• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
پنج شنبه 9 خرداد 1398
کد مطلب : 57332
+
-

اعتدال در خوردن

قصه‌های کهن
اعتدال در خوردن


یکی از حکما پسر را نهی همی‌کرد، از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند. گفت: ای پدر گرسنگی خلق را بکشد. نشنیده‌ای که ظریفان گفته‌اند: به سیری مردن به که گرسنگی بردن.
گفت: اندازه نگهدار، کُلُوا وَ اشْرَبُو وَ لا تُسرِفوُا [بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید].
نه چندان بخور کز دهانت برآید 
نه چندانکه از ضعف جانت برآید 
با آنکه در وجود طعامست عیشِ نفس 
رنج‌ آورد طعام که بیش از قدر بود 
گر گلشکر خوری به تکلف، زیان کند 
ور نان خشک دیرخوری، گلشکر بود
رنجوری را گفتند:‌ دلت چه می‌خواهد؟ 
گفت:‌ آنکه دلم چیزی نخواهد.
معده چو کج گشت و شکم درد خاست
سود ندارد همه اسباب،‌ راست 
 گلستان سعدی    

این خبر را به اشتراک بگذارید