نورا عباسی
بهار که میرسد، هر گوشه از این مرز و بوم که دل در گرو ادبیات کهن دارد، برای زندهنگاهداشتن یاد شعرایی چون عطار، سعدی، خیام و فردوسی به تکاپو میافتد؛ مانند تلاشی که در قامت یک روز ازماه مهر برای تجلیل از میراثی که حافظ شیرازی برایمان به یادگار گذاشت، انجام میشود. برگزاری چنین همایشهایی همیشه با اما و اگرهایی همراه بوده و هست. برخی منتقدان معتقدند که بزرگداشت شعرایی همچون سعدی، حافظ و... تنها به ویترینی فاقد کارایی برای ادبیات کهن تبدیل شدهاست؛ نکتهای که جلالالدین کزازی، پژوهشگر برجسته زبان و ادب فارسی در پاسخ به آن گفت: «فرهنگ و ادب ما در گوشهای ماندهاست، اینکه روزهای فرهنگی و ادبی ما به بزرگان این فرهنگ و ادب بیاندیشیم، در این روزگار خود دستاوردی ارزشمند است». با ایشان درباره همین روزها و تأثیر آنها در گسترش شعر کهن پارسی گفتوگوی کوتاهی انجام دادهایم.
استاد! در حوزه شعر کلاسیک دغدغههای مختلفی قد علم کردهاند و یکی از این دغدغهها که همراه با انتقاد در سالهای اخیر طرح میشود مربوط به بزرگداشتهای شاعران کلاسیک است. از نظر شما چنین بزرگداشتهایی که هر یک به مناسبت سالروز تولد یا فوت آن شاعر برگزار میشود، چه کارایی داشتهاند؟ و آیا توانستهاند ادبیات ما را به زندگی روزمره مردم گره بزنند یا اینکه تنها در قامت یک ویترین فاقد کارایی برای ادبیات عمل کردهاند؟
پاسخ به این پرسش آسان نیست اما همین که با این بزمهای ادبی، همایشها و بزرگداشتها، زمانی کوتاه را ایرانیها و دوستداران ادب بتوانند به این بزرگان شعر بپردازنند، خود یک دستاورد است. هر چند این دستاورد اندک است و آنچنان که میباید بود، نیست؛ بهویژه در این روزگار که گونهای گسل فرهنگی میان فرهنگ و ادب گذشته ایران با آنچه میتوان آن را ادب و فرهنگ کنونی بنامیم، پیدا شده است.
یکی از پرسمانهای بزرگ فرهنگی و اجتماعی در این روزگار آن است که نهتنها تودههای مردم، حتی فرهیختگان، دانشآموختگان و هنرمندان و کسانی که با هنر در پیوند هستند با فرهنگ، ادب و هنر کهن ایران، آنچنان که باید آشنایی ندارند. این گنجینههای گرانسنگ را نمیشناسند که بتوانند از آنها بهرهای بایسته را که در آفرینش خویش به آنها سخت نیاز دارند، ببرند. از همینروست که به دریغ باید گفت فرهنگ و ادب کنونی ایران نتوانسته به آن جایگاه بلند و جهانی که ادب و فرهنگ ایرانی داشته است، حتی نزدیک بشود. فرهنگ و ادب ما در گوشهای ماندهاست، اینکه روزهای فرهنگی و ادبی ما به بزرگان این فرهنگ و ادب بیاندیشیم، در این روزگار خود دستاوردی ارزشمند است. اما از نگاه آرمانی، این روزها، روز سعدی، حافظ و دیگر بزرگان ادب و هنر ایران موجب میشود تا اندیشیدن به این بزرگان به مسیری پایدار شود.
اما در این سالها انتقادهایی هم به دستاورد چنین بزرگداشتهایی وارد شده است...
آن خردهای که از برگزاری این بزمهای بزرگداشت میتوان گرفت این است که در یک یا دو روز این پیوند با بزرگان فرهنگ و ادب ایران آغاز میشود و در همین مدت هم پایان میگیرد تا سال آینده.
در واقع میتوان گفت که برگزاری این همایشها یک هدف کوتاهمدت برای برگزارکنندگان است که میخواهند مسئولیت اجرایی خود را به پایان ببرند و هدف والایی را دنبال نمیکنند؟
میشود از این دیدگوشه نیز به این پرسمان فرهنگی و اجتماعی نگریست اما راست این است که رسیدن به این خواست و آرمان کار چندان آسانی نیست، تنها نمیتوان برگزارکنندگان را آماج گرفت و بر آن بود که آنان نمیخواهند یا در کار کوتاهی میورزند. بیگمان بخشی به آنان بازمیگردد اما بخشی دیگر هم به توانمندی جامعه راه میبرد. ایرانیان امروز آنچنان نگرانیها و پرسمانهایی دیگر دارند که به این زمینهها نمیپردازند یا حتی به این آگاهی نرسیدهاند که میباید به آنها پرداخت. من بر آنم که این پرسمان ریشههایی ژرفتر و بنیادینتر از این دارد که ما بگوییم تنها برگزارکنندگان کارشان را آنچنان که باید به انجام نمیرسانند، هرچند سرانجام به آنان میتوانیم بازگردیم، آنانند که باید بکوشند زمینه را هم فراهم آورند، زیرا برگزارکنندگان و دیوانیان به بخش سختافزاری باید بپردازند. اگر آن بخش سختافزاری یا بخش برنامهریزی و شکوفانیدن توانشهای درونی است به درستی انجام نشود، آن بخش نرمافزاری هم خواه ناخواه به درستی سامان نمیگیرد و به شکوفایی نمیرسد. این پدیده به پدیده دیگر میماند. اینکه ایرانیان کنونی بسیار کم کتاب میخوانند چون نیاز به خواندن کتاب در آنها پدید نیامده است، پیش از آن آگاهی از این نیاز هم ایجاد نشده است.
پس شما میگویید که این همایشها باید بتوانند این احساس نیاز را در مردم ایجاد کنند؟
همایشها به این رده نمیرسند. همایش در یک روز کارکردی که میتواند داشت در این روزگار انجام میدهد؛ یعنی در یک روز به هر روی کسانی در جایی گرد هم میآیند و به کسی که خداوند آن روز است، به آن بزرگ ادب و دانش میاندیشند و به سخنرانیها گوش فرا میدهند و با پایان روز آن کارکرد هم به فرجام میرسد. باید زمینه آن آرمانهای بلند و بزرگ و پایداری کارکرد همایش پیشتر فراهم شده است. این همان است که من آن را بخش نرمافزاری این کار و ساز خواندم. این بخش نرمافزاری هم بهگونهای در آنچه با بخش سختافزاری کار در پیوند است به برگزارکنندگان بازمیگردد. به هر روی اگر این پیوند اندک و کوتاه هم نباشد این پرسمان ژرفایی افزونتر در آینده خواهد داشت و نمودهای آسیبشناختی آن افزونتر خواهد شد.
بزرگداشتها و روزهای شاعران چه کارایی دارند؟
بهانهای برای اندیشیدن به بزرگان
جلالالدین کزازی اندیشیدن به بزرگان شعر در بزمهای ادبی را دستاوردی اندک ولی مفید میداند
در همینه زمینه :