• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
چهار شنبه 21 فروردین 1398
کد مطلب : 51882
+
-

2 تعبیر در واشنگتن از سیاست فشار حداکثری

یادداشت
2 تعبیر در واشنگتن از سیاست فشار حداکثری


رضا نصری/ کارشناس حقوق بین‌الملل
درون دولت ترامپ دو جریان وجود دارد که هریک «سیاست فشار حداکثری» را از ظن خود تعبیر می‌کند. جریان اول قصد دارد با اِعمال فشار حداکثری - به‌منظور تغییر «رفتار» حکومت و سپردن استیلای منطقه به اسرائیل و عربستان سعودی - ایران را به پای میز مذاکره بکشاند.

شخص رئیس‌جمهور - که همواره به‌دنبال ثبت موفقیت‌های تاریخی به نام خود است و چندان هم در قید و بند ملاحظات راهبردی و سیاسی نیست - نزدیک به این جریان است. و جریان دوم که قصد دارد با اِعمال فشار حداکثری زمینه فروپاشی قدرت مرکزی و برخورد نظامی با ایران را آماده کند تا با معضلی به نام «ایران» یک‌بار برای همیشه تعیین تکلیف کند. افرادی مانند جان بولتون (مشاور امنیت ملی)، پومپئو (وزیر امور خارجه) و حلقه نومحافظه‌کاران نزدیک به آنها در اندیشکده‌های واشنگتن متعلق به این جریان هستند. طبیعتاً، نامگذاری سپاه پاسداران به‌عنوان «سازمان تروریستی»‌ برای هریک از این جریان‌ها مفهوم و مقصد متفاوتی دارد. جریان اول تصور می‌کند که با این نامگذاری - که دولت بعدی آمریکا را نیز در مضیقه قرار می‌دهد - به دولتمردان ایران این پیام را مخابره می‌کند که - با توجه به موانع ایجاد شده - «منتظر شکست ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ ماندن» و «امید به دولت دمکرات بعدی بستن» کار بی‌فایده‌ای است و ایران چاره‌ای ندارد جز اینکه همین الان با ترامپ سر میز مذاکره بنشیند. ضمن اینکه، این جریان و شخص ترامپ تصور می‌کنند که این نامگذاری هم از نظر روانی و هم از نظر اقتصادی، حاکمیت ایران را در موقعیت دشوارتری قرار می‌دهد و این فشار فزاینده احتمال پذیرش گفت‌وگو را افزایش می‌دهد. در راستای همین تحلیل است که همزمان با نامگذاری سپاه به‌عنوان یک سازمان تروریستی، برایان هوک (رئیس «گروه اقدام ایران» در وزارت خارجه آمریکا) مقاله‌ای در روزنامه نیویورک تایمز درج می‌کند که در آن به صراحت ایران را به «آشتی با آمریکا»‌ دعوت می‌نماید. اما جریان دوم تصور می‌کند که با اتخاذ این قبیل اقدامات تحریک‌آمیز، موفق خواهد شد دولت ایران یا جریان‌های قدرتمند درون ایران را به اتخاذ واکنش‌های تند - ازجمله تهدید و احیاناً درگیری فیزیکی با نیروهای آمریکایی، تنش‌آفرینی با کشورهای غربی و خروج از برجام - ترغیب کند.

جان بولتون و همفکران او معتقدند که این قبیل واکنش‌ها - به‌ویژه خروج از برجام - راه‌ را برای احیای مجدد قطعنامه‌های شورای امنیت، قرار گرفتن دوباره ایران تحت فصل هفتم منشور، اجماع‌سازی علیه ایران و به تبع فضاسازی برای اتهام‌زنی به ایران - ازجمله با متهم کردن ایران به کشتن سربازان آمریکایی و به کارگیری ترفند «پرچم دروغین» - و احیاناً نزدیک شدن به جنگ هموار می‌سازد. این جریان - برخلاف جریان اول - بر این باور است که نامگذاری سپاه به‌عنوان سازمان تروریستی احتمال مذاکره میان ایران و ترامپ را نیز به حداقل می‌رساند و راهی جز تنش و برخورد برای طرفین باقی نمی‌گذارد. این جریان خوب می‌داند که فرصت حضور آن در مناصب کلیدی قدرت در واشنگتن، فرصت کوتاهی است که باید از آن برای رسیدن به هدف دیرینه خود - ولو با توسل به اقدامات رادیکال و نامتعارف - به بهترین شکل استفاده کند.

حال در این میان، بزرگ‌ترین چالش ایران در «تعیین واکنش» به این فضاسازی این است که به هر دو جریان نشان دهد که قادر است - بدون افتادن در تله تسلیم و تندروی - و با استفاده از اهرم‌های حقوقی و دیپلماتیک خود در منطقه - برای آمریکا و شرکا هزینه‌های راهبردی، سیاسی و امنیتی ایجاد کند. در واقع، آنچه هر دو جریان واشنگتن و سردمداران سیاست «فشار حداکثری» را به استیصال می‌اندازد، حفظ خونسردی ایران، پایبندی آن به طمأنینه و «صبر استراتژیک» و اتخاذ سیاستی است که منافع بلندمدت ملی و راهبردی را به هیجانات زودگذر و پوپولیستی ترجیح دهد.

این خبر را به اشتراک بگذارید