همه راههای چین برای رویارویی با آمریکا
محمدامین خرمی ـ خبرنگار
ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید، نقطه آغاز دگرگونی بسیاری از رویکردهای راهبردی آمریکا در سیاست خارجی ازجمله در قبال چین بود؛ رویکردی که طی 5دهه بر مبنای «تعامل» شکل گرفته بود ناگهان جای خود را به «تقابل» داد.
چین و آمریکا در جنگ جهانی دوم در یک جبهه جنگیدند اما خیلی زود در فضای جنگ سرد، مقابل هم قرار گرفتند. در ابتدای دهه 1970اما سفر محرمانه هنری کیسینجر، وزیر خارجه وقت آمریکا، به پکن روابط دو کشور را متحول کرد. ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، سعی داشت تا با ایجاد تعامل با چینیها، شوروی را منزوی کند. همین موضوع باعث شد تا کیسینجر با پیشنهاد تجارت و سرمایهگذاری آمریکاییها در چین به پکن سفر کند؛ پیشنهادی که از سوی طرف مقابل مورد پذیرش قرار گرفت و این، سنگ بنای روابط دو کشور طی 5دهه بعد شد. آغاز روابط تجاری چین با آمریکا در دهه 1970و سپس اصلاحات بنیادین اقتصادی و سیاسی دنگ شیائوپینگ در دهه 1980باعث شد تا چین روی ریل توسعه و رشد قرار گیرد.
باراک اوباما همچون روسای جمهور پیش از خود تلاش کرد مبنای روابط دو کشور را با وجود رقابتهای جدی، همچنان بر تعامل بگذارد. برای اوباما تجارت با چین بخشی از سازوکار تعاملی بود که از گذشته طرحریزی شده بود. بنابراین او تغییری در وضعیت تجارت میان دو کشور نداد. اوباما حتی تلاش کرد موضوع تغییرات آبوهوایی و نظام عدماشاعه هستهای را بهعنوان دو ستون دیگر روابط کشورش با چین دنبال کند. او در عین حال حضور پررنگ نظامی و دیپلماتیک آمریکا در منطقه آسیا و جنوب شرق آسیا را برای مهار چین دنبال میکرد. دونالد ترامپ اما از همان ابتدا استراتژی دوگانه اوباما را «احمقانه» خواند و چین را «رقیب استراتژیک» آمریکا نامید. استیو بنن، استراتژیست دونالد ترامپ در کاخ سفید، آمده بود تا طرحی نو در اندازد و چین را «تا زمانی که فرصتش هست» مهار کند. به اعتقاد بنن، تنها قدرتنمایی آمریکاست که میتواند باعث شود چین رفتارش را تغییر دهد. همین سیاست ابتدا به رویارویی تجاری و سپس جنگ تجاری دو کشور منجر شد.
جنگ تجاری آمریکا و چین پس از 11دور مذاکره طی یک سال گذشته همچنان بدون راهحل مانده است. دونالد ترامپ معتقد است کسری تجاری 430میلیارد دلاری که آمریکا در تجارت با چین دارد، باید بلافاصله برطرف و در روابط تجاری دو طرف «عدالت» برقرار شود. ترامپ طی یک سال در چندین مرحله مجموعا روی 250میلیارد دلار از کالاهای صادراتی چین به آمریکا تعرفه 25درصدی بسته است. هدف او به زانو در آوردن اقتصاد چین و تحمیل شرایط مورد نظر خودش بر روابط تجاری دو کشور است.
چین نیز طی یک سال گذشته که فشارهای آمریکا افزایش پیدا کرده با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد تلاش کرده فشار آمریکا را با اعمال فشار پاسخ دهد؛ سیاستهایی که تاکنون موفق هم بوده است.
1ـ مقابله به مثل در جنگ تجاری
چین سالانه حدود 550میلیارد دلار کالا به آمریکا صادر میکند و حدود 120میلیارد دلار واردات از آمریکا دارد. پکن در جنگ تجاری با دولت ترامپ، از در مقابله به مثل در آمده و روی 110میلیارد دلار از کالاهای صادراتی آمریکا بین 10تا 25درصد تعرفه بسته است. اگرچه دونالد ترامپ بارها اعلام کرده که اعمال تعرفه روی کالاهای چینی صادر شده به آمریکا به شرکتهای چینی ضربه میزند، اما گزارشهای بانک جهانی نشان میدهد که این مصرفکنندگان آمریکایی هستند که در نهایت مجبور به پرداخت افزایش قیمت کالاها هستند. همزمان، بخش اعظم محصولات آمریکایی مشمول تعرفه از سوی چین، محصولات کشاورزی و دامپروری هستند و همین موضوع باعث متضرر شدن گروه بزرگی از کشاورزان آمریکایی شده است؛ گروهی که بخش مهمی از پایگاه رأی ترامپ به شمار میروند و نارضایتی آنها ممکن است به قیمت از دست رفتن آرای ترامپ در انتخابات دوره بعد ریاستجمهوری تمام شود.
