• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
شنبه 7 بهمن 1396
کد مطلب : 5406
+
-

گفت‌وگو با جمشید خانیان به بهانه بزرگداشتش در جشنواره تئاتر فجر

حقیقت زندگی را در نمایشنامه‌هایم می‌کاوم

حقیقت زندگی را در نمایشنامه‌هایم می‌کاوم

 

ندا طیبی:

 

جمشید خانیان ـ داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس ـ متولد هفدهم شهریور1340 آبادان و ساکن اصفهان است. او نوشتن را به طور جدی، از حدود 20سالگی آغاز کرد و گرچه ابتدا برای نوشتن داستان‌های بزرگسالانه دست‌به‌قلم شد اما هرگز فعالیتش را به نوشتن در این حوزه محدود نکرد و در کنار آن نمایشنامه هم نوشت و بعدتر نیز دنیای کودکان و نوجوانان با همه زیبایی‌ها و جادوهایش او را افسون کرد و این‌چنین است که خانیان به‌عنوان نویسنده داستان‌های بزرگسالان، کودکان و نوجوانان و البته نمایشنامه‌نویس شناخته می‌شود. حاصل سال‌ها عرق‌ریزان روح او، نگارش داستان‌ها و نمایشنامه‌هایی همانند «چهارمین نامه»، «اسماعیل اسماعیل»، «یک نیمروز در اتاق بازجویی»، «پرگار»، «روی نی بندی»، «عشق، سال ریکن»، «بازی‌نامه بابور»، «بازی روی خط ممنوع»، «خداحافظ همفری بوگارت»، «سبور»، «او»، «ننه‌دلاور»، «یک نقش برای کاوه»، «فاصله‌های غریب»، «دهانی پر از کلاغ»، «درون پیرهن یحیا»، «تکرار»، «آه از دست این ویکتور هوگو»، «غول زنگی قلعه سنگباران»، «روزی که زمین نان می‌شود»، «قتل آقای کاف و تردید» و... است. نمایشنامه‌های او بارها بر صحنه‌های تئاتر رفته‌اند و جوایز گوناگون را از آن خود کرده‌اند؛ از جمله نمایشنامه «آینه‌ای توی سقف» او که در سال1378برگزیده جشنواره مولهایم آلمان و برگزیده جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر شد. آثار داستانی او نیز به زبان‌های مختلفی ترجمه شده‌اند. خانیان که نویسندگی برای کودکان و نوجوانان را پس از سال‌ها کار در حوزه ادبیات بزرگسال آغاز کرده، پیش از این در مصاحبه‌ای گفته است: «برای من ادبیات کودک و نوجوان سرشار از پالود‌گی و عرق‌ریزی روح است و نیز سرشار از سختکوشی، کنجکاوی و بازیگوشی خلاقانه. عرصه سختی‌است و من این سختی را که پر از آفرینشگری ناب است، دوست دارم». امسال در آیین پایانی سی‌و‌ششمین جشنواره تئاتر فجر از خانیان تقدیر می‌شود و آنچه در ادامه می‌آید، گپ‌وگفتی‌است که به انگیزه برگزاری این بزرگداشت با او داشته‌ایم.

 

 

آقای خانیان اجازه دهید از امروز شروع کنیم و به گذشته برویم؛ اگر بخواهید مسیری را که از گذشته تا امروز طی کرده‌اید، بررسی کنید و نگاهی دوباره به آن بیندازید، این مسیر را چگونه می‌بینید؟

 

‌ نخستین برخورد جدی من با هنر و ادبیات در سال51 یا 52 در کانون پرورش فکری آبادان و به‌طور اتفاقی با کتاب «ماجراهای نارنیا » جلد دوم، نوشته سی.اس.لوئیس بود. از آن‌زمان تا امروز فراز‌ونشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌ام. همیشه فکر می‌کنم آن برخورد اتفاقی کوچک، سرنوشت من را جور دیگری رقم زد. من هنر را زندگی کردم و ذره‌ذره آن را آموختم؛ بدون آنکه بدانم چه وقت فرایند آموختن را طی کرده‌ام.

 

 

‌ چیزی هست که در این سال‌ها از آن پشیمان شده باشید؟

 

در مسیر دردآور «نوشتن» همه‌‌چیز لذتبخش است. از هیچ‌چیز پشیمان نیستم؛ حتی از رنجی که می‌برم. همه رنج‌های من، تجربه‌های من هستند.

 

 

‌ کاری هست که آرزو داشته باشید انجام دهید و فرصت نشده باشد؟

 

‌ در این سال‌های اخیر که نوشتن برای نوجوان‌ها مسئله اصلی من شده، به شکل غریبی، جنون نوشتن به سراغم آمده است. ذهنم و بعد کاغذهایم پر از طرح‌های داستانی‌است که باید آنها را تبدیل به رمان و نمایشنامه کنم. امیدوارم این فرصت را داشته باشم و حتما دارم. این، مهم‌ترین آرزوی من است.

 

 

‌ خود را بیشتر نمایشنامه‌نویس می‌دانید یا داستان‌نویس؟ از این دو حوزه، کدام برایتان جذاب‌تر است؟

 

‌ من از همان ابتدای «نوشتن»، هم داستان می‌نوشتم و هم نمایشنامه؛ هنوز هم همین‌طور هستم. بعد از هر رمانی که برای نوجوا‌ن‌ها می‌نویسم، نگارش یک نمایشنامه طراحی‌شده را شروع می‌کنم. گفت‌وگونویسی در نمایشنامه، نمی‌تواند صرفا ارتباط اندام‌وار با محتوا و موضوع داشته باشد. اگر این باشد، به نظر من حرّافی‌است؛ پرگویی و در نتیجه رسیدن به توضیح واضحات است. من فکر می‌کنم گفت‌وگونویسی در نمایشنامه، روشی برای نزدیک‌شدن به «شکل» است.

