• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
یکشنبه 5 خرداد 1398
کد مطلب : 56969
+
-

پیراهن علی ع

یادداشت
پیراهن علی ع

احمد مسجدجامعی _ عضو شورای شهر تهران

شخص معتمدی نزد امام صادق (ع) می‌رود و از پیراهنی می‌پرسد که هنگام ضربت خوردن، تن امیرالمومنین(ع) بوده و حالا انگار دست خود ایشان است. امام تأیید می‌کند و دستور می‌دهد آن امانتی عزیز را بیاورند؛ یادگار ارزشمندی که ائمه، به‌خاطر عداوت دیرینه بنی‌امیه با امیرالمومنین، بیش از 100 سال در حفظ و نگهداری‌اش اهتمام داشته‌اند. (می‌گویند محل دفن امیرالمومنین(ع) هم تا دوره امام صادق(ع) و شروع خلافت بنی‌عباس، مخفی بوده و کجاییش را فقط خاندان اهل‌بیت(ع) می‌دانستند.) از راوی نقل است امام صادق(ع) پیراهن را از کیسه‌ای بیرون می‌آورد و بر زمین می‌گستراند؛ پیراهنی سفید از جنس کرباس (پنبه‌ای) و منسوب به سنبلان.

کسانی که اصفهان رفته‌اند، شاید گذرشان به خیابان سنبلستان و خانه تاریخی‌اش افتاده باشد. قرن‌ها پیش، سنبلان یا جنبلان یا چمبلان، از دهات متصل به اصفهان بوده و حالا از محله‌های قدیمی شهر است. سنبلان به کرباس و پارچه‌های پنبه‌ای‌اش معروف بوده است. انگار پیراهن‌های سنبلانی را با شلوار سنبلانی می‌پوشیده‌اند و روی هر دو هم ردایی از همان جنس؛ مثلا سلمان فارسی را (که خود اهل جی اصفهان است) وقتی در مدائن بوده با لباس کرباس سنبلانی توصیف کرده‌اند. در همان عهد امیرالمومنین هم بعضی از ساکنان اصفهانی کوفه، اهل سنبلان اصفهان بوده‌اند.

وصف شمایل امیرالمومنین(ع) به دوره امامت ایشان در کوفه برمی‌گردد. بیش از 60سالشان بوده و در بعضی منابع آمده که ریش و موی سرِ بلند و کاملا سفیدی داشته‌اند. می‌توان تصور کرد کرباس سنبلان اصفهان به هیئت و هیبت ایشان جذابیت خاصی می‌بخشیده؛ پیراهن سفیدی که در سادگی و پاکیزگی مطابق با سیره‌شان هم بوده است. درباره پیراهن حضرت نکات دیگری هم هست؛ ازجمله آنکه از این جنس یکی هم برای خادمش خرید. ظاهرا امیرالمومنین(ع) پس از ورود به کوفه این پیراهن را از بازار کوفه به قیمت 3 یا 4 درهم می‌خرد. 2 تا هم می‌خرد و گفته‌اند امیرالمومنین(ع) انتخاب یکی از این دو پیراهن را به خادمش واگذار کرد. (شاید همان قنبر که حجاج حاکم خونریز بنی‌امیه او را کشت و در نقاشی‌های هنرمندان ایرانی، در کنار سلمان فارسی، در 2سوی امیر، تصویر شده است.) گفته‌اند آستین‌ پیراهن امیر از انگشت‌ بیرون می‌زده و امیر آن را به خیاطی می‌سپرد تا آستین‌ها را تا پایین مچ ببرد و اندازه کند. انگار قد پیراهن‌ کرباسی تا قوزک پا می‌رسیده و قد شلوار کرباسی تا زانو. ظاهرا این لباس سنبلانی شکاف‌هایی هم در دو سو داشته که راه رفتن را آسان می‌کرده است. این شکل پوشش گاهی با عرق‌چین و عمامه همراه می‌شده است.

بنا بر نشانه‌هایی که در منابع آمده، شاید حضرت همین یک پیراهن را داشته و از قضا مورد علاقه‌شان هم بوده است. از یکی از همین راویان، سال‌ها بعد نقل است که تقریبا یک هفته قبل از ضربت خوردن (رمضان 40هجری، مطابق با ‌ماه بهمن) بر دوش پدرش شاهد خطابه امیرالمومنین(ع) در روز جمعه بوده و حضرت حین خطابه، پیراهن خود را تکان می‌داده است. راوی از پدرش می‌پرسد: «گرما امیرالمومنین(ع) را آزار می‌دهد؟» تعجب راوی بجاست زیرا در بهمن‌ماه هوای کوفه سرد بود که پدرش می‌گوید: گرما و سرمایی در کار نیست. امیرالمومنین(ع) همین یک پیراهن را دارد و چون تازه آن را شسته همانطور مرطوب تن کرده، تکانش می‌دهد تا کاملا خشک شود. دور از ذهن نیست که شب ترور هم همین پیراهن تن حضرت بوده و نام و نشانی هم از عمامه و عرق‌چین نیست. حالا صد و اندی سال بعد، در گزارش دیدار راوی دیگری با حضرت صادق(ع) آمده که گذشت زمان رنگ پیراهن حضرت را کمی تغییر داده و آثار خون هم به رنگ بنفش (دُرد) درآمده است.

اینطور که پیداست ضربه قاتل چندان برای مرد جنگاور و نیرومندی چون علی(ع) کاری نبوده و گمان هم برده می‌شده که حضرت از این زخم در امان بماند؛ حتی بنا بر نقلی، حضرت نمازش را هم به شکلی تمام می‌کند. اما توطئه‌کنندگان، تنومندی و توانمندی حضرت را درنظر گرفته بودند و حتما می‌دانستند علی(ع) با ضربه‌ای از میان نمی‌رود. قاتل خود تصریح می‌کند که یک‌ماه شمشیرش را به زهر کشنده‌ای آلوده کرده بوده؛ شمشیری زهرآلود که یک ضربه‌اش می‌توانسته مردم شهری را از پای درآورد.
امیرالمومنین(ع) درباره ریختن خون مسلمان سختگیر بود. در ماجرای قتل خلیفه دوم به بی‌گناهان بسیاری آسیب رسید و شماری از ایرانیان مدینه جان خود را بی‌آنکه دخالت و مشارکت آنها در ماجرا اثبات شود از دست دادند. قتل خلیفه سوم هم که ماجراهای شگفت‌انگیزی برپا کرد و 2 جنگ جمل و صفین دست‌کم در ظاهر به خونخواهی او صورت گرفت. حالا این علی(ع) وقتی نوبت خودش می‌شود و می‌خواهند خاندان ابن‌ملجم و همدستانش را مجازات کنند، با همان شدت درد می‌گوید: «به‌به، ذا کم الظلم (به‌به، این ظلم است.) » بعد هم توصیه می‌کند از همین غذا و آشامیدنی‌ای که به من می‌دهید به او بدهید و درصورت قصاص فقط به یک ضربت اکتفا کنید و جز قاتل من کسی را نکشید. امیرالمومنین(ع) را با همین ساده‌زیستی و اخلاق عملی می‌شناسیم. به این ترتیب بود که نه‌تنها توطئه‌کنندگان و برنامه‌ریزان این ترور بلکه دیگر مسلمانان نیز از عدل علی امیرالمومنین(ع) حتی پس از ترور او برخوردار شدند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید