• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
دو شنبه 13 اسفند 1397
کد مطلب : 49785
+
-

کوری عاطفی

هشدار‌ها و راهکارهای یک روانشناس برای زن و شوهرانی که در زندگی دیگر حرفی برای گفتن ندارند

گزارش
کوری عاطفی

یکتا فراهانی/خبر‌نگار

گاهی در بعضی روابط عاطفی 2نفر با وجود اینکه همچنان در کنار هم هستند، ولی حرفی برای گفتن ندارند، توجهی به هم نمی‌کنند و انگار فقط از روی عادت یا اجبار محکوم به بودن در کنار یکدیگرند. در چنین مواردی می‌توان گفت انگار محبت و عاطفه در رابطه، بینایی خود را از دست داده و فضایی برای دیده‌شدن همدیگر وجود ندارد. کوری عاطفی یعنی اینکه زن و مرد در زندگی زناشویی حرفی برای گفتن ندارند و با وجود اینکه در یک خانه هستند اما هریک در اتاق خود، یا مشغول کار‌های خودشان هستند. البته اینگونه بی‌توجهی‌ها اوایل آزاردهنده به‌نظر می‌رسند، اما به‌تدریج عادت می‌کنند و حتی پیش دوست و آشنای خود ادعا می‌کنند هنوز کلی حرف ناگفته دارند و اوضاع خوب است. اگر به این مرحله رسیده و دچار کوری عاطفی شده‌اید بهتر است به فکر چاره باشید، وگرنه عمر رابطه زناشویی خود را پایان یافته تصور کنید، چرا که اینگونه رفتارها بعد از مدتی باعث تنش و دعواهایی خواهد شد که رابطه را از آنچه هست خراب‌تر می‌کند. اما چگونه می‌توان راه‌حل مناسبی برای این کار پیدا کرد؟ در این خصوص یدالله دمیرچی -روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه- راهکارهایی را پیشنهاد داده است.

وقتی فاصله‌ها زیاد می‌شود
کوری عاطفی در واقع نوعی اختلال در روابط عاطفی خانوادگی محسوب می‌شود؛ یعنی زن و مرد به نقطه‌ای می‌رسند که دیگر هیچ حرف مشترک مهمی ندارند و انگار دو نفر هستند که در یک خانه زندگی می‌کنند ولی به اشتراک گذاشتن عواطف در آنها به صفر رسیده است؛ اگر هم حرفی باشد در مورد بچه‌ها یا موضوعات روزمره زندگی است، نه در مورد خودشان و موضوعات مهم مربوط به زندگی زناشویی. با وجود اینکه قبل از ازدواج حرف‌های زیادی بین‌شان بوده، اما وقتی زیر یک سقف رفته‌اند میزان این گفت‌وگوها خیلی کمتر شده تا جایی که دیگر حرف مشترکی باقی نمانده است. این موضوع اغلب بین زوج‌هایی پیش می‌آید که یکی از افراد بسیار درونگراست و دیگری بسیار برونگرا؛ یعنی احتمال رسیدن این افراد به کوری عاطفی خیلی بیشتر است. این مشکل اغلب به این صورت است که در عین حال که زن و شوهر حرفی با همدیگر ندارند اما وقتی در کنار خویشاوندان خود یا دیگران قرار می‌گیرند حرف‌های نگفته زیادی دارند که تازه می‌توانند آنها را بشنوند و حتی تعجب می‌کنند که چرا زودتر آن را مطرح نکرده‌اند.

تیپ‌های شخصیتی 
معمولا اگر 2تیپ شخصیتی برونگرا با همدیگر ازدواج کنند ممکن است یا خیلی دیر به کوری عاطفی برسند و یا اصلا به این مرحله نرسند، چون هر دو بسیار پرشور و هیجان هستند و در مورد همه‌‌چیز با هم حرف می‌زنند. این افراد اغلب دنبال محرک‌های بیرونی هستند. 2 آدم درونگرا هم وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند احتمالا به کوری عاطفی نمی‌رسند، چون آنها یا اصلا زیاد با هم حرف نمی‌زنند و یا اگر حرف بزنند هم بیشتر برحسب ضرورت خواهد بود. اما کوری عاطفی بیشتر بین زوج‌هایی اتفاق می‌افتد که یک طرف درونگرا و دیگری برونگراست. در این حالت فرد درونگرا حرف زیادی برای گفتن ندارد، درحالی‌که فرد برونگرا کلی حرف برای گفتن دارد و خیلی هم حرف می‌زند اما چون اشتیاقی از طرف مقابلش نمی‌بیند، به‌تدریج به طرف دیگران گرایش پیدا می‌کند. فرد درونگرا هم چون اشتیاقی برای شنیدن ندارد فرد برونگرا را هم به نوعی از خودش دور می‌کند.
رسیدن به مرحله کوری عاطفی فقط وابسته به تیپ شخصیتی افراد نیست، بلکه این موضوع به سبک و شیوه تربیت افراد هم برمی‌گردد. احساس امنیت، عشق و تعلق‌خاطر و نیاز افراد در این خصوص بسیار مهم است و همه اینها کمک می‌کند تا افراد بتوانند راحت‌تر با هم صحبت کنند؛ مثلا امکان دارد ظرف نیاز یک طرف رابطه بزرگ‌تر باشد و دیگری کوچک‌تر؛ به همین‌خاطر اینگونه تفاوت‌ها افراد را با مشکلات بیشتری روبه‌رو می‌کند.

