تا این اندازه به‌سختی بیندازد و وارد یک دنیای ناشناخته شود؟ ما ریسک بزرگی کردیم و سراغ موضوعی رفتیم که مطمئنا نقدهای زیادی را به دنبال خواهد داشت.

وقتی به تخیل‌مان رجوع کنیم و کاری را بسازیم که برگرفته از واقعیت نیست، هرکاری را که دل‌مان بخواهد می‌توانیم انجام دهیم. ولی ما در این فیلم از لباس آتش‌نشان‌ها گرفته تا شکل ساختمان پلاسکو، باید به همه و همه توجه می‌کردیم. براساس عکس‌هایی که وجود داشت و با استفاده از نقشه ساختمان پلاسکو، تمامش را از نو ساختیم و برای این فیلم 4 تا ساختمان پلاسکو دکور زدیم! خود پلاسکو به‌خاطر فضایی که بعد از آتش‌سوزی پیدا کرده برای ما قابل استفاده نبود، بنابراین مجبور بودیم تمام آن فضا را از اول بسازیم و همه جا را دکور بزنیم. خیلی از چیزهایی که در تصویر دیده می‌شود را هم با جلوه‌های ویژه کامپیوتری ساخته‌ایم. به‌نظرم کاری که در این فیلم انجام داده‌ایم در سینمای ما بی‌سابقه بوده است.

ولی متأسفانه در سینمای ما آدم‌ها با هم دوست نیستند. در شرایطی که خیلی ارگان‌ها سینما را تحت فشار قرار می‌دهند، به‌جای اینکه حداقل خودِ ما سینمایی‌ها تلاش کنیم حامی هم باشیم، مدام برای همدیگر می‌زنیم و پشت هم نیستیم.

با توجه به اتفاقات مربوط به ساختمان پلاسکو، به‌نظر می‌رسد در چهارراه استانبول با فیلمی که به لحاظ لحن هم کاملا متفاوت با کارهای قبلی شماست روبه‌رو باشیم. تا پیش از این همیشه در کارهای برادرتان نوعی لحن کمدی وجود داشته که اتفاقا بخش عمده آن به بازی شما و شیرینی نقش‌هایی که ایفا کرده‌اید برمی‌گردد. آیا در چهارراه استانبول دیگر این لحن شیرین دیده نمی‌شود؟

برای پاسخ به این سؤال، شما را به فیلم‌های قبلی مصطفی ارجاع می‌دهم. اگر «ضدگلوله» را دیده باشید، در آن فیلم ما در عین حال که تماشاگر را می‌خنداندیم، چندین سکانس هم داشتیم که اشک مخاطب را در می‌آورد. سکانس مربوط به شهادت دوستان کاراکتر مهدی هاشمی، صحنه بسیار تأثیرگذاری بود. همچنین شما را به عصر یخبندان ارجاع می‎دهم که از نظر خیلی‌ها فیلم تلخی بود اما حضور کاراکتر من در آن فضا به تلطیف شرایط کمک می‌کرد. در این فیلم هم شاهد چنین لحنی خواهید بود چرا که تا یک جایی از قصه، هنوز پلاسکو نریخته است و بعد از ریختن پلاسکو قصه را به شکل حادثه‌محور جلو می‌بریم. بنابراین در این فیلم لحن‌مان را عوض نکرده‌ایم.

وقتی قرار است سراغ یک فیلم جدید برویم، اول با مصطفی راجع به این موضوع صحبت می‌کنیم که هم‌اکنون چه چیزی در سینمای ما کم است که سراغ همان برویم. مثلا الان مدتی است درباره ساخت یک فیلم اکشن خیلی خوب صحبت می‌کنیم، چون در سینمای ما به این ژانر توجه کمی شده است یا مثلا یک فیلم ترسناک و یا یک فیلم ورزشی. در مورد چهارراه استانبول هم ما یک فیلم حادثه‌ای را که درباره موضوعی واقعی صحبت می‌کند، انتخاب کردیم. زمان ساخت بارکد هم در صحبت‌هایمان به این نتیجه زمان که باید یک فیلم کمدی انیمیشن‌گونه کار کنیم و نتیجه فیلم بارکد شد. در عصر یخبندان هم سراغ روایتی متقاطع از زندگی چند آدم رفتیم که این زندگی‌ها در یک نقطه به هم متصل می‌شدند. درباره خط ویژه هم همین اتفاق به شکل دیگری رخ داد. بنابراین الان هم لحن ما عوض نشده است بلکه به تناسب قصه‌ای که در این فیلم تعریف می‌شود، نوعی چرخش در اتفاقات و فضا به‌وجود می‌آید و همانطور که گفتم تا قبل از آتش‌گرفتن پلاسکو، روایت عادی خودمان را داریم. حتی ممکن است در قسمت ابتدایی فیلم، تماشاگر را بخندانیم اما مطمئنا همانطور که دیدن تصاویر مربوط به سوختن پلاسکو بر مردم تأثیر گذاشت، در این فیلم هم دیدن سکانس‌های مربوط به پلاسکو روی مخاطب اثر می‌گذارد.