گفت‌وگوها می‌آیند تا ناگفته‌ها و رازها همچنان پنهان بمانند و مخاطب به کنش مشارکت دعوت شود؛ نمایشنامه‌نویسی را از این جهت بسیار دوست دارم و از آن لذت می‌برم. اما داستان‌نویسی عین بازیگوشی است و در این میان، ادبیات نوجوان، شکلی از بازی خلاقانه‌ای‌است که باید قاعده آن را برای تازه‌شدن و کشفِ پدیده‌های جدید، مدام تغییر داد. من از هر دوی این قالب‌های نوشتاری لذت می‌برم و فکر می‌کنم «نوشتن» امری‌است کاملا شخصی که مخاطب نیز در آن به ‌گونه‌ای کاملا شخصی مشارکت می‌کند.

 

 

‌ چرا در این سال‌ها نمایشنامه‌های شما در مقایسه با گذشته کمتر اجرا شده است؟

 

‌ فکر نمی‌کنم این‌طور باشد. لااقل مجوزهایی که طی سال برای نمایشنامه‌هایم به‌ویژه نمایشنامه‌های تکرار، دهانی پر از کلاغ ، اسماعیل اسماعیل و این اواخر «آداب جنگی‌کردن بلدرچین‌های نر» برای گروه‌های متقاضی فرستاده‌ام چیز دیگری می‌گویند.

 

 

‌ کار نمایشنامه‌نویسان جوان را دنبال می‌کنید؟

 

‌ به‌دلیل حضورم در گروه‌های داوری در جشنواره‌ها و جایزه‌های متعدد نمایشنامه‌نویسی و اجراهای صحنه‌ای، همیشه کار نمایشنامه‌نویسان جوان را رصد کرده‌ام و به ‌نظرم در سال‌های آینده از بین آنها چهره‌های شاخصی خواهند درخشید.

 

 

‌ چه آینده‌ای در انتظار نمایشنامه‌نویسی ایران ـ به‌ویژه نمایشنامه‌های اجتماعی ـ است؟ به نظر می‌رسد که در این سال‌ها نسبت به تئاتر اجتماعی، نوعی بی‌مهری و کم‌توجهی جریان داشته است!

 

ببینید! یک نگاه انسان‌شناسانه در تئاتر وجود دارد که روشن می‌کند قبل از هر چیز و قبل از هر نقشی، شخصیت وجود دارد و بعد، ما از خودمان می‌پرسیم که خب، قبل از آن‌ چه چیزی وجود دارد؟ اینجاست که می‌رسیم به «حقیقت». اگر یک تئاتر فاقد حقیقت باشد حتی اگر به لحاظ فنی و تکنیکی فوق‌العاده هم باشد، باورپذیر نخواهد بود. امکان طرح حقیقت‌های پنهان در نمایشنامه‌هایی که به معضلات اجتماعی می‌پردازند، بسیار کم است و گاه حتی وجود ندارد؛ به این خاطر نمایشنامه‌نویس ترجیح می‌دهد به آن نزدیک نشود.

 

 

‌ جزو معدود نویسندگانی هستید که از ادبیات بزرگسال به ادبیات کودک و نوجوان رفته‌اند. چه شد که دنیای کودکانه را انتخاب کردید؟ این اتفاق ناخودآگاه افتاد یا تصمیم خودتان بود؟ دنیای کودکان و نوجوانان چه ویژگی‌ای برای شما دارد که آن را ترجیح داده‌اید؟

 

‌ من با رمان «کودکی‌های زمین» و خلق یک شخصیت فانتزی که از یک جهان فراتر به جهان واقعی ما وارد می‌شود، به دنیای نوجوانی برگشتم. ادبیات نوجوان، همان امکان بی‌محدویت ذهن است که من از «نوشتن» انتظار دارم. ‌ای کاش می‌توانستم توصیف کنم چه لذتی از آن می‌برم.

 

 

‌ آیا دیگر هیچ علاقه‌ای به بازگشت به دنیای بزرگسالان ندارید یا هیچ موضوعی که دوست داشته باشید آن را در قالب داستان یا نمایشنامه برای این گروه سنی بنویسید؟

 

‌ من هنوز برای آدم‌بزرگ‌ها نمایشنامه می‌نویسم و تکه مهمی از حقیقت ِ نوستالژی ِ زندگی خودم را در نمایشنامه‌هایم می‌کاوم. من نمی‌توانم بخش جا‌مانده‌ خودم را در گذشته فراموش کنم. نمایشنامه، بستر مناسبی برای این چالش است.

 

 

این گفت‌وگو به بهانه بزرگداشت سال‌‌ها فعالیت شما در تئاتر انجام می‌شود. اگر اشاره به هر نکته دیگری را لازم می‌دانید، از مطرح‌شدن آن خوشحال خواهیم شد.

 

در این لحظه احساسم این است که می‌خواهم همه‌‌چیز را از نو شروع کنم. بله، باید از نو شروع کنم. فقط باید قاعده بازی را عوض کرد... .

 

 

اگر یک تئاتر فاقد حقیقت باشد حتی اگر به لحاظ فنی و تکنیکی فوق‌العاده هم باشد، باورپذیر نخواهد بود

این خبر را به اشتراک بگذارید