مراحل رسیدن به کوری عاطفی 
رسیدن به کوری عاطفی چند‌مرحله دارد که افراد معمولا با عبور از چنین مراحلی به چنین جایگاهی می‌رسند. نخستین مرحله «مخالفت» است. طبیعی است وقتی 2نفر با هم ازدواج می‌کنند تعارضات زیادی بین آنها وجود خواهد داشت، زیرا هنوز فهم مشترکی از بعضی مسائل پیدا نکرده‌اند؛ بنابراین زودتر به تعارض برمی‌خورند. فراموش نکنیم در واقع با هر کسی بیشتر تعامل داشته باشیم بالاخره روزی هم به تعارض می‌رسیم. پس در واقع «تعارض» بخش اجتناب‌ناپذیر زندگی زناشویی است. اما اگر این تعارض ادامه پیدا کند و مهارت حل مسئله را نیاموزیم دامنه این تعارضات ادامه‌دار خواهد شد. مرحله یا فاز دوم، رنجش و عصبانیت است. با توجه به اینکه افراد معمولا دعوا را رها نمی‌کنند بلکه اغلب همدیگر را سرزنش می‌کنند باعث رنجش و عصبانیت همدیگر می‌شوند و به این ترتیب وارد مرحله سوم می‌شوند که«طرد» طرف مقابل است. 
در این شرایط ممکن است یکی از طرفین ترجیح بدهد رابطه را ترک کند چون به این نتیجه رسیده که بحث کردن فایده‌ای ندارد. اگر این مخالفت‌ها و رنجش‌ها ادامه‌دار باشد به مرحله طرد می‌رسند. مرحله بعد هم «سرکوب» است. وقتی دوطرف شروع به سرکوب احساسات مثبت یا منفی خود می‌کنند دچار نوعی کرختی و سرخوردگی عاطفی می‌شوند، چون وقتی با کسی مخالفت کنیم، از او رنجش داریم و سرزنش‌اش می‌کنیم ولی باز هم فایده‌ای ندارد و هیچ کدام از اینها جواب نمی‌دهد و ما را به خواسته خود که برقراری تعامل و ارتباط بود نمی‌رساند، طبیعی است که سرخورده می‌شویم و در لاک خود فرو می‌رویم. در این زمان مراودات زن و مرد در حد رفع مایحتاج روزانه و امورات بچه‌ها خواهد بود؛ ضمن اینکه صمیمیت عاطفی هم از بین خواهد رفت.


بی سوادی عاطفی 

 وقتی ما از لحاظ عاطفی نمی‌توانیم به غنای لازم برسیم به این ترتیب نوعی بی‌سوادی عاطفی به‌تدریج در میان مردم نفوذ پیدا می‌کند و وقتی سوادی در این زمینه نداشته باشیم نمی‌توانیم موفقیتی هم در این خصوص حاصل کنیم. گاهی ما از توصیف بسیاری از هیجانات خود عاجز هستیم و در «تفکر احساسی» خود مشکل داریم و نمی‌توانیم نمایش درستی از احساسات خود داشته باشیم. یعنی رفتار، عمل و «تفکر بیرونی» ما با «تفکر احساسی»‌مان در مغایرت خواهد بود. به این ترتیب در شناسایی احساسات، توصیف و به‌کار‌گیری آنها مشکل داریم و از مهارت کافی در این زمینه برخوردار نیستیم؛ بنابراین به‌اصطلاح دچار همان کوری عاطفی خواهیم بود که اصطلاحا به آن «الکسی تایما» هم گفته می‌شود.
توجه داشته باشیم گفت‌وگوی موثر نقش بسیار مهمی در زندگی دارد؛ به‌ویژه در زندگی مشترک پایه بسیار مهم روابط عاطفی به شمار می‌رود. وقتی درک متقابلی از احساسات یکدیگر نداشته باشیم حرف‌هایمان هم زود تمام می‌شود. البته حرف زدن به‌تنهایی کفایت نمی‌کند و حتما باید با درک و ذوق و همراهی دوطرف رابطه عاطفی موفقی به‌دست آورد. توجه داشته باشیم که سبک‌های فرزند‌پروری متفاوت هم موضوع بسیار مهمی است که گاهی باعث می‌شود افراد با همدیگر مشکلات زیادی داشته باشند؛ یعنی اگر یک طرف در خانواده‌ای بوده که صمیمیت و روابط عاطفی خیلی مهم و پر‌رنگ نبوده، در زندگی زناشویی هم نمی‌تواند چنین رابطه‌ای با همسر خود داشته باشد و همین موضوع باعث رنجش طرف مقابل و گاهی حتی شکست در رابطه عاطفی او می‌شود. وقتی بین افراد خانواده گفت‌وگوی مؤثر و لذتبخش رایج نباشد توجه به فضاهای بیرون از خانه بیشتر می‌شود و در نتیجه سردی فضای خانواده باعث شکست در روابط عاطفی می‌شود؛ ضمن اینکه ادبیات کاربردی در خانواده‌ها نیز بیشتر به‌گونه‌ای است که منجر به بحث و مشاجره شده و همین موضوع عامل مهمی در از بین رفتن انگیزه و تلاش افراد برای ساختن رابطه بهتر می‌شود.  

 

این خبر را به اشتراک بگذارید