2ـ واردات نفت از ایران
آمریکا یک سال پیش با تصمیم دونالد ترامپ مسیر خروج از توافق هستهای با ایران را در پیش گرفت. رئیسجمهور آمریکا تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران را نیز باز گرداند اما در عین حال در 2دوره 6ماهه، خریداران اصلی نفت ایران را از تحریمها معاف کرد. چین نیز بهعنوان یکی از مشتریان اصلی نفت ایران، مشمول معافیت شد و به خرید نفت از ایران ادامه داد. عدمتمدید معافیتها از سوی ترامپ طیماه جاری اما همه نگاهها را به سمت چین برد که آیا از تصمیم آمریکا پیروی خواهد کرد؟ بارگیری نفت خام ایران از سوی چین یک هفته پس از شکست آخرین دور از مذاکرات تجاری چین و آمریکا نشان داد که پکن قصد دارد ماجرای تحریمهای ایران را بهعنوان ابزاری در تقابل خود با دولت ترامپ لحاظ کند. یک تانکر نفتی متعلق به شرکت دولتی نفت چین، همزمان با سفر محمدجواد ظریف به پکن، با بارگیری 2میلیون بشکه نفت از میادین سروش و خارک در خلیجفارس به سمت چین حرکت کرد و عملا تحریمهای نفتی آمریکا علیه ایران را شکست.
3ـ تنش در دریای چین جنوبی
دریای چین جنوبی یکی از مهمترین آبراهههای جهان است. چرا که نیمی از خطوط کشتیرانی جهان از این منطقه عبور میکند. بهعبارت دیگر نیمی از کالاهای مبادله شده در جهان از دریای چین جنوبی عبور میکند. یک سوم نفت خاورمیانه نیز از راه این دریا به کشورهای حوزه پاسیفیک ارسال میشود. اکتشافات در دریای چین جنوبی آغاز نشده اما این منطقه از نظر منابع نفت و گاز، منطقهای بسیار غنی به شمار میرود. فارغ از این، 12درصد از کل ماهیگیری جهان در این منطقه انجام میشود.
مناقشه بر سر این منطقه قرنهاست که ادامه دارد. چین تمام آن را جزو قلمرو سرزمینی خود میداند و در دو رشته جزایر بسیار کوچک و صخرههای موجود در آبهای این منطقه در حال ساخت جزایر مصنوعی است. علاوه بر چین، دیگر کشورهای حاشیه این دریا ازجمله تایوان، ویتنام و فیلیپین نیز نسبت به آن، یک سری ادعاهای سرزمینی دارند که با هم دارای همپوشانی است. این منطقه بهدلیل اهمیت ژئوپلتیکی که دارد، به یکی از نقاط تلاقی منافع چین و آمریکا نیز تبدیل شده است. آمریکا با ادعاهای سرزمینی چین مخالف است و به بهانه باز ماندن مسیر تجارت جهانی، نیروی دریایی خود را در این منطقه مستقر کرده است. چین نیز اکنون کار ساخت جزایر خود را به پایان رسانده و آنها را به پایگاههای نظامی در دل دریا تبدیل کرده است. اختلاف میان دو طرف بر سر این دریا در دوره اوباما نیز وجود داشت اما طی یک سال گذشته، حضور نظامی چین در این منطقه جدیتر و قویتر از گذشته شده است. این موضوع، جایگاه آمریکا در منطقه جنوب شرق آسیا را با چالش روبهرو کرده است.
4ـ یک کمربند؛ یک جاده
تهدید آزادی عمل چین در منطقه جنوب شرق آسیا و بهخصوص در دریای چین جنوبی از سوی آمریکا باعث شد تا چینیها به فکر ایجاد مسیری جایگزین برای این آبراهه بیفتند. ایده بلندپروازانه احیای جاده ابریشم با عنوان «جاده ابریشم نوین» حدود 5سال پیش از سوی رئیسجمهور چین مطرح شد. اجرای این ایده در قالب پروژه «یک کمربند؛ یک جاده» با بودجه 40میلیارد دلاری دنبال شده است. در چارچوب این طرح، چین از مسیر خشکی به غرب اروپا متصل میشود. این مسیر از مرکز چین آغاز میشود، از مرز چین و قزاقستان وارد آسیای مرکزی میشود و سپس از شمال ایران به عراق، سوریه و ترکیه میرود. این جاده سپس در استانبول با عبور از تنگه بسفر وارد اروپا میشود و با عبور از بلغارستان، رومانی، جمهوری چک و آلمان به غرب اروپا میرسد. طبق اعلام دولت چین، مجموع جمعیت کشورهای مسیر به 4.4میلیارد نفر میرسد و درآمد اقتصادی سالانه آنها افزون بر 2.2تریلیون دلار خواهد بود. اتمام ساخت این جاده به رشد اقتصاد چین کمک بسیاری خواهد کرد و این موضوع تهدیدکننده موقعیت آمریکا بهعنوان بزرگترین اقتصاد جهان است.