در عصر یخبندان روایت فیلم متقاطع بود و در بارکد داستان از عقب به جلو پیش می‌رفت. آیا در چهارراه‌استانبول هم روایت غیرخطی دارید؟

  در این فیلم روایت‌مان کاملا خطی است.

برای تدوام حسی‌تان به‌عنوان بازیگر، تفاوتی می‌کند که روایت فیلم خطی یا غیرخطی باشد؟

راستش نه. شاید برای حفظ راکوردها گاهی دچار مشکل بشوی ولی وقتی از کلیت قصه از اول تا آخر مطلع باشی، دیگر برایت فرقی نمی‌کند در اجرا به چه شکل روایت شود. مثلا در بارکد که قصه از آخر به اول روایت می‌شود، ما که بازیگران فیلم هستیم این را می‌دانیم که اول و آخر قصه چه بوده است. ممکن است تماشاگر رفته‌رفته درباره فیلم آگاه شود ولی ما که از فیلمنامه مطلع هستیم، می‌دانیم قرار است برای کاراکترمان چه اتفاقاتی رخ دهد. بنابراین به‌نظرم روایت غیرخطی برای بازیگران چالش زیادی به همراه ندارد بلکه بیشتر برای تدوینگر، کارگردان و منشی‌صحنه چالش‌برانگیز است.

همانطور که اشاره کردید، در این فیلم دوباره کنار بهرام رادان 2نقش اصلی را بازی می‌کنید. گرچه شما در عصر یخبندان هم بازی مشترک داشتید ولی در بارکد شما دو نفر را به شکل یک زوج هنری که با رد و بدل‌کردن دیالوگ‌ها فضاسازی می‌کنند، می‌دیدیم. آیا این نوع بازی بده‌بستانی که با کنار هم بودن زوج شما دو نفر در بارکد به‌‌وجود آمده بود، در چهارراه استانبول هم تکرار خواهد شد؟

ما یک گروه هستیم که داریم با هم کار می‌کنیم و همانطور که اشاره کردید این سومین همکاری بهرام رادان با ماست. شکل آدم‌ها با هم فرق می‌کند؛ در بارکد دو دوست با یک‌سری خاستگاه‌های انسانی بودند ولی اینجا دو آدم دیگر هستند. معضل و گرفتاری‌ای که در این فیلم برای این دو پیش آمده با نوع گرفتاری‌ای که در بارکد تجربه می‌کردند کاملا متفاوت است. تمام تلاش‌مان را کردیم که این دو کاراکتر اصلا شبیه به کاراکترهایی که در بارکد دیدید، نشوند. اتفاقا خیلی اوقات در طول بازی‌مان لحنی ایجاد می‌شد که جفت‌مان به هم تذکر می‌دادیم و می‌گفتیم حواسمان باشد که دارد شبیه دو کاراکتر بارکد می‌شود. بنابراین سعی کردیم به شکل متفاوتی این نقش‌ها را بازی کنیم.

شما در جشنواره امسال جز چهارراه‌استانبول، در فیلم جشن دلتنگی به کارگردانی پوریا آذربایجانی نیز حضور داشته‌اید. باتوجه به اینکه این نخستین همکاری شما با آقای آذربایجانی است، آیا کارهای قبلی این کارگردان شما را مشتاق به حضور در این فیلم کرد یا فیلمنامه برایتان جذابیت داشت؟

