• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
دو شنبه 20 اسفند 1397
کد مطلب : 50476
+
-

سرنوشت کودکی که 6سال پیش معامله شد

6سال پیش در یکی از بیمارستان‌های تهران نوزادی متولد شد که مادرش او را به زنی که در حسرت بچه بود، سپرد و رفت. این زن اما پس از گذشت سال‌ها از این ماجرا راهی دادسرا شد و با طرح داستانی دروغین مدعی شد که نوزادش را از او دزدیده‌اند.
به گزارش همشهری، زن جوان چند روز پیش وقتی برای طرح شکایت از ربایندگان نوزادش به دادسرای جنایی تهران رفت، به قاضی کامران رضوانی، بازپرس شعبه هشتم دادسرا گفت: سال91 باردار بودم و برای زایمان به یکی از بیمارستان‌های تهران رفتم. مرا برای سزارین به اتاق عمل بردند اما وقتی به هوش آمدم پرستار و ماما به من گفتند که فرزندتان پس از تولد فوت شده است. من هم حرف آنها را باور کردم و به خیال اینکه نوزادم جان باخته بیمارستان را ترک کردم اما از همان زمان به ماجرا مشکوک بودم و مطمئن هستم که فرزندم زنده است و او را ربوده‌اند.

شروع تحقیقات
با شکایت این زن، قاضی جنایی  دستورتحقیق از پرستار و مسئولان بیمارستان مربوطه را صادر کرد. آنها اما مدعی شدند که پرونده این زن در بیمارستان موجود است و بررسی‌ها نشان می‌دهد که همان سال، وی نوزاد پسرش را به دنیا آورده و بعد از تحویل گرفتن فرزندش از بیمارستان مرخص شده است.
در حالی که زن جوان مدعی بود ادعای بیمارستان دروغ است، مأموران به تحقیق از پرستاری پرداختند که 6سال قبل، وظیفه رسیدگی به شاکی را برعهده داشت. او گفت: در آن سال همزمان با مراجعه زن جوان (شاکی پرونده) به بیمارستان، زن دیگری هم که نمی‌توانست بچه‌دار شود برای درمان به بیمارستان می‌آمد. آنها رابطه خوبی با هم داشتند، به‌طوری که گاهی هزینه سونوگرافی و آزمایش‌های شاکی را همان زنی که نمی‌توانست بچه‌دار شود پرداخت می‌کرد، چون او وضع مالی خوبی نداشت. من احتمال می‌دهم که زن باردار فرزندش را به زنی که نمی‌توانست بچه‌دار شود فروخته و حالا پشیمان شده و این ادعا را مطرح کرده است.

پسرخوانده شش ساله
اظهارات خانم پرستار کافی بود تا قاضی جنایی دستور شناسایی و تحقیق از زنی به نام مریم  راکه همراه شاکی به بیمارستان می‌رفت صادر کند. وقتی مأموران این زن را پیدا کردند، دریافتند که گفته‌های پرستار صحت دارد؛ چراکه پسر شش ساله‌ شاکی در خانه مریم بود و نزد او و شوهرش بزرگ شده بود.
مریم وقتی در جریان شکایت شاکی قرار گرفت، گفت: سال91 بود که برای درمان نازایی به بیمارستانی در تهران می‌رفتم. سال‌ها بود که ازدواج کرده بودم اما نمی‌توانستم بچه‌دار شوم. در آنجا با زن باردار (شاکی پرونده) آشنا شدم. او از همسر اولش جدا شده بود و پس از مدتی با پیرمردی به‌صورت موقت ازدواج کرده و از او باردار شده بود. اما پیرمرد خرج زندگی او را نمی‌داد و ترکش کرده بود. وقتی پای درددل‌های او نشستم متوجه شدم که وضع مالی خوبی ندارد و قادر به نگهداری از بچه‌اش نیست و حتی می‌خواسته او را سقط کند. من که در حسرت بچه بودم به او گفتم تمام هزینه‌های درمانی او را پرداخت می‌کنم، به شرط آنکه فرزندش را به من بسپارد. او هم قبول کرد. به این ترتیب پس از عمل سزارین نوزادش را که پسر بود تحویل گرفتم. حتی بین من و همسرم و آن زن قراردادی نوشته شد با این مضمون که حضانت نوزاد به ما سپرده شده است. من و همسرم برای نوزاد شناسنامه گرفتیم و در این سال‌ها به‌خوبی از او مراقبت کرده‌ایم. او ما را پدر و مادر واقعی خودش می‌داند.
پس از تحقیق از مادرخوانده، شاکی پرونده در دادسرا حاضر شد و وقتی پی برد که رازش فاش شده، گفت که شکایتش علیه پرستار و مسئولان بیمارستان دروغ بوده است. او گفت: 6سال پیش به‌خاطر شرایط مالی قبول کردم که کودکم را به زنی که نمی‌توانست بچه‌دار شود بدهم اما از وقتی او رفت من یک شب خواب راحت نداشتم. تا مدت‌ها به مقابل خانه زنی که کودکم را به او سپرده بودم می‌رفتم و او را از دور نگاه می‌کردم اما مدتی بعد از آن محل نقل مکان کردند و من دیگر هیچ آدرسی از آنها نداشتم. برای همین تصمیم گرفتم هرطور شده او را پیدا کنم و به دروغ مدعی شدم که فرزندم ربوده شده است.با اظهارات این زن، قاضی جنایی دستور تحقیقات بیشتر درخصوص این پرونده را صادر کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید