زندگی در جهنم
اینجا در ونزوئلا برخی از کسانی که میشناسم روزانه ۳ساعت در صبح و ۳ساعت در شب بین خانه و محل کارشان پیادهروی میکنند، چراکه حداقل حقوق ماهانه ۶دلار است که برای تأمین هزینه رفتوآمد کفایت نمیکند. قطعی مکرر و طولانی برق در ونزوئلا خسارات گستردهای به همهچیز وارد کرده؛ معاملات بانکی تقریبا تعطیل است، مترو تا آخرین روزی که آنجا بودم کاملا تعطیل بود. مردم (بهدلیل قطعی مکرر برق) به آسانسورها اعتماد ندارند. ۶مرتبه به بانک مراجعه کردم، بیفایده بود. روز هفتم بالاخره سیستم بانکی کشور کار میکرد و توانستم کارت خریدم را شارژ کنم. گرچه کارت بانکی فایده چندانی نداشت چراکه نتوانستم ارز محلی ونزوئلا (بولیوار) را تهیه کنم؛ این پول هرجایی یافت نمیشود. البته خرید با دلار نقدی در تمام فروشگاهها و رستورانها امکانپذیر است. بعد از آزاد شدن قیمت ارز، ارزش آن هرچند ساعت تغییر میکند. آنچه با دلار در صبح خریداری میکنی ممکن است در شب گرانتر یا ارزانتر شده باشد. اینکه غذا در ونزوئلا پیدا نمیشود درست نیست؛ شاید گزینههای زیادی در کار نباشد، خیلی چیزها نباشد یا کم باشد اما میوه، سبزیجات و گوشت تازه در دسترس است.
مشکل اصلی این است که بیشتر ونزوئلاییها بعد از سقوط ارز پول ملی دیگر پول کافی برای خرید سادهترین چیزها را هم ندارند. حقوق یک کارمند دولت 12دلار در ماه است. بیرون هر فروشگاه که در آن مواد غذایی یافت میشود، کافیشاپ یا رستوران، میتوانی فرد یا افراد یک خانواده را ببینی که منتظرند کسی پیدا شود و برایشان غذایی تهیه کند. احیانا به تو میگویند گرسنهاند. نگاههای گرسنه و شادی وصفناپذیرشان از یک تکه نان رهایم نمیکند. ونزوئلا را پیش از این هرگز اینگونه ندیده بودم، هرگز... بحران آب که در پی قطعی برق پدیده آمده هم داستان دیگریاست. مردم گالنبهدست در خیابانها راه میروند تا منبع آبی پیدا کرده و گالنها را پر کنند. در برابر هر چشمه یا منبع آبی میتوانی صفی از مردم را مشاهده کنی. کاهش سرسبزی کشور برایم قابل ملاحظه بود، گفتند علتش خشکسالی است. حتی باران هم به داد ونزوئلا نمیرسد.