من قبل از حضور در این فیلم همه کارهای آقای آذربایجانی را دیده بودم. در ابتدا که فیلمنامه را برایم فرستادند، نقش دیگری به من پیشنهاد شده بود ولی بعد از خواندن فیلمنامه، یکی دیگر از نقش‌ها توجهم را به‌خود جلب کرد. بنابراین با آقای آذربایجانی درباره این موضوع صحبت کردم که اگر موافق باشد من آن یکی نقش را بازی کنم. چون آن نقش نسبت به کارهای قبلی‌ام کمی متفاوت بود. آقای آذربایجانی روی پیشنهادم فکر کرد و بعد از دو روز با من تماس گرفت و با حضورم در آن نقش موافقت کرد. اتفاقا در همان‌موقع در حال عقد قرارداد با کار دیگری بودم ولی بعد از تماس ایشان، از آنجا بیرون آمدم و در نهایت نقشی را که خودم در فیلمنامه جشن دلتنگی‌ دوست داشتم بازی کردم.

کمی درباره فضای جشن دلتنگی بگویید.

جشن دلتنگی فیلمنامه شریفی دارد. این فیلم به مسائل اجتماعی و به‌خصوص مسائل مربوط به فضای مجازی که این روزها همه را به‌خود مشغول کرده است، می‌پردازد.

در مورد بازی خودم در این فیلم هم باید بگویم تلاش کردم نقش متفاوتی را بازی کنم. پوریا آذربایجانی هم کار خودش را به‌خوبی بلد بود. پوریا از آن دست کارگردان‌هایی‌ است که اگر شرایط برایش مهیا باشد می‌تواند فیلم خوب بسازد. هنوز خودم جشن دلتنگی را ندیده‌ام ولی امیدوارم آنطور که خود پوریا دوست داشت از آب درآمده باشد. تصور خودم این است که کار خیلی خوبی شده و احتمال دیده شدن آن در جشنواره زیاد است.

نکته‌‌ای گفتید که من را به یاد یکی از حرف‌های برادرتان انداخت. مصطفی کیایی می‌گفت وقتی فیلمنامه را به شما می‌دهد و می‌گوید فلان نقش را برای شما درنظر دارد، شما همیشه نقش دیگری را به ایشان پیشنهاد می‌دهید. ولی ایشان که معتقد است تصمیم خودش درست‌تر است، زیر بار جابه‌جایی نقش‌‌ها نمی‌رود. البته در نهایت هم به‌نظر می‌رسد حق با آقا مصطفی بوده و نقش‌هایی که در فیلم ایشان بازی کرده‌اید بسیار مناسب شما بوده‌اند. آیا در مورد جشن‌دلتنگی هم با ایشان مشورت کردید تا ببینید نظر ایشان در مورد نقشی که به شما پیشنهاد شده چیست؟

(می‌‌خندد) من و مصطفی برای همه کارهایمان با هم مشورت می‌کنیم. به هر حال ما یک گروه هستیم.

در مورد فیلم‌های مصطفی قضیه فرق می‌کند. او باتوجه به شناختی که از من دارد، در فیلم‌هایش یک‌سری نقش‌ها را برایم درنظر می‌گیرد و چون خودش کارگردان است، نظرش روی همان نقشی است که دلش می‌خواهد من بازی کنم. (می‌خندد) ولی در مورد کارهای دیگر وقتی با او مشورت می‌کنم همیشه نظر من را قبول می‌کند و با من هم‌نظر است. بنابراین مصطفی هم دوست داشت من در جشن دلتنگی همان نقشی که خودم مدنظر داشتم را بازی کنم.

در جشن دلتنگی نقش آدمی را بازی می‌کنم که تعداد زیادی دنبال‌کننده (follower) در اینستاگرام دارد و از این راه پول در می‌‌آورد. این کاراکتر با شغلی که دارد برای خیلی‌ها مشکل ایجاد می‌کند و برای خودش هم مشکلاتی به‌وجود می‌آید.

چه‌ویژگی‌ای در این نقش بود که آن را متفاوت از نقش‌های دیگری که تاکنون بازی کرده‌اید، می‌دانستید؟

 من در این فیلم نقش آدمی را بازی می‌کنم که تعداد زیادی دنبال‌کننده (follower) در اینستاگرام دارد و از این راه پول درمی‌‌آورد. این کاراکتر با شغلی که دارد برای خیلی‌ها مشکل ایجاد می‌کند و برای خودش هم مشکلاتی به‌وجود می‌آید. به‌نظرم آدم خاصی بود و دوست داشتم نقش‌اش را بازی کنم. امیدوارم که حس و حال این نقش به‌خوبی درآمده باشد.

