• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
سه شنبه 4 تیر 1398
کد مطلب : 61987
+
-

سلایق تا چه اندازه از واقعیات درونی ما می‌گویند؟

سلیقه‌های جعلی

گفت‌وگو با هومن نامور-روانشناس- درباره ناگفته‌هایی که از سلیقه افراد بیرون می‌آیند

خدیجه نوروزی

پرداختن به مسائل روانی این روزها بیش از گذشته مورد توجه افراد قرار گرفته و افراد از هر روزنه‌ای دنبال دریافت داده‌ها و اطلاعات به‌دنبال کشف روحیات شخصی خود هستند. می‌گویند سلیقه نیز یکی از مواردی است که می‌توان از طریق آن اندکی پی به حالات روانی افراد برد. براساس همین معیارهاست که کتاب‌های زیادی هم نوشته شده و افراد به‌دنبال تفسیر مثلا رنگ مورد علاقه خود از روی اطلاعات روانشناختی می‌گردند تا ببینند آیا واقعا با آنچه هستند تطابق دارد. هومن نامور، دکتری روانشناسی سلامت در اینکه آیا می‌توان از روی سلایق افراد پی به واقعیت‌هایی در مورد آنها برد، به همشهری پاسخ می‌دهد:
 
آیا سلیقه من می‌تواند نمادی از شخصیتم باشد؟
خیلی ساده‌انگارانه است که ما از طریق اینکه شما چه سلیقه‌ای دارید بتوانیم حدس بزنیم واقعیت‌های درونی‌تان چیست.
پس روانشناسی رنگ‌ها که خیلی هم میان عموم طرفدار دارد را قبول ندارید؟
چیزهایی مانند روانشناسی رنگ‌ها و تجزیه و تحلیل شخصیت افراد بر مبنای آن که توسط روانشناسانی مانند ماکس لوشر تحت عنوان روانشناسی رنگ‌ها مطرح شد، هویت‌شناسی‌های سطح پایینی هستند که مورد تأیید من نیست. در واقع اینها مسائل سطح پایینی از سؤالات اجتماعی است که کاربردی ندارد. حداقل 15سال طول می‌کشد تا یک شخصیت براساس شیوه‌های هویتی شکل بگیرد و با افزایش سن ابعاد مختلف آن در جاهای مختلف ریشه می‌دواند.
یعنی سلایق بر حسب سن متغیر است؟
سلیقه به حس زیبایی‌شناختی برمی‌گردد که از دوران کودکی با شیوه هویتی افراد مانند فرهنگ، مذهب، ویژگی‌های اجتماعی و روان شناختی یک فرد، ژنتیک، اخلاقیات و معنویات شروع به پوست‌اندازی می‌کند و او را به سمتی هل می‌دهد تا شکلی از زیباشناسی را در پیرامونش درک کند. مثلا شخصی با پوشیدن لباس و کفش خاص و یا یک مدل مو، انتخاب رنگ ماشین یا حتی همسر به این می‌اندیشد که چگونه می‌تواند شخصیتش را به جامعه ارائه کند.
با تمام این تفاسیر، من هنوز تعریف درستی از سلیقه را درک نکرده‌ام. چقدر این حس به ما نزدیک است و چقدر دور؟
سلیقه یک موضوع شخصی و فردی است و از این جهت بسیار درونی است. اما تقلید و جعلی بودن انتخاب‌هایمان موجب شده تا این حس بسیار دور باشد. برای اینکه هیچ شناختی در مورد خاستگاه‌هایمان ازجمله مسائل زیستی، اجتماعی، مذهبی، ملی، اخلاقیات و معنویات نداریم و مدام توجهمان به دیگران است تا ببینیم که سلیقه آنها چیست.
به همین علت است که معتقدید از روی سلیقه نمی‌توان به واقعیت‌های درونی افراد پی برد؟
بله چون ما خود واقعی‌مان را زندگی نمی‌کنیم. مردم ما براساس یک موج رفتار می‌کنند و سلایق و علایق‌شان در انتخاب در رنگ، خانه، همسر و... شکل گرفته نیست که با استناد به این موضوع بتوان به شخصیت افراد، نگاه ژرفی داشت و درونیات‌شان را تجزیه و تحلیل کرد. سلیقه‌های ما مانند کارگر روزمزد می‌ماند و دائما در حال تغییر است و هر روز یک پوشش جدید داریم.
پس اسیر یک نوع خودفراموشی شده‌ایم؟
اگر بگویم گم شده‌ایم هیچ اشکالی ندارد. انسان‌هایی که واقعا نمی‌دانند از چه خوش‌شان می‌آید. 
اما چرا عده‌ای قادر به سلیقه‌سازی‌ هستند؟
چون مهم‌ترین اصل سلیقه‌سازی‌ را رعایت می‌کنند و آن، اقتدار من به‌عنوان یک فرد و ثبات قدمی است که دارند. آنها تا آنجایی آن کار را انجام می‌دهند که برای مردم تبدیل به مد و سلیقه شود. البته امروزه سلیقه‌ای وجود ندارد. همه ما فیک و تقلبی شده‌ایم. به‌عنوان مثال، شما خانم نازیبایی هستی و یا سنت چند سال از همسرت بزرگ‌تر است. اما این موضوع اگر با سلایق عده‌ای جور نباشد ممکن است به همسرت بگویند این چه زنی است انتخاب کرده‌ای؟ درحالی‌که تو خوش‌تیپ هستی و قدرت انتخاب بالایی داری. آنها اجازه دخالت به‌خود را داده‌اند درحالی‌که چنین حقی ندارند چون موضوع سلیقه شخصی و فردی است. اگر همسر آن خانم اقتدار لازم را داشته باشد می‌گوید به شما ارتباطی ندارد، این سلیقه شخصی من است. 
شبیه دیگران شدن چقدر ما را از سلایق مان دور کرده؟
هر آدمی باید شبیه خودش باشد چون انسان منحصر به فرد است. البته ما می‌توانیم از سلایق گوناگونی که وجود دارد الگوبرداری کنیم اما زمانی خطاست که از آن بت بسازیم و از آن تقلید کنیم. 
پس اینکه بگوییم کسی خوش، بد یا کج‌سلیقه است، در واقع قضاوت ماست؟
بله. قضاوت ماست براساس داده‌های ضعیفی که داریم.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید