سمیرا رحیمی
نبوغ، خود میتواند اختلال رفتار ایجاد کند. نوابغ چیزهایی را میبینند که چشم افراد عادی نسبت به آنها نابیناست و پدیدههایی را در لحظه تجربه میکنند که دیگران ممکن است برای درک آنها دهها سال زمان صرف کنند. همین توانایی بالا در دیدن و ثبت دقیق اطلاعات میتواند واکنشهایی غریب در نوابغ ایجاد کند که از نظر بخش عادی جامعه، رفتارهایی ساختارشکن، غیرعادی و حتی گاه توهینآمیز دیده شود. حساسیت زیاد نسبت به صدا، اضطراب، بیخوابی، تنهایی، بدزبانی، گرایش به اعتیاد یا نپذیرفتن موفقیتهای فردی از ویژگیهای افراد نابغه است که به چشم دیگران غیرعادی میآید و گاه حتی باعث میشود که روانشناسان نسبت به سلامت روانی آنها مشکوک شوند.
آلبرت اینشتین یکی از نوابغی است که فرضیههایی زیادی درباره احتمال ابتلای او به اختلالات روانی وجود دارد. این تردید از ابتدای تولد درباره اینشتین وجود داشت. در ابتدا فرم عجیب سر او موجب نگرانی خانواده شده بود، بعدها ناتوانیاش در حرف زدن تا سن سهسالگی و تکرار مداوم جملات پس از به حرف آمدن؛ و بعدها بیعلاقگیاش به حضور در گروه دوستان در دوران مدرسه سؤالبرانگیز شده بود.
یاغیگری و سرکشیاش از مقررات مدرسه و در سنین جوانی، رفتارهای وسواسگونهای که با همسرش داشت و همچنین هوش بیاندازهاش در کنار دیگر نشانهها باعث شد تا بسیاری از متخصصان علوم رفتاری و اعصاب به اوتیستیک بودن او مظنون شوند.
با اینهمه متخصصان اوتیسم برای اثبات این فرضیه مدارک کافی در دست ندارند. عدهای از آنها معتقدند اگر اینشتین در این دوران زندگی میکرد و خانوادهاش او را نزد روانپزشک میبردند.
محققان بریتانیایی در سال2004 از اختلال روانی نابغه دیگری نیز پرده برداشتند. به گفته آنها میکلآنژ، مجسمهساز و نقاش مشهور قرن 16میلادی که نقاشیاش بر سقف کلیسای سیستین شهرتی جهانی دارد، به نوعی اوتیسم مبتلا بوده است. به گفته محققان، میکلآنژ فردی منزوی و خودشیفته بوده و تمامی توجه خود را صرف آثارش میکرده است، و این ویژگیها در محدوده نشانههای نشانگان آسپرگر یا «اوتیسم عملکرد بالا» قرار میگیرند. در کنار اوتیسم، اختلال دوقطبی ازجمله دیگر اختلالات روانی است که گریبان بسیاری از نوابغ بزرگ جهان ازجمله ویرجینیا وولف، ارنست همینگوی، ادگار آلنپو، ایزاک نیوتون و لودویگ ون بتهوون را در دوران حیاتشان گرفته بود. در سال1827، زمانی که بتهوون-آهنگساز نامی آلمانی- در اثر اختلال کبدی جانش را از دست داد، الکل تنها دارویی بود که او برای درمان بسیاری از مشکلات جسمانی و روانیاش مصرف میکرد. آنچه بتهوون را در دوران زندگیاش عذاب میداد، ازجمله اختلال حاد دوقطبی، با کمک داروهای امروزه مهارشدنی است. دورههای جنون بتهوون در میان گروه دوستانش کاملا شناختهشده بود و بیشتر آثار مهمش را نیز در زمان بروز همین دورهها مینوشت؛ از اینرو بسیاری نبوغ او را مدیون اختلال دوقطبیاش میدانند. درواقع بتهوون بیشتر آثار درخشان خود را زمانی مینوشت که از دورههای نوسان شدید خلق و خو، تنهایی و توهمات روانپریشانه در عذاب بود. در اوایل سال1813، او درگیر چنان افسردگی شدیدی شد که دست از خلق موسیقی کشید و حتی دیگر به ظاهرش اهمیتی نمیداد و به مرور به استفاده از تنها داروهای موجود در آن زمان، افیون و الکل رو آورد. تولستوی -نویسنده موفق روس- از دیگر مشاهیری است که با یکی از رایجترین نوع اختلالات روانی، افسردگی درگیر بود. او در میانسالی توانست به نقطه اوج موفقیت در زندگی حرفهای خود دست یابد، اما زمانی که ردپای افسردگی در زندگی او پدیدار شد، تمامی موفقیتهایش درنظر او بیارزش شدند.
به زبان خود تولستوی، بحران آنچنان او را به اعماق کشانده بود که حتی دیگر انرژی خودکشی نیز برایش باقی نمانده بود؛ حسی که در میان افراد مبتلا به افسردگی حاد رواج دارد. با اینهمه او چندان به این نوع تفکرات بال و پر نداد و تا سن 82سالگی به زندگی ادامه داد و در نهایت در اثر ابتلا به ذاتالریه از دنیا رفت.
چه فرضیههایی درباره وضعیت روانی چهرههای سرشناس وجود دارد؟
مشاهیری که روانشان مختل بود
اوتیسم، اختلال دوقطبی و افسردگی؛ بیماریهای روانی رایج در میان نوابغ
در همینه زمینه :