شما جز این دو فیلم، امسال فیلم سینمایی آستیگمات را هم بازی کرده بودید که به جشنواره راه پیدا نکرد، به‌نظرتان آن فیلم ویژگی‌های کافی برای حضور در جشنواره را نداشت؟

به‌نظرم نبودن این فیلم در جشنواره واقعا یک کج‌سلیقگی بوده است. مطمئنم آستیگمات یکی از بهترین فیلم‌‌هایی است که امسال در سینمای ایران ساخته شده است. این فیلم، فیلمنامه بسیار خوبی دارد. همچنین فضاهای بکر زیادی دارد و خیلی عالی کارگردانی شده است. بازی‌های فوق‌العاده خوبی در این فیلم می‌بینید. ولی متأسفانه کس یا کسانی که خودشان را تصمیم‌گیرنده می‌دانند، تصمیم گرفته‌اند که چنین فیلمی دیده نشود. درصورتی که می‌دانم هیأت انتخاب این فیلم را دوست داشتند و به آن امتیاز دادند تا بتواند به جشنواره راه پیدا کند اما متأسفانه ظاهرا فیلم از جای دیگری کنار گذاشته شده است. از طرفی برای دادن پروانه نمایش به فیلم هم شنیده می‌شود مشکلاتی وجود دارد.

اینکه به‌جای مردم تصمیم بگیرند که چه فیلمی را ببینند و چه فیلمی را نبینند کاملا اشتباه است. فیلم براساس پروانه ساختی که گرفته، ساخته شده و هیچ‌چیزی در طول ساخت به آن اضافه نشده که بخواهد با فیلمنامه مغایرت داشته باشد. چرا فیلمی را که خودشان به آن پروانه ساخت دادند اینگونه کنار می‌گذارند؟ این فیلم کاملا با هزینه شخصی ساخته شده و فیلمساز برای ساخت آن آپارتمانش را فروخته و یک‌سال تمام ذهنش را معطوف به فیلم کرده است، چرا به‌راحتی باید 4نفر آدم درباره رد کردن این فیلم تصمیم بگیرند و کوچک‌‌ترین توجهی می‌شود مشکلاتی وجود دارد به زحماتی که این شخص برای ساخت فیلمش کشیده نداشته باشند. دیده‌شدن چنین فیلمی یعنی دیده‌شدن زحمات 50 الی 60 نفر آدم که کارشان را با جدیت انجام داده‌اند.

اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که آستیگمات به جشنواره نیاید چون از همه نظر استاندارد کافی داشته و در سطح خیلی بالایی در سینمای ایران قرار دارد. واقعا متأسفم که این فیلم به جشنواره نرسید ولی با تمام وجود امیدوارم به‌زودی دیده شود و بچه‌‌هایی که در آن حضور داشتند به حق‌شان برسند.

این نوع رفتار سلیقه‌ای که در وزارت فرهنگ و ارشاد وجود دارد و این عدم‌هماهنگی میان شورای پروانه ساخت و شورای پروانه نمایش را متوجه نمی‌شوم. این تصمیم‌گیری‌ها به سینمای ما ضربه می‌زند.

به‌نظرتان جشنواره فیلم فجر هنوز مثل گذشته برای سینمایی‌ها اعتبار دارد؟

جشنواره مثل یک ویترین می‌ماند و متأسفانه جشنواره فجر تنها ویترین سینمای ایران است. رفتار سلیقه‌ای و نظارتی باعث شده است خیلی‌‌ها از حضور در جشنواره دلزده شوند. به همین دلیل هم اگر دقت کنید، در 2سال گذشته کارگردان‌های زیادی بودند که دیگر علاقه‌ای به فیلمسازی برای جشنواره فجر نداشته‌اند. این بی‌علاقگی فقط و فقط به‌خود جشنواره و سینمای ما ضربه می‌زند چرا‌که وقتی فیلمساز از جشنواره کشور خودش ناامید شود، سراغ جشنواره‌های خارجی می‌رود و برای خارجی‌ها فیلم می‌سازد. وقتی هم که بخواهی برای خارجی‌‌ها فیلم بسازی فیلمت به‌سمتی می‌رود که نه به نفع مملکت و نه به نفع سینمای‌ماست.

این خبر را به اشتراک